حزب، حزب سالاری و احزاب در دارالاسلام و دارالکفر (3) (قسمت 24)

حزب، حزب سالاری و احزاب در دارالاسلام و دارالکفر (3) (قسمت 24)

(4-قسمت)

حالا نگاه کن بر اثر کوتاهی امثال تو چه کسانی در حال فعالیت در «اکثر» سندیکاهای کارگری هستند؟ چه کسانی در حال فعالیت در «اکثر» انجمنهای زنان هستند؟ چه کسانی در حال فعالیت در «اکثر» انجمنهای ادبی هستند و چه کسانی در حال فعالیت در «اکثر»  شوراها و در سایر سندیکاها و انجمنها و نهادهای مردم نهاد هستند؟ به هوش بیا . مستی و دنباله روی بس است. شرم است کسی خودش را ادامه دهنده  ی شریعت الله تعالی و حزب الله تعالی بداند اما دنباله رو حزب شیطان و احزاب متعدد آن بشود.

اگر به دقت نگاه کنی متوجه می شوی که بسیاری از شوراها، حلفها و سندیکاها و انجمنها و ان جی او ها و سایر نهادهای مردم نهاد را چنان تخریب کرده اند که بوی جاهلیت و تعفن سکولاریسم و ناسیولیسم آنها از دور پیداست؛ چنین شوراها، حلفها و انجمنها و نهادها و صنفهای جاهلی ربطی به اسلام ندارند چنانچه رسول الله صلی الله علیه وسلم در مورد چنین نهادهائی می فرماید:  لا حِلْفَ في الإسْلامِ، وأَيُّما حِلْفٍ كانَ في الجاهِلِيَّةِ لَمْ يَزِدْهُ الإسْلامُ إلَّا شِدَّةً.[1]

تمام حلف و سندیکا و انجمن و ان جی او و سایر نهادهای خودجوش مردمی که در مسیری غیر از «برادری بر اساس اسلام، و هم پیمانی بر طاعت الله تعالی، و یاری رساندن به همدیگر در دین،  و تعاون بر برّ و تقوا و برپای داشتن حق و قانون شریعت الله» در حرکت باشند اعتباری ندارند و باطل هستند[2] شریعت الله تعالی هر پیمان جاهلی را باطل کرده است، هر چند به تمام خیرها اجازه و دستور داده است[3]

الله تعالی اجازه نداده است که سندیکا و صنف و انجمن و حلفی در دارالاسلام تشکیل شود اما برای اهداف حزبی جاهلیت و دشمنان قانون شریعت الله و مردمی کردن جاهلیت و حزبگرائی و فاسد کردن عقاید و فرهنگ و رفتار مسلمین و تولید تفرق و سستی و بی ابهتی مسلمین در حرکت باشد.

باید برای چندمین بار یادآوری کرد که تعدد حزب و حزب گرائی از مشخصه های کفار مشرک است نه مسلمین و مسلمین تنها یک حزب دارند و آن هم حزب الله و هر مسلمانی هم سخن الله را گوش نداد و اهل تفرق و حزب سازی شد بدون شک سخن ماها را نیز گوش نمی دهد و باید با قدرت حکومتی مراکز حزبی آنها چون ضرار نابود و ریشه کن شود اما در حد مبارزه ی منفی با حزب سازان و فرقه سازان ما خود را ملزم به این دستور الله تعالی می کنیم که می فرماید : إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ ۚ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (انعام/159) كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و فرقه فرقه شدند، تو هيچ گونه مسؤول ايشان نيستى، كارشان فقط با خداست. آنگاه به آنچه انجام مى‌دادند آگاهشان خواهد كرد.

(ادامه دارد…….)


[1] مسلم2530 / ابوداود 2925 / ابن عباس از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمود : لا حِلْفَ في الإسلامِ، وكلُّ حِلْفٍ كان في الجاهليَّةِ فلم يَزِدْهُ الإسلامُ إلَّا شدَّةً. وما يسُرُّني أنَّ لي حُمْرَ النَّعَمِ، وأني نقضْتُ الحِلْفَ الَّذي كان في دارِ النَّدوةِ . (ابن جرير الطبري ، تفسير الطبري 4/1/77) /  شهدتُ مع عمومتي حِلفَ الْمَطَيِّبينَ ، فما أُحِبُّ أن أنكُثَه وأنَّ لي حُمْرُ النَّعَمِ (صحيح الأدب المفرد441) /

[2] وقال النووي في شرحه على مسلم (16/81): “أما ما يتعلق بالإرث؛ فيُستحب فيه المخالفة عند جماهير العلماء، وأما المؤاخاة في الإسلام والمحالفة على طاعة الله تعالى، والتناصر في الدين، والتعاون على البر والتقوى، وإقامة الحق؛ فهذا باقٍ لم يُنسَخ، وهذا معنى قوله صلى الله عليه وسلم في هذه الأحاديث (وإيّما حلفٍ كان في الجاهلية لم يزدْه الإسلام إلا شدة)، وأما قوله صلى الله عليه وسلم: (لا حلف في الإسلام) فالمراد به حلفُ التوارث، والحِلف على ما منع الشرع منه، والله أعلم” اهـ.

[3] ابن جوزی رحمه الله می گوید:  وقال: “أصل الْحلف: المعاقدة والمعاهدة على المعاضدة، فما كان منه في الجاهلية على القتال والغارات؛ فذلك الذي أبْطلهُ الشرع بقوله (لا حلف فِي الإسلام)، وما كان منه في الجاهلية على نصر المظلوم وصلة الأرحام؛ فهو الذي لم يزدْه الإسلام إلا شدة” (ابن الجوزي في “كشف المشكل من حديث الصحيحين” (4/48))

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *