پَرتِیَه (حِزب)، پَرتِیَه وَیلِیک وَ دارُ الاِسلام وَ دارُ الکُفردَگِی حِزبلَر (1) (22 بُولِیم)
(3-قیسم)
مَنَه بُو حالَتدَه، “حِزب” یَعنِی: حُکوُمَت قُدرَتِینِی کَسب قِیلِیش اوُچُون دَستوُرلَر، اِدِییالاگِیَه، اوُزِیگه خاص وَ اَجرَلگن دُنیا قَرَش اَساسِیگه کوُرَه حِزبنِی دَستوُرلَرِی ( حِزبنِی عَقِیدَه سِی، اِدِییالاگِیَه سِی وَ اوُنِی مَقصَدلَرِی) هَمدَه قانوُننامَه (حِزبنِی اِیچکِی وَ تَشقِی رَفتارلَرِیگه حاکِم بوُلگن قائِدَه لَر) بِیلَن بِیرگه بوُلگن تَشکِیلات، اَبزار بوُلِیب، توُرلِی- هِیل نِسبَتلَرگه کوُرَه اوُزِینِی اَعضالَرِیگه جَمِیعیَتدَه حاکِم بُولگن نَرسَه لَر اَجرَلگن شَخصِیَتلَرنِی، مَقصَدلَرنِی بِیرَدِی وَ اوُلَرنِی حاکِم بُولگن مَوجُود حاکِمِیَتدَن باشقَه مَقصَد سَرِی هِدایَت قِیلَدِی وَ اَلله گه اِیمان وَ اِعتِقاد قِیلِیشنِی، اِسلام دِینِینِی اَساسلَرِیگه، طاغوُتگه کُفر کِیلتِیرِیشنِی اَساسلَرِیگه کوُرَه یا بُولمَسَم طاغوُتگه اِیمان، اِعتِقاد قِیلِیش وَ اِسلامگه کُفر کِیلتِیرِیش اَساسلَرِیگه کوُرَه اِجتِمائِی اَجرَلِیشنِی بِیر نَوِعینِی کوُرسَتَدِی.
بُوگوُنگِی کوُننِی کلَسسِیک، عِلمِی اَثَرلَرِیدَه کِیلِتیرِیلِیشِیچَه: “حِزب” حُکوُمَتنِی اوُستِیدَه حُکمرانلِیک قِیلِیشنِی وَ اوُزِینِی عُمُومِی سِیاسَتلَرِینِی عَمَلدَه قوُللَشنِی هاحلَیدِی. حِزب تَشکِلاتِینِینگ اِینگ مُهِم وَظِیفَه سِی قُدرَتنِی کَسب قِیلِیشدِیر. [1][2]
مَنَه بُو حالَتدَه “حِزب”نِینگ مَوجُود حاکِمِیَتنِی چارچُوپِیدَه وَ مَوجُود قانوُنلَر، دَستوُرلَر، هَدَفلَر بُویِیچَه یاکِی جَمِیعیَتدَه قَبُول قِیلِینگن عُرفلَر بُویِیچَه فَعالِیَت آلِیب بارَیاتگن سِیندِیکادَن، آدَملَر اَنجُومَنِیدَن، تَبلِیغِی، اِقتِصادِی، مَدَنِیَت شِیرکَتِیدَن فَرقِی بار. بُو رَسُول الله صلی الله عَلَیهِ وَسَلَّمنِی دَورلَرِیدَگِی اوُ کِیشِی اِیشتِراک اِیتگن حَلفُ الفُضُولگه اوُحشَیدِی، اوُعُمُومِی اَخلاقلَر جِهَتِیدَن قَبُول قِیلِینگن اِیدِی وَ اِسلام شَرِیعَتلَرِیگه قَرشِیلِیک هَم قِیلمَسدِی.
دِیمَک حِزب حاکِم بُولِیب توُرگن مَوجُود حِزبگه تَأثِیر اوُتکَزِیشنِی هاحلَمَیدِی، بَلکِی قَطعِیَت بِیلَن حاکِم حِزبدَن حُکوُمَت قُدرَتِینِی آلِیشنِی اِیستَیدِی. مَنَه بُو حالَتدَه حِزب “سِیندِیکا، صِنف” وَ “حِلف” وَ “باسِیم گوُرُوهِی” وَ “قَنات” وَ “جِبهَه” وَ “اَنجُومَن” وَ “تَشکِلات” بِیلَن فَرق قِیلَدِی، اَگرچِی “تَشکِلات” هَم تَشکِلاتگه عَلاقَه سِی بوُلگنِی وَ حِزبگه اوُحشَش توُزُولِیشگه اِیگه بوُلگنِی بِیلَن، اَمّا مُنافِقلَر توُدَه سِی بُو یِیردَه “حِزب” بَحثِینِی اوُرتَه گه تَشلَشَدِی وَ مُسُلمانلَرنِی توُدَه سِی بُو یِیردَه “حِزب” بَحثِینِی اوُرتَه گه وَ مُسُلمانلَرنِی حِزبگرالِیککَه، حِزبلَرنِی کوُپَیتِیرِیشگه دَعوَت قِیلِیشَدِی، اَمّا مُسُلمانلَرگه “قَنات” ،”باسِیم گوُرُوهِی”، “جِبهَه” ، “اَنجُومَن”نِی تَعرِیفِینِی اِرایَه بِیرِیشَدِی. اِینگ بَتتَر حالَتدَه مَنَه بُو اِسلامِی فِرقَه لَر، مَذهَبلَر، تَفسِیرلَر اَلله نِی حِزبِینِی اِیچِیدَگِی قَناتلَر صِیفَتِیدَه بُولِیشَدِی، اَمّا مُنافِقلَر توُدَه سِی اوُتگن بِیر نِیچَه عَصرلَر دَوامِیدَه دارُالاِسلامدَگِی اَلله نِی حِزبِینِی اِیچِیدَگِی قَناتلَرنِی، مَذهَبلَرنِی، فِرقَه لَرنِی، گوُرُوهلَرنِی مَوجُودلِیگِینِی ذِکر قِیلِیش بِیلَن اَلداولَر آرقَلِی مُسُلمانلَرنِی آرَسِیدَه بِیر نِیچَه حِزبلِیکنِی اَساسلَشگه حَرَکَت قِیلِیشگن. [3][4][5][6][7]
(دوامی بار…….)
[1] عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ص ۳۴۳.
[2] دوورژه، موریس، احزاب سیاسی، ترجمه رضا علومی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۷، ص۱۸.
[3] برجسته ترین نظریه پردازان علوم سیاسی در میان سکولاریستها نیز باز به این نگرش رسیده اند . به عنوان مثال می توان به چند مورد اشاره کرد: زیگموند نیومن، حزب سیاسی را سازمانی منضبط از افراد تلاشگر سیاسی جامعه می داند که هدف آنها چیرگی بر حکومت است و برای برخورداری از پشتیبانی مردم، با گروه یا گروههای دیگر که باور متعارض دارند به رقابت می پردازد . / موریس دوورژه در کتاب اصول علم سیاست می گوید: « هدف مستقیم احزاب به چنگ آوردن قدرت با شرکت در اعمال آن است . احزاب در پی آنند که در انتخابات ، کرسهایی به دست آورند ، نمایندگان و وزرایی داشته باشند و حکومت را به دست گیرند . »(احزاب سیاسی ، دکتر حسن محمدی نژاد ، ص39-38- .) / گتل می گوید : « حزب سیاسی مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته است که به عنوان یک واحد سیاسی عمل می کنند و با استفاده از حق رای خود می خواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند . »(بینادهای علم سیاسی ، عبدالرحمان عالم ، ص ۳۴۳ ) / ﻣﺎﻛﺲ ﻭﺑﺮ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺟﻤﻌﻴﺘﻬﺎﻱ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻲ ﻛﻮﺷﻨﺪ ﺭﺅﺳﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﺘﻴﺎﺯﺍﺕ ﻣﺎﺩﻱ ﻭﻣﻌﻨﻮﻱ ﭼﻮﻥ ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﻳﺎ ﻧﻴﻞ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﻲ ﻳﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﺑﻨﺪ.
[4] جناح (Faction) :مجموع گروه یا گروه هایی که با اهداف و دیدگاه های مشترک در کوتاه مدت و یا بلند مدت به منظور رقابت و کسب قدرت سیاسی، در داخل یک حکومت یا حزب گرد هم می آیند، بدون این که دارای ماهیت رسمی و شخصیت حقوقی باشند. جناح را بخشی از یک واحد یا جریان سیاسی دانسته اند .جناح تشکلی است که لزوماً مداومت ندارد و بنا بر ضرورت و به مناسبت هایی تشکیل می شود. بر این اساس جناح برخلاف حزب: …. به سرعت یا به تدریج می توانند به مرور زمان، مواضع خود را تغییر دهند و شناسایی خود را دچار مشکل کنند.( جمال زاده ، ناصر ، اصطلاحات سیاسی ، قم، پارسیان ، ۱۳۸۲، ص ۳۸)
[5] جبهه (Front): سازمانی که نمایندگان سیاسی طبقات و اقشار مردمی برای نیل به یک هدف مشترک در آن متحد می شوند و به خاطر منافع مشترکی که در برنامه جبهه منعکس می شود , مبارزه می کنند . جبهه با حزب فرق دارد زیرا حزب , سازمان یک طبقه یا گروه اجتماعی و یا حتی بخشی از یک طبقه ( مثل احزاب دموکرات و جمهوری خواه آمریکا که هرکدام نماینده جناحی از سرمایه داری آمریکا هستند ) است که بر اساس منافع آن طبقه یا گروه اجتماعی تشکیل می شود و هدف آن , مبارزه در راه تحقق آن اهداف و نیل به آن منافع است .( آقا بخشی , علی , افشاری راد , مینو , فرهنگ علوم سیاسی , پیشین , ص ۲۵۹)
[6] مورییس دوورژه درکتاب «جامعه شناسی سیاسی» خود،در مورد گروههای ذی نفوذ و فشار چنین می گوید: «گروههای ذی نفوذ مستقیمادر فتح قدرت و اجرای آن مشارکت نمی کنند،بلکه در حالی که خارج از قدرت باقی می مانند،آن را متأثر می سازند و بر آن «فشار» وارد می کنند. گروههای ذینفوذ در پی تأثیر بر زمامدارانند، نه آن که زمامدارانی از خود را به قدرت بنشانند.»/ یکی از تفاوت های بین احزاب و گروههای ذینفوذ ،درجه مسلک گرائی آنان است.احزاب سیاسی تلاش دارند تا بطور علنی و رسمی قدرت سیاسی را مستقیما در دست بگیرند و یا در آن شریک شوند تا بتوانند به اهداف خود که در اساسنامه بطور واضح و عمومی اعلام کردهاندجامعه عمل بپوشانند. در حالی که گروههای ذینفوذ(منظور گروههای فشار) نمی خواهند قدرت را در دست بگیرند یا حتی در آن مشارکت کنند،بلکه خود بخشی از طبقه حاکم بشمار می روند ولی جزو هیئت حاکمه نیستند.(کریم نیا) احزاب ،اکثرا به تجمیع منافع پرداخته در حالی که گروههای فشار به پیوند منافع افراد توجه داشته و با بدست آوردن یک خواسته و کسب رضایت افراد مانع از دست زدن به رفتارهای خشونت آمیز می شود.(نقیب زاده،1387) حزب سیاسی گردهمایی بزرگتری است ودر سیاستهای کشور آشکارا نقش حیاتی ایفا می کند،اما گروه فشار، محفل محدودی دارد وبا ماندن در پشت پرده نقش خود را بازی می کند.حزب سیاسی در سیاست شرکت دارد زیرا ماهیت آن سیاسی است ، اما گروه فشار چنین هدفی ندارد.(عالم،1388،360)
[7] گروه (Group):هنگامی که اشخاصی چند به دلیل یا به دلایلی دور هم گرد آیند , معمولا آنها را یک جمع , یک دسته , یک فرقه , یک انجمن و یا یک گروه می نامند . گروه واحدهای سازمانی نسبتا کوچکی است که هر فرد در طول حیات خود عضویت تعدادی از آنها را می پذیرد. تنوع میان این گروههای کوچک که به مناسبتهای مختلف (سیاسی , ورزشی , اقتصادی , اداری , فنی و جز اینها ) ممکن است تشکیل شود , بسیار زیاد است . هریک از این گروههای کوچک و مختلف , شیوه رفتار و آداب رسوم و معتقدات ویژه ای را به وجود می اورد که آثار خود را برطرز تفکر , رفتار و توقعات اعضای خویش باقی می گذارد .( آقا بخشی , علی , افشاری راد , مینو , فرهنگ علوم سیاسی , پیشین , ص ۲۸۰)