حزب، حزب سالاری و احزاب در دارالاسلام و دارالکفر (1) (قسمت 22)

حزب، حزب سالاری و احزاب در دارالاسلام و دارالکفر (1) (قسمت 22)

(متن کامل مطلب)

عده ای وجود دارند که عمداً معنی اصطلاحات را طبق خواسته های خود عوض می کنند و معنی دیگری از مفاهیم و اصطلاحات استخراج می کنند. مثلاً قرآن چیزی گفته اینها چیز دیگری را به مردم ارائه میدهند در حالی که می دانند اینگونه نیست، و یا مرتکب قیاسهای اشتباهی می شوند که آشکارا برای آگاهان به شریعت واضح است چنین قیاسی برای عوام فریبی تولید شده است و شبیه قیاس کسانی است که جهت خوردن مال مردم می گویند: «قَالُواْ إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا» (بقره/ 275) می‌گویند: خرید و فروش نیز مانند ربا است. و حال آن که خداوند خرید و فروش را حلال کرده است و ربا را حرام نموده است .

در تاریخ اسلام از این اشخاص زیاد بوده اند مثل مغیرة بن سعید که در سال 119ق کشته شد حتی برای حروف الفبای قرآن هم سخنان رمزی و من درآوردی قائل بود و به عوام فریبی می پرداخت[1] یا ابومنصور عجلی رهبر غالیان منصوریه می گفت که : «سماء» یعنی آل محمد و امامان  و «ارض» هم یعنی پیروان آنها، و بهشت و جهنم هم وجود ندارند بلکه اسم دو شخص هستند و  واجبات هم یعنی کسانی که دوستی با آنها واجب است و محرمات هم یعنی کسانی که دشمنی با آنها واجب است.[2] کسانی چون ابوالخطاب هم که در سال 138ق به قتل می رسد باز به این وارونه گوئی ها دامن بیشتری زدند.[3] که در نهایت فرقه هائی چون اسماعیلیه و علی اللهی های داسنی و یزیدی ها و علوی ها و غیره از آنها استخراج شدند که کلاً ظاهر قرآن و احکام و شریعت را رها کردند و شدند چیزی که دارید می بینید. الله تعالی چیزی می گوید و دارودسته ی منافقین جهت جا انداختن افکار شیطانی خود چیز دیگری به خورد مسلمین می دهند که ثمراتش را می بینیم.

بالعکس آن هم باز اتفاق می افتد، یعنی شیطان و «کفار6گانه» ی آشکار چیزی می گویند اما دارودسته ی منافقین به سبک دیگری آن را برای مسلمین وارونه گوئی می کنند تا این کفریات و ویروسها در قلب مسلمین و دارالاسلام جا بیافتد. مثلاً خود سکولاریستها (به زبان عربی = مشرکین) در تعریف سکولاریسم و دموکراسی و پلورالیسم و لیبرالیسم و سوسیالیسم و… تعاریفی دارند اما دارودسته ی منافقین با تعدیل و غسل تعمید این اصطلاحات دقیقاً چیز دیگری را به خورد مسلمین می دهند.

در همین راستا با کلمه ی «حزب» هم توسط دارودسته ی منافقین بازیهای مختلفی صورت گرفته است به امید آنکه بتوانند در دارالاسلام حزبی تشکیل دهند و فعالیت حزبی داشته باشند، یا حداقلش این باشد که اگر خودشان در اوضاعی چون حکومت اسلامی رسول الله صلی الله علیه وسلم نمی توانند حزبی در «ضرار» تشکیل بدهند جهت فراهم شدن زمینه های مناسب در جنگی روانی مومنین را به حزبگرائی و تفرق تشویق و ترغیب کنند.

حزب از لحاظ لغوی به معانی دسته و جماعتی از مردم، پیروان و هم مسلکان شخص، بهره و قسمت آمده است.[4] الله تعالی در مورد اصحاب کهف می فرماید: ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً ‏(کهف/12) پس از آن ایشان را برانگیختیم (و بیدارشان کردیم ) تا ببینیم کدام یک از آن دو دسته مدّت ماندن خود را حساب کرده است.‏ در اینجا معنی لغوی «حزب» گفته شده است، مثل صلاة و بدعت و …. که گاه در قرآن و سنت صحیح و سخن صحابه و ائمه ی خیرالقرون در معنی لغوی آن به کار رفته اند.

در مفهومِ قرآنیِ «حزب» هم، راغب اصفهانی در «المفردات فی الفاظ القرآن الکریم» می گوید: «الحزب جماعة فیها غِلَظ.»[5] گروهی که در میان آن ها نوعی شدت و سختی وجود دارد. عده ای هم با توجه به مفاهیم قرآنی گفته اند: «حزب تجمع گروهی است که بر اندیشه و هدف واحدی توافق داشته باشند و از آن با حمیّت دفاع کنند.» [6]

اگر در معنی و مفهوم حزب دقت داشته باشیم به راحتی می توانیم متوجه شویم که حزب بیانگر تجمع و تفرّق است. تجمع و دسته بندی در مورد عقاید و اهداف و منافع مشترک که هویت ساز هستند، و تفرق و جدائی و جنگ و مبارزه  با کسانی که عقاید و اهداف هویت ساز دیگری دارند. مثل حزب الله در برابر حزب شیطان که با عقاید و باورها و اهداف مختلف و هویتهای مختلف از هم جدا شده اند و آشکارا در برابر هم  قرار گرفته و صف آرائی کرده اند و هر یک در جنگی روانی و حتی نظامی سعی می کنند با طرف مقابل وارد رقابت شود و با شدت و خشونت هم که شده هم از عقاید و باورهای خودشان محافظت کنند و هم خودشان را بر مخالفین تحمیل کنند.

در این صورت هر مسلمانی که وارد احزاب مختلف می شود در واقع در مسیر سکولاریستها در حرکت است که الله تعالی امر می کند: وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ ‏(روم/31) و از زمره سکولاریستها (مشرکان) نگردید؛ و در واقع وارد عذاب ناشی از تفرق شده است که چه بخواهد چه نخواهد از دیگر مسلمین صف خود را جدا می کند و در برابر سایر مسلمین صف آرائی می کند و چه بخواهد چه نخواهد با سایر مسلمین وارد جنگی تبلیغی و روانی و حتی وارد جنگی مسلحانه می شود که دیگران را با زبان و دست عذاب می دهد و هم توسط دیگران دچار عذاب می شود . هم مزه ی عذاب را به سایر مسلمین می چشاند و هم خودش توسط دیگران مزه ی عذاب را می چشد . الله تعالی می فرماید: : قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِّن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ، بگو: خدا می‌تواند که عذاب بزرگی از بالای سرتان و یا از زیر پاهایتان بر شما بفرستد، أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ، و یا این که کار را بر شما به هم آمیزد ( و در نتیجه حقیقت امر بر شما مشتبه شود) و شما دسته‌دسته و پراکنده گردید (و جنگها در میانتان برپا گرداند) و برخی از شما را به جان برخی دیگر اندازد و گرفتار همدیگر سازد و شما را گروه گروه به جان هم اندازد و بعضی را به عذاب بعضی گرفتار کند، و طعم تند و تیزی و خشونت را توسط بعضى از شما به بعضى دیگر از شما بچشاند.انظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ ‏(انعام/65) بنگر که چگونه آیات را بیان و روشن می‌گردانیم تا بلکه بفهمند.‏

این همان چیزی است که بین «احزاب» در طول تاریخ وجود داشته است و این «احزاب»  تنها در مواردی به دلایل دنیوی یا دشمنی با شریعتهای آسمانی توانسته اند در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند و گرنه همیشه در حال جنگ و درگیری با هم و با پیروان شریعتهای آسمانی بوده اند و الان هم هستند. حالا دارودسته ی منافقین با تبلیغ حزب گرائی در میان مسلمین چنین سرانجامی را برای مسلمین می خواهند. یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ. (انعام/65)

در این صورت، «حزب» یعنی: ابزار و سازمانی برای کسب قدرت حکومتی با برنامه، ایدئولوژی و دیدگاهی خاص و متمایز که با مرام نامه (عقیده و ایدئولوژی حزبی به اضافه ی اهدافی که دارد) و اساس نامه (قانون اساسی حزبی) و نظام نامه ای (قواعد حاکم بر رفتارهای درون حزبی و برون حزبی) که دارند به نسبتهای مختلفی به اعضایش هویتی متمایز و اهدافی متمایز با آنچه که حاکم بر جامعه است می بخشد، و آنها را به سوی هدفی واحد غیر از آنچه که بر حاکمیت موجود حاکم است هدایت می کند، و نمایانگر نوعي تفكيك اجتماعي براساس ايمان و اعتقاد به  الله و مباني دين اسلام و کفر به طاغوت یا بر اساس ایمان و اعتقاد به طاغوت و کفر به اسلام است.

در آثار کلاسیک و علمی روز هم آمده است که: «حزب» می‌خواهد بر حکومت تسلط پیدا کند و سیاست‌های عمومی خود را عملی سازد.[7] و مهم‌ترین وظیفه سازمان حزبی تلاش برای کسب قدرت است.[8]

در این صورت «حزب» با یک سندیکا و انجمن مردمی و شرکت تبلیغی یا اقتصادی و فرهنگی و …. فرق دارد که می خواهد در چارچوب حاکمیت موجود و طبق قوانین و برنامه ها و اهداف موجود و یا عرفی پذیرفته شده در جامعه فعالیتهائی داشته باشد. مثل حلف الفضول که رسول الله صلی الله علیه وسلم در آن مشارکت داشت که از نظر اخلاق عمومی و عرفی پذیرفته شده بود و مخالفتی هم با اخلاق شریعتی اسلام ندارد.  

پس حزب نمی خواهد بر حزب حاکم موجود اعمال نفوذ کند، بلکه مصمم است که قدرت حکومتی را از  حزب حاکم بگیرد.[9]در این صورت «حزب» با «سندیکا و صنف» و «حلف» و «گروه فشار» و «جناح»[10] و «جبهه»[11] و «انجمن» و حتی با «تشکل» فرق دارد، با آنکه «تشکل» نیز دارای ارتباط تشکیلاتی و ساختاری شبه حزبی است، اما دارودسته ی منافقین  بحث «حزب» را پیش می کشند و مسلمین را به حزب گرائی و تعدد حزب و حزب سالاری دعوت می کنند اما تعاریف «جناح» و «گروه فشار»[12] و «جبهه» و «انجمن» و غیره را به مسلمین ارائه می دهند. در بدترین حالت، فرقه ها و مذاهب و تفاسیر اسلامی جناحهائی در داخل حزب الله هستند، اما دارودسته ی منافقین با ذکر وجود جناحها و مذاهب و فرقه ها و گروههای[13] داخل حزب الله در دارالاسلام در چند قرن گذشته سعی می کنند با دغلبازی تعدد احزاب را در میان مسلمین توجیه کنند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم با پیام الله تعالی با تمام معیارهای حزبی، یک حزب واحد در برابر احزاب مختلف مشرکین تشکیل داد که با عقاید و منهجی جدید به اعضای حزبش هویتی جدید با اهدافی جدید تزریق کرد.

این حزب، حزب الله بود. حزبی که  هم در مکه و در اوج ضعف و هم در مدینه و در اوج قدرت حکومتی یکی بود و الله تعالی در موردش می فرماید: وَمَن یَتَوَلَّ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ‏(مائده/56) ‏و هرکس که خدا و پیغمبر او و مؤمنان را به  سرپرستی و یاری بپذیرد ( از زمره حزب‌الله است و) بی‌تردید حزب‌الله پیروز است.‏

‏در مورد حزب الله باز می بینیم که الله تعالی می فرماید:  لَا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ، مردمانی را نخواهی یافت که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند، ولی کسانی را به  سرپرستی بگیرند (و کسانی را به عنوان سرپرست خود انتخاب کنند که این افراد) با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیده باشند، هرچند که آنان پدران، یا پسران، یا برادران، و یا قوم و قبیله ایشان باشند.،أُوْلَئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ، چرا که مؤمنان، خدا بر دلهایشان رقم ایمان زده است،( بر دلهاشان (نور) ایمان را نوشته و ایمان را در دل هایشان ثابت و مقرر کرده) و با روح ربانی خود (یا با روحی از جانب خود حیاتی ویژه به آنها بخشیده و) یاریشان داده است و تقویتشان کرده است، وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ، و ایشان را به باغهای بهشتی داخل می‌گرداند که از زیر ( کاخها و درختان ) آنها رودبارها روان است، و جاودانه در آنجا می‌مانند. خدا از آنان خوشنود، و ایشان هم از خدا خوشنودند. أُوْلَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ‏(مجادله/22) اینان حزب الله هستند. آگاه باش! حزب الله، قطعاً پیروز و رستگار است.

اگر اعضای این حزب الله در مسیر صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم حرکت کنند این سرانجام قطعی آنهاست که الله تعالی در معرفی رسول الله صلی الله عله وسلم و یارانش هم می فرماید: كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ، شما بهترین امّتی هستید که به سود انسانها آفریده شده‌اید، تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ (آل عمران/110) امر به معروف و نهی از منکر می‌نمائید و به خدا ایمان دارید.

الله تعالی در هیچ جائی نفرمود بهترین امت ها هستید، بلکه همیشه به امت واحده اشاره کرده که  «الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » ی هستند که در یک مسیر تحت عنوان «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» در حرکتند و الله تعالی در مورد این مسیر مستقیم امت واحده و مسیرهای متفرق می فرماید: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ، این راه، راه مستقیم من است از آن پیروی و تبعیت کنید، وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ، و از راههای دیگر پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده و متفرق می‌سازد. ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (انعام/153) اینها چیزهائی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید.‏

این توصیه و سفارش الله تعالی در مورد حزب خودش و امت واحده  و«الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» است، اما شیطان و حزبش چه؟ الله تعالی می فرماید: إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ، بدون شک شیطان دشمن شما است، فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً، پس شما هم او را دشمن بدانید. إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ ‏(فاطر/6) او پیروان خود را فرا می‌خواند تا از ساکنان آتش سوزان جهنّم شوند .‏

 اما نکته ی جالب این است که حزب الله با مرجعی ثابت و عقایدی ثابت و در قالب امتی واحد در طول تاریخ یکی بوده، اما مشرکینِ حزب شیطان در طول تاریخ دارای هزاران عقیده ی مختلف و متفاوت بوده اند؛ چون مشركين اساس دين خود را بر هوا و هوس پایه ریزی کرده اند و همه میدانیم که در این زمینه انسانها با هم مختلف و متنوع خواهند بود، چون هوا و هوسهای مختلفی دارند و مرجع ثابتی ندارند، به همین دلیل برای آنها از کلمه ی «احزاب» استفاده شده است نه «حزب». احزابی که همه جزو حزب الشیطان هستند.  

هر حزبی از میان سکولاریستها نیز اهدفی دارد و به آن دلخوش است همانگونه که اسلام هدفی دارد و مؤمنين به آن خوشحال هستند. به همین دلیل  تعدد حزب  در واقع انحراف از «أُمَّةً وَاحِدَةً» و از ویژگی مشرکین (سکولاریستها) است.

‏ الله تعالی در جاهائی از قرآن ضمن اشاره به پیامبران مختلف می فرماید: إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ (انبیاء/92) این امت یگانه‌ای بوده و من پروردگار همه شما هستم ، پس تنها مرا عبادت کنید (امتی واحد، با قانونی واحد و الله واحدی).  بلافاصله، در آیه بعد، الله تعالی به مذمّت و تقبیح عمل حزب گرایی و تفرقه می پردازد و می فرماید: وَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلٌّ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ (انبیاء/93) “و دين شان را ميان خود پاره پاره كردند همه به سوى ما باز مى‏گردند”

باز به همین شکل در سوره ی مومنون الله تعالی می فرماید: وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ ‏(مومنون/52) این  امت شما امت یگانه‌ای بوده و من پروردگار همه شما هستم، پس تنها از من بپرهیزید. سپس؛ بلافاصله در آیه بعدی عمل حزب گرائی و تفرقه گرایان را مذمت و تقبیح می کند و با ذکر حالت روحی حزب گرایان تفرقه خواه و بعد از توضیحاتی در مورد مشرکین (سکولاریستها) و موضع پیامبران در مورد دعوت و امر به گرایش به «امت» واحده، الله تعالی می فرماید: فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْ زُبُراً، امّا  (مردم) کار و بار (دین) خود را به پراکندگی کشاندند  و تکه تکه کردند و(هر گروهی به راهی رفتند، و عجب این که)، کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ * ‏‏هر حزب و جمعیّتی بدانچه دارند و برآنند خوشحال و شادانند.‏

در آیه ی بعدی الله تعالی این حزب گرایان را گمراه می نامد و می فرماید اینها را تا زمان مرگشان باید در این گمراهی رها کرد: فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِینٍ ‏( مؤمنون/ 53-54) ‏بگذار تا مدّت زمانی در غرقاب خود بسر برند.‏  و بعد از این به بیان ویژگی اخلاقی و عملی همه حزب گرایان در فرورفتن در تفرق و طغیان و سرکشی از الله تعالی به عنوان ثمره ی دائمی حزب گرائی و تفرق می پردازد.

اما بعد از آمدن قانون شریعت الله که بین مردم حکم کند چه چیزی باعث تفرق و حزب گرائی در میان امت واحده می شود؟ الله تعالی می فرماید: کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْکُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ، مردمان «امتی واحد» و یک دسته بودند. پس خداوند پیغمبران را برانگیخت تا بشارت دهند و بترسانند . و کتاب که مشتمل بر حق بود و به سوی حقیقت دعوت می‌کرد، بر آنان نازل کرد تا در میان مردمان راجع بدانچه اختلاف می‌ورزیدند داوری کند، وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ، در کتاب (آسمانی) تنها کسانی اختلاف ورزیدند که در دسترسشان قرار داده شده بود، و به دنبال دریافت دلائل روشن، از روی ستمگری و کینه‌توزی اختلاف نمودند.، فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (بقره/213) پس خداوند کسانی را که ایمان آورده بودند، با اجازه خویش به آنچه که حق بود و در آن اختلاف ورزیده بودند، رهنمون شد، و خداوند هر کسی را که بخواهد به راه راست رهنمود می‌نماید.‏

در واقع بغی و سرکشی و حزب گرائی و تفرق و خود محوری با نظام سازی اجتماعی و حکومتی الله تعالی به مقابله و رقابت می پردازد. غیر از سکولاریستها (به زبان عربی = مشرکین) و دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها) به همراه سایر کفار آشکار که با حکم و قانون شریعت الله و نظام و حاکمیت اسلامی سر ناسازگاری و جنگ دارند چه کسانی به تفرقه و گروه گرائی و حزب سازی در میان مسلمین و بخصوص در دارالاسلام دعوت می دهند؟

البته خیال نکنید که سکولاریستها همیشه تمام شریعت الله تعالی را رد می کنند، بلکه در میان مشرکین و سکولاریستها کسانی وجود دارند که بعضی از قانون شریعت الله را قبول ندارند: سبحان الله ، انگار الله تعالی در مورد بخشی از سکولاریستهای اطراف ما صحبت کرده که بعضی از قانون شریعت الله را منکر می شوند نه همه ی آن را.  الله تعالی می فرماید:  وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ، کسانی که کتاب (آسمانی) بدیشان داده‌ایم ( و منصف هستند ) از آنچه بر تو نازل شده است خوشحالند، وَمِنَ الأَحْزَابِ مَن یُنکِرُ بَعْضَهُ،‏ و از میان احزاب کسانی هستند قسمتی از آن را نمی‌پذیرند، قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ وَلا أُشْرِکَ بِهِ، بگو : من تنها و تنها مأمورم که خدا را عبادت کنم و شریکی برای او نسازم . (یعنی نمی توان بعضی از شریعت الله قبول کرد و در بعضی دیگر قانون شریعت الله را رها کرد و قوانین و چیزهای دیگری را با قانون شریعت الله شریک کرد)، إِلَیْهِ أَدْعُو وَإِلَیْهِ مَآبِ ‏(رعد/36) من به سوی او دعوت می کنم و بازگشت من به جانب او است.‏

بله، همینکه اسم «شورا» و «اولی الامر» و «امت واحد» و حرکت در مسیر «اجماع واحد» و «جماعت واحد» مسلمین و «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» را آوردی یعنی وجود یک نظام منسجم حکومتی در دارالاسلام که وظایف و مسوولیت فرد در زندگى حکومتی و اجرائی جامعه را مشخص کرده و علاوه بر آن خط بطلانی بر حزبگرائی و تحزب کشیده است.

 پس در یک حاکمیت اسلامی و دارالاسلام که دین اسلام تکمیل شده و علم به تمام احکام و ابزارهای مهمی چون شورا و حلفهای مختلف وجود دارد چیزی به نام حزب گرائی مطلقا وجود ندارد. و چنانچه عرض شد حزب گرائی از مشخصه های بارز مشرکین و سکولاریستها است که تابع هوا و هوسهای مختلف خود هستند و مرجعیتی غیر از خواهشهای نفسانی مختلف خودشان ندارند، به همین دلیل الله تعالی به مومنین سفارش و امر می کند که مثل مشرکین یا سکولاریستها اهل تفرق و حزب سازی نباشند و…

البته کلمه ی «احزاب» در «قرآن» هم تنها برای مشرکین در طول تاریخ به کار رفته است. الله تعالی در مورد سکولاریستها و تاریخچه ی «احزاب»  آیاتی را آورده که به بخشی از این آیات اشاره می کنیم : – کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ ‏(ص/12) قبل از اینان (که مشرکان معاصرند) نیز قوم نوح و عاد و فرعون که دارای بناهائی بلند و استوار همچون کوه بوده‌اند ( آیات و پیغمبران ما را ) تکذیب کرده‌اند؛ وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَیْکَةِ أُوْلَئِکَ الْأَحْزَابُ ‏(ص/13) و قوم ثمود و لوط و صاحبان باغهای فراوان سر در هم کشیده[قوم شعیب]. اینان همان  احزاب هستند.  إِن کُلٌّ إِلَّا کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ ‏(ص/14) هر یک از این احزاب، پیغمبران را تکذیب کرده و عذاب من گریبانگیرشان گشته است.

– کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ، پیش از اینان (که مشرکان معاصرند) قوم نوح و احزابی ( همچون عاد و ثمود و لوط ) که بعد از ایشان بوده‌اند (پیغمبران خدا را) تکذیب کرده‌اند، وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ، و همه امتها خواسته‌اند که در حق پیغمبر خود توطئه کنند تا او را بگیرند، وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ،‏ و به ناحق جدال و نزاع ورزیده‌اند، تا به وسیله باطل حق را نابود و برطرف کنند، فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ ‏(غافر/5) ولی من ایشان را گرفتار ساخته‌ام . آیا عقاب من نسبت بدیشان چگونه است‌؟ 

–  وَقَالَ الَّذِی آمَنَ یَا قَوْمِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُم مِّثْلَ یَوْمِ الْأَحْزَابِ ‏(غافر/30) آن مرد با ایمان گفت: ای قوم من ! می‌ترسم همان بلائی به شما برسد که در روزگاران گذشته به احزاب رسیده است.‏ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ وَمَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِّلْعِبَادِ ‏(غافر/31) از سزای عادتی همچون عادت قوم نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنان بوده‌اند. خداوند نمی‌خواهد به بندگان ستم کند.‏

–  إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ ‏(زخرف/64)

 (عیسی گفت: )به طور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شما است ، پس او را پرستش کنید، راه راست این است . فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یَوْمٍ أَلِیمٍ ‏(زخرف/65) احزاب در میان خود به اختلاف پرداختند. وای بر کسانی که ستم کردند! چه عذاب دردناکی در روز قیامت گریبانگیرشان می‌گردد !‏

و جالب است بدانیم که الله تعالی در سوره ی مکی «ص» سکولاریستهای مکه را هم دنباله روان همان «احزاب» شکست خورده قبلی می داند و می فرماید: جُندٌ مَّا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ ‏(ص/11) اینان که اینجا (در شهر مکّه) هستند، سپاه ناچیز و گروهکی شکست خورده‌ای از احزاب هستند.

در مورد آخرین شریعت الله تعالی نیز در قرآن می خوانیم : أَفَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إَمَاماً وَرَحْمَةً أُوْلَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ، آیا کسی که دلیل و برهان روشنی از سوی پروردگار خود دارد و گواهی از جانب خدا (به نام قرآن) به دنْبال آن می‌آید و قبل از قرآن کتاب موسی که رهبر و رحمت بوده است. آنان بیگمان به قرآن ایمان می‌آورند، وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ، هرکس از احزاب به قرآن ایمان نیاورد، میعادگاه او آتش است، فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ (هود/17) ‏ درباره قرآن شکّ و گمانی به خود راه مده . قرآن حق است و از سوی پروردگارت آمده است ، ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند .‏

–   یَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ یَذْهَبُوا، آنان ( دارودسته ی منافقین از شدّت خوف و هراس هنوز) گمان می‌کنند لشکریان احزاب نرفته‌اند، وَإِن یَأْتِ الْأَحْزَابُ یَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِی الْأَعْرَابِ یَسْأَلُونَ عَنْ أَنبَائِکُمْ، و اگر احزاب بار دیگر برگردند، ایشان دوست می‌دارند در میان اعراب، صحرانشین شوند (و بدین اکتفاء می‌کنند که) اخبار شما را جویا شوند، وَلَوْ کَانُوا فِیکُم مَّا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِیلاً ‏ (احزاب/20) اگر آنان در میان شما می‌ماندند، جز مقدار کم و ناچیزی نمی‌جنگیدند.

–  وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ، هنگامی که مؤمنان احزاب را (در جنگ خندق) دیدند، قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَاناً وَتَسْلِیماً ‏(احزاب/22) گفتند: این همان چیزی است که خدا و پیغمبرش به ما وعده فرموده بودند. و خدا و پیغمبرش راست فرموده‌اند. و جز بر ایمان  و تسلیم  ایشان نمی‌افزاید.‏  آیا مومنین در جنگ خندق رو در روی خود غیر از «احزاب» سکولار و مشرک کسانی را دیدند؟ نه. همه جزو سکولاریستها بودند و الله تعالی برای این سکولاریستهای قریش و غطفان و غیره از کلمه ی «احزاب» استفاده می کند؛ در این صورت زمانی که مساله ی برائت مطرح می شود: أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ۙ وَرَسُولُهُ (توبه/3) در واقع از سکولاریستها یا احزاب یا مشرکین اعلام برائت و بیزاری شده است و فرقی ندارد بگوئیم برائت از سکولاریستها یا مشرکین یا برائت از احزاب.  چه بگوئیم احزاب چه مشرکین چه سکولاریستها هر سه یک مفهوم را می رسانند.

اما دارودسته ی منافقین و جاهلین میان مسلمین می گویند در میان مسلمین هم می توان «احزاب» تشکیل داد و مسلمین می توانند«احزاب» مختلفی داشته باشند.!! و برای مسلمین می توان از لفظ «احزاب» استفاده کرد و…. از اینها و تمام مومنین باید این سوال الله تعالی را پرسید که می فرماید: «قُل أَأَنتُم أعلَمُ أَمِ اللَّهُ» (بقره/ 140)  بگو: آیا شما بهتر می‌دانید یا خدا؟ 

قطعاً الله تعالی بهتر می داند و ظالم تر از کسانی که واقعیتهای گفته شده توسط الله تعالی را که نزدشان در قرآن و سنت صحیح و آراء ائمه ی خیرالقرون وجود دارد اما آین حقایق را کتمان می کنند وجود ندارد، و الله تعالی بر این اعمال ضد اسلامی و عوام فریبانه ی آنها که جهت ضربه زدن به دین الله و بندگان الله انجام می دهند آگاه است : وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن کَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ‏(بقره/ 140)

در این صورت پدیده ی «احزاب» برای جامعه ی معاصر ما ممکن است امری تازه باشد، اما وجود احزاب و پلورالیسم سیاسی و حزب سالاری و گروه بندی جامعه، پدیده ای باستانی است که بارها  در دارالاسلام نیز توسط امثال مزدکی ها و مانوی ها و غیره سربلند کرده و نابود شده است و امروزه بار دیگر توسط سکولاریستها (مشرکین) کنونی سازماندهی و به روز و صادر شده است؛ در این صورت «حزب» و «احزاب» پدیده ای نوین و ناشی از مؤلفه‌های فرهنگ سکولارغربی و مولود پارلمانتاریسم و – به قول عده ای – رهاورد مدرنیته نیست.

 سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ 

  والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


[1] الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بن طاهر البغدادی، ج۱، ص۲۱۸ – ۲۲۰، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۷ ق. / المواقف فی علم الکلام، عبدالرحمن احمد الایجی (م ۷۵۶ ق)، ج۳، ص۶۷۲.، بیروت، عالم الکتب.

[2] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۶، ج۱، ص۹، ص ۲۸۷ – ۲۹۰.، مقالات الاسلامیین، علی بن اسماعیل (م ۳۳۰ ق)، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

[3] الملل والنحل، الشهرستانی (م ۵۴۸ ق)، ج۱، ص۱۷۹ – ۱۸۱، به کوشش سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۵ ق./ المواقف فی علم الکلام، عبدالرحمن احمد الایجی (م ۷۵۶ ق)، ج۳، ص۶۸۰.، بیروت، عالم الکتب.

[4] فرهنگ لغت منتهی الادب

[5] راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن الکریم

[6] حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۱

[7] عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران: نشر نی، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ص ۳۴۳.

[8] دوورژه، موریس، احزاب سیاسی، ترجمه رضا علومی، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۷، ص۱۸.

[9]  برجسته ترین نظریه پردازان علوم سیاسی در میان سکولاریستها نیز باز به این نگرش رسیده اند . به عنوان مثال می توان به چند مورد اشاره کرد: زیگموند نیومن، حزب سیاسی را سازمانی منضبط از افراد تلاشگر سیاسی جامعه می داند که هدف آنها چیرگی بر حکومت است و برای برخورداری از پشتیبانی مردم، با گروه یا گروههای دیگر که باور متعارض دارند به رقابت می پردازد . / موریس دوورژه در کتاب اصول علم سیاست می گوید: « هدف مستقیم احزاب به چنگ آوردن قدرت با شرکت در اعمال آن است . احزاب در پی آنند که در انتخابات ، کرسهایی به دست آورند ، نمایندگان و وزرایی داشته باشند و حکومت را به دست گیرند . »(احزاب سیاسی ، دکتر حسن محمدی نژاد ، ص39-38-  .) / گتل می گوید : « حزب سیاسی مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته است که به عنوان یک واحد سیاسی عمل می کنند و با استفاده از حق رای خود می خواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند . »(بینادهای علم سیاسی ، عبدالرحمان عالم ، ص ۳۴۳ ) / ﻣﺎﻛﺲ ﻭﺑﺮ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : ﺍﺣﺰﺍﺏ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺟﻤﻌﻴﺘﻬﺎﻱ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻲ ﻛﻮﺷﻨﺪ ﺭﺅﺳﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﻣﺘﻴﺎﺯﺍﺕ ﻣﺎﺩﻱ ﻭﻣﻌﻨﻮﻱ ﭼﻮﻥ ﺗﺤﻘﻖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﻳﺎ ﻧﻴﻞ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﻲ ﻳﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﻳﺎﺑﻨﺪ. 

[10] جناح (Faction) :مجموع گروه یا گروه هایی که با اهداف و دیدگاه های مشترک در کوتاه مدت و یا بلند مدت به منظور رقابت و کسب قدرت سیاسی، در داخل یک حکومت یا حزب گرد هم می آیند، بدون این که دارای ماهیت رسمی و شخصیت حقوقی باشند. جناح را بخشی از یک واحد یا جریان سیاسی دانسته اند .جناح تشکلی است که لزوماً مداومت ندارد و بنا بر ضرورت و به مناسبت هایی تشکیل می شود. بر این اساس جناح برخلاف حزب: …. به سرعت یا به تدریج می توانند به مرور زمان، مواضع خود را تغییر دهند و شناسایی خود را دچار مشکل کنند.( جمال زاده ، ناصر ، اصطلاحات سیاسی ، قم، پارسیان ، ۱۳۸۲، ص ۳۸)

[11] جبهه (Front): سازمانی که نمایندگان سیاسی طبقات و اقشار مردمی برای نیل به یک هدف مشترک در آن متحد می شوند و به خاطر منافع مشترکی که در برنامه جبهه منعکس می شود , مبارزه می کنند . جبهه با حزب فرق دارد زیرا حزب , سازمان یک طبقه یا گروه اجتماعی و یا حتی بخشی از یک طبقه ( مثل احزاب دموکرات و جمهوری خواه آمریکا که هرکدام نماینده جناحی از سرمایه داری آمریکا هستند ) است که بر اساس منافع آن طبقه یا گروه اجتماعی تشکیل می شود و هدف آن , مبارزه در راه تحقق آن اهداف و نیل به آن منافع است .( آقا بخشی , علی , افشاری راد , مینو , فرهنگ علوم سیاسی , پیشین , ص ۲۵۹)

[12] مورییس دوورژه درکتاب «جامعه شناسی سیاسی» خود،در مورد گروههای ذی نفوذ و فشار چنین می گوید: «گروههای ذی نفوذ مستقیمادر فتح قدرت و اجرای آن مشارکت نمی کنند،بلکه در حالی که خارج از قدرت باقی می مانند،آن را متأثر می سازند و بر آن «فشار» وارد می کنند. گروههای ذینفوذ در پی تأثیر بر زمامدارانند، نه آن که زمامدارانی از خود را به قدرت بنشانند.»/ یکی از تفاوت های بین احزاب و گروههای ذینفوذ ،درجه مسلک گرائی آنان است.احزاب سیاسی تلاش دارند تا بطور علنی و رسمی قدرت سیاسی را مستقیما در دست بگیرند و یا در آن شریک شوند تا بتوانند به اهداف خود که در اساسنامه بطور واضح و عمومی اعلام کردهاندجامعه عمل بپوشانند. در حالی که گروههای  ذینفوذ(منظور گروههای فشار) نمی خواهند قدرت را در دست بگیرند یا حتی در آن مشارکت کنند،بلکه خود بخشی از طبقه حاکم بشمار می روند ولی جزو هیئت حاکمه نیستند.(کریم نیا) احزاب ،اکثرا به تجمیع منافع پرداخته در حالی که گروههای فشار به پیوند منافع افراد توجه داشته و با بدست آوردن یک خواسته و کسب رضایت افراد مانع از دست زدن به رفتارهای خشونت آمیز می شود.(نقیب زاده،1387) حزب سیاسی گردهمایی بزرگتری است ودر سیاستهای کشور آشکارا نقش حیاتی ایفا می کند،اما  گروه فشار،  محفل محدودی دارد وبا ماندن در پشت پرده نقش خود را بازی می کند.حزب سیاسی در سیاست شرکت دارد زیرا ماهیت آن سیاسی است ، اما گروه فشار چنین هدفی ندارد.(عالم،1388،360)

[13] گروه (Group):هنگامی که اشخاصی چند به دلیل یا به دلایلی دور هم گرد آیند , معمولا آنها را یک جمع , یک دسته , یک فرقه , یک انجمن و یا یک گروه می نامند . گروه واحدهای سازمانی نسبتا کوچکی است که هر فرد در طول حیات خود عضویت تعدادی از آنها را می پذیرد. تنوع میان این گروههای کوچک که به مناسبتهای مختلف (سیاسی , ورزشی , اقتصادی , اداری , فنی و جز اینها ) ممکن است تشکیل شود , بسیار زیاد است . هریک از این گروههای کوچک و مختلف , شیوه رفتار و آداب رسوم و معتقدات ویژه ای را به وجود می اورد که آثار خود را برطرز تفکر , رفتار و توقعات اعضای خویش باقی می گذارد .( آقا بخشی , علی , افشاری راد , مینو , فرهنگ علوم سیاسی , پیشین , ص ۲۸۰)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *