مصداقهای دارالاسلام در دنیای معاصر (1) (قسمت 25)
(متن کامل مطلب)
در امور متعلق به قرآن و سنت اگر چیزی گفتی باید به هر نحوی که شده سخنت را به الله و رسولش صلی الله علیه وسلم برسانی اگر به ایمان و قیامت خودت اهمیت می دهی: تمثیلی زیبا از امام احمد بن حنبل رحمه الله روایت است که گفت : روز قیامت در حالی که من را با زنجیر بسته اند می آورند و الله تعالی می پرسد این سخن را از کجا آوردی و بیانش کردی؟ می گویم یا رب الوکیع بن الجراح الحافظ الکوفی آن را به من گفت؛ در اینجا من را رها می کنند و الوکیع بن الجراح الکوفی را دست بسته می آورند و الله تعالی می پرسد این سخن را از کجا آوردی؟ الوکیع بن الجراح می گوید آن را از منصور بن معتمد گرفتم؛ در اینجا الوکیع را رها می کنند و منصور را دست بسته می آورند و الله تعالی می پرسد تو این سخن را از کجا آوردی و بیانش کردی؟ منصور می گوید آن را از ابراهیم نخعی گرفتم؛ در اینجا باز منصور را رها می کنند و ابراهیم را با غل و زنجیر می آورند و الله تعالی می پرسد این سخن را از کجا آوردی و نقل کردی؟ ابراهیم می گوید آن را از اسود و يَزيد بن الأسْود گرفته ام؛ در این مرحله هم باز ابراهیم را رها می کنند و اسود و يَزيد بن الأسْود را با غل و زنجیر می آورند و الله تعالی می پرسد شما این سخن را از کجا آورده اید و نقلش کرده اید؟ این دو می گویند ما آن را از ابن مسعود و ابن عباس گرفته ایم؛ در این مرحله نیز باز این دو را رها می کنند و ابن عباس و ابن مسعود را با غل و زنجیر می آورند و الله تعالی می پرسد شما این سخن را از کجا گرفته اید و نقل کرده اید؟ می گویند: از پیامبرت و او هم از جبرئیل و او هم از خودت یا رب.[1]
پس هر چه از رسول الله صلی الله علیه وسلم صادر شده است، چه قرآن و چه سنت صحیح باید از روی علم و آگاهیِ به این منابع بیان شود، و ما با استناد به قرآن و سنت صحیح و آراء اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم و آراء تمام مذاهب اسلامی در مورد «دارالاسلام» و «دارالکفر» نامیدن سرزمینی و اصول حاکم بر روابط بین این دو «دار» صحبت کردیم و هیچ مسلمانی نمی تواند خارج از این قواعد معیاری برای شناسائی و روش برخورد تولید کند.
البته عده ای سعی می کنند جهت به چالش کشاندن این مورد خاص دارالاسلام و دارالکفر و سایر مواردی که با ذوق و سلیقه و مذاق و اهداف آنها سازگارنیستند ابتدا اصحاب و ائمه و مذاهب مختلف اسلامی را تا حد خود پائین بیاورند و بعد از اینکه گفتند اصحاب انسانهائی هستند و ما هم انسانهائی مثل آنها و خود را در «عمل» بالاتر از حنفی و جعفر صادق و شافعی و غیره قرار دادند سعی می کنند آراء اصحاب و مذاهب مختلف اسلامی را کنار بزنند و با عقل و برداشت نافص خودشان به تأویل و تفسیر قرآن و سنت بپردازند، البته دسته ای از این اهل تأویل «عملاً» سنت را هم کنار می زنند و به رای خود و بر اساس خواسته ها و برداشتهای ناقص خود قرآن را تأویل می کنند.
لازم است بدانید امروزه این تاویلات فردی و گروهی که بر خلاف رای اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم و برخلاف رای تمام مذاهب اسلامی در مورد «دارالاسلام» و «دارالکفر» بیان می شوند تماماً از سوی کسانی است که در پی کسب قدرت حکومتی هستند، و می خواهند با قدرت حکومتی حاکم بر دارالاسلام کنونی وارد رقابت و حتی جنگی روانی و گاه مسلحانه شوند.
این دسته تمام آیات و احادیث و آراء صحابه و آراء تمام مذاهب اسلامی را نادیده می گیرند و به برداشت غلط خودشان جهت ایجاد تفرق و تحمیل جنگ بر دارالاسلام و توجیه سکونت در دارالکفرها می چسبند، و در نهایت هدفی غیر از رقابت جهت کسب قدرت حکومتی در دارالاسلام برای خود یا برای کفار ندارند . الان این سهمی که از قدرت دریافت می کنند به هر میزان که باشد، چون امروزه احزابی در میان مسلمین تولید شده اند که می دانند جایگزین حاکمیت کنونی بر دارالاسلام قطعاً کفار سکولار جهانی و مرتدین سکولار محلی خواهند بود و قطعاً «دارالاسلام» تبدیل به «دارالکفر» خواهد شد به همین دلیل سهم خودشان را تنها بازی سیاسی در این سیستم حکومتی سکولاریستی می خواهند. این موجودات همان دارودسته ی منافقینی هستند که دشمنی خود را اینگونه نشان می دهند. اما باز در میان مومنین هم کسانی پیدا می شوند که به این بیماری دارودسته ی منافقین خود را آلوده کرده اند و عمر بن خطاب رضي الله عنه در مورد چنین مفسده ای به مومنین هشدار داده و می گوید: ” إِنَّمَا أَخَافُ عَلَيْكُمْ رَجُلَيْن: رَجُلٌ يَتَأَوَّلُ الْقُرْآنَ عَلَى غَيْرِ تَأْوِيلِهِ وَرَجُلٌ يُنَافِسُ الْمُلْكَ عَلَى أَخِيهِ “.[2] به درستی که من از دو نوع مرد بر شما می ترسم: مردی که قرآن را غیر از تأویلی که دارد تأویل می کند و مردی که به خاطر ملک و حاکمیت با برادرش رقابت می کند و مسابقه می دهد.
رسول الله صلی الله علیه وسلم هم در مورد چنین اشخاصی می فرماید:
- مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ[3] «هرکسی بدون علم در مورد قرآن نظر بدهد جایش را در دوزخ مهیا سازد.»
- مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ [4]«كسى كه با رأى شخصى خويش دربارة قرآن سخن بگويد، جايگاه او در آتش است.» حتی رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ فَأَصَابَ فَقَدْ أَخْطَأَ[5] هرکس (بدون علم) در مورد قرآن نظر بدهد، اگر چه نظرش درست باشد باز هم دچار خطا شده است.
بر این اساس ابن کثیر می گوید تفسیر قرآن تنها با رای و نظر شخصی حرام است.[6] پس در تفسیر قرآن هم باید مسائل قابل تفسیر و تأویل را باز از کانال رسول الله صلی الله علیه وسلم به الله تعالی برسانی و متصل کنی. اگر نتوانستی به این شکل سخنت را به الله تعالی متصل کنی باید بدانی که به رسول الله صلی الله علیه وسلم دروغ بسته ای، چون می گوئی الله تعالی چنین گفته در حالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین چیزی از سوی الله نیاورده و می گوئی رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین گفته در حالی که چنین حدیثی وجود ندارد و به این شکل جایگاه خودت را در آتش جهنم آماده کرده ای چون رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَن كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا، فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ[7] هر کس به طور عمد بر من دروغ ببندد، باید جایگاه خود را در آتش دوزخ آماده سازد.
این در مورد مسائلی که می گوئی الله تعالی چنین گفت و رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین گفت؛ زمانی که از منبع سخنت مطئن شدی آنوقت به دستور : «بَلِّغُوا عَنِّی وَ لَو آیَةً»[8]:از من به دیگران برسانید اگر چه یک آیه باشد، بدون ابراز رای شخصی عمل می کنی. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: نَضَّرَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ مَقَالَتِي فَوَعَاهَا وَحَفِظَهَا وَبَلَّغَهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ[9] خداوند فردی را شاد و شادمان کند که سخنی از من شنیده و حفظ کرده و همانطور که شنیده است آنرا بیان کند. چه بسا حامل فقهی که سخن را به فقیه تر از خود منتقل سازند.
در امور اجتهاد پذیر هم باز باید دقت کنی که این مسائل نیاز به علم کافی و جامع دارند و در مورد سخنانی که بر زبان می رانی مورد پرسش قرار می گیری و در برابر سخنانت مسئول هستی. به همین دلیل اهل علم در چیزی که کاملاً به آن علم دارند صحبت می کنند و در اموری که نمی دانند سکوت می کنند. در مدینه و در عصر تابعین (یعنی عصر فرزندان صحابه و شاگردان صحابه رضی الله تعالی عنهم اجمعین) در مورد طلاق سوال شد و در تمام مدینه با اینهمه بزرگوار و عالم، تنها یک نفر در این زمینه فتوا داد و آنهم سعید بن مسیب رحمه الله بود.
این در مورد مساله ای متعلق به منزل یک فرد بود که اینهمه توسط تابعین احتیاط می شد حالا چه رسد به امور عامه مسلمین مثل حکم در مورد دارالاسلام و دارالکفر و تکفیر مسلمین و…. که با موجودیت دین و دارالاسلام و جان و ناموس و آبرو و مال عموم مومنین و بخشهای وسیعی از مسلمین گره خورده است و ربطی به اجتهاد ندارند بلکه اموری هستند که باید « سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا» بدون دخیل دادن دیدگاه شخصی تابع حکم الله تعالی شد، اما عده ای جاهل و مرید ماهواره ها که «عملاً»، الله و پیامبر و صحابه و تابعین و امام حنفی و جعفر صادق و مالک و شافعی و حنبل و سایر بزرگواران اهل سنت و مراجع تقلید آنها شده ماهواره ها و فضای مجازی، در چنین مسائل مهمی نظر می دهند؛ و با استناد به این مراجع تقلیدشان که اکثراً در دست کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی و دارودسته ی منافقین هستند خود را صاحب نظر می دانند؛ و یا در جبهه ی اینها باز دسته ای از مومنین جاهل به امور شرعی و حتی فریب خورده ی جنگ روانی دشمن وجود دارند که در چنین مسائل مهمی وارد می شوند و در همان مسیری حرکت می کنند که مریدان ماهواره ها و فضای مجازی در حرکتند.
امام شافعی رحمه الله می گوید:«مَثَلُ الَّذِی یَطلُبُ العِلمَ بِلَا حُجَّةٍ، کَمَثَلِ حَاطِبِ لَیلٍ، يَحْمِلُ حُزْمَةَ حَطَبٍ وَفِيهِ أَفْعَى تَلْدَغُهُ وَهُوَ لَا يَدْرِي»[10].«مثال کسیکه دانش و فقه را بدون دلیل دریافت نماید همانند کسی است که در شب هیزم جمع میکند. پشتهای از یک هیزم را برمیدارد و یک مار افعی در آن پشته او را میگزد بدون اینکه خود بفهمد».
بر این اساس است که امام ابویوسف حنفی رحمه الله میگوید:«لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يَقُولَ مَقَالَتَنَا حَتَّى يَعْلَمَ مِنْ أَيْنَ قُلْنَا» [11]. «برای هیچکس جایز نیست که گفتار ما را نقل کند تا اینکه بداند که ما آن را از کجا گرفتهایم».
اگر نتوانستی در مورد مسائل شریعت مطالبی که می گیری و منتقل می کنی منبع این مطالب از کانالهای شرعی و علمی آن را پیدا کنی شک نداشته باش که سخنت خیر نیست. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ والْيوْمِ الآخِر، فلْيقُلْ خيراً أَوْ لِيَصمُتْ،[12] هر که به الله و روز قیامت ایمان دارد باید سخن خیر گوید؛ یا باید خاموش باشد.
خیر هم یعنی آنچه در قرآن و سنت صحیح و شریعت الله تعالی از کانال صحیحش به ما رسیده است و یا شریعت الله تعالی آن را تأئید می کند، پس واضح است در تمام امور متعلق به شریعت الله و بخصوص در این مورد خاص متعلق به شناسائی دارالاسلام از دارالکفر و امور متعلق به آنها روی سخن ما نه با «کفار6گانه»ی آشکار است که باید بر اساس اصل کفر به طاغوت به آنها کفر شود، و نه سخنی با دارودسته ی منافقین مانده که در اینجا بخواهیم تکمیلش کنیم، چون:
- هرگز کفار اهل کتاب و سکولاریستها برای «مومنین» «خیر» نمی خواهند: مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِکِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ (بقره/105) کافران اهل کتاب و همچنین سکولاریستها (مشرکان)، دوست نمیدارند خیر و برکتی از جانب خدایتان بر شما نازل گردد .
- و ما از اینها انتظاری غیر از شنیدن سخنانی که مایه ی اذیت و آزار باشند نداریم: وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا (آل عمران/ 186) و حتماً از کسانی که پیش از شما بدیشان کتاب داده شده است، و از سکولاریستها (مشرکین)، اذیّت و آزار فراوانی میبینید. [جدائی کفار اهل کتاب از کفار مشرک در آیات واضح است]
- دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها) هم دشمنانی هستند که الله تعالی در موردشان می فرماید: «… هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ…» (منافقون/4)، «…ایشان دشمن اند؛ از آن ها حذر داشته باش و بپرهیز …». این دارودسته ی منافقین دغلبازان زبان بازی هستند که حتی رسول الله صلی الله علیه وسلم هم از زیبائی سخنانشان که قطعاً در مورد دین و شریعت و خوبی ها بوده تعجب می کرد: «يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا …» و قطعاً در میان مومنین هم کسانی هستند که به سخنان اینها گوش می دهند و سخنانشان برایشان مهم است : «وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ» (توبه/47) در میانتان هم کسانی هستند که سخن ایشان را بشنوند. این دسته ای که در قلبهایشان به واسطه ی تبلیغات منافقین بیماری درست شده، و خودِ گروه منافقین هم هرگز به سخنان و وعده های رسول الله صلی الله علیه وسلم اعتماد نکرده اند حالا چه رسد به وعده های ما در مورد دارالاسلام و جامعه ی اسلامی و غیره . الله تعالی می فرماید: وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً (احزاب/12)، و (به ياد آوريد) زمانی را كه منافقان و آنان كه در دل هايشان بيماری بود میگفتند: خدا و پيغمبرش جز وعدههای دروغين به ما ندادهاند.
پس ما هیچ انتظار خیری از «کفار6گانه»ی آشکار و دارودسته ی منافقین نداریم و روی کلام ما تنها با مومنینی است که تصمیم گرفته اند بار دیگر خودشان و جامعه ی مسلمین را در مسیر شرعی آن قرار دهند و علم خود را به الله تعالی و رسولش صلی الله علیه وسلم متصل کرده اند و اهل عدل و تقوا هستند.
با ذکر این نکته لازم است با آنکه بارها و بارها گفته شده که ما در مورد «دار» حکم می دهیم نه در مورد مردم، باز تکرار می کنیم که ما در مورد «دار» و سرزمین صحبت می کنیم نه مردم و مذهب آنها؛ این از بدیهایت منهج اهل سنت و جماعت است، و مناط و ابزار تشخیص اساسی «دار» هم بر مبنای «قانون اساسی» حاکم بر آن کشور و «حاکمیت» است نه «ساکنین» آن.
حالا رسول الله صلی الله علیه وسلم در مساله ی حاکمیت بر «دارالاسلام» از دو نوع «قالب» کلان حکومتی که بر مسلمین «حاکمیت» پیدا می کنند خبر می دهد:
۱- خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ که اولین و مهمترین ابزار و وسیله ست (مثل حکومت رسول الله صلی الله علیه وسلم و خلفای راشدین رضی الله عنهم)
۲- دوره ی شاهیگیری «مُلْكًا عَاضًّا» و «مُلْكًا جَبْرِيّاً» [13] که حکومتهائی بدیل اضطراری اسلامی هستند که به حکم ضرورت و اضطرار در زمان نبود خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ انجام وظیفه می کنند (مثل حکومت امویها و عباسی ها و عثمانی ها و بقیه ی حاکمیتهای محلی ریز و درشت دارالاسلام) که به دنبال این شاهیگری دوباره حاکمیت و قدرت حکومتی به سبک رسول الله صلی الله علیه وسلم بر می گردد: ثُمَّ تَكُونُ خِلاَفَةً عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةٍ. [14] و ما به دنبال چنین هدفی در امر حاکمیت بر دارالاسلام هستیم.
شورای واحد مجاهدین هم در بدترین حالت اضطرار در صورت نبود خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ و حکومت بدیل اضطراری اسلامی جهت حفظ امت واحد و جماعت واحد و محافظت از وحدت دستور و وحدت فرماندهی به عنوان ابزار سوم انجام وظیفه می کند، که ممکن است برای تولید دوباره ی خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ یا برای تولید حکومت بدیل اضطراری اسلامی به وجود آمده باشد.
اینها در کل «ابزار» و« قالب» هستند. «ابزار» وسیله ای است که برای رسیدن به یک هدف خاص از آن استفاده می شود و قالب هم «ابزار» و فرم و شکلی است که چیزی در آن ریخته می شود. محتوای این قالب و فرم بسیار مهمتر از خود قالب است که ممکن است قوانین یکی از «کفار6گانه»ی آشکار باشد یا قوانین شریعت الله تعالی بر اساس یکی از مذاهب اسلامی یا بر اساس اجماع واحد مسلمین.
در کنار این، امر واجب دعوت و جهاد و حتی امر واجب تکامل تدریجی حکومت بدیل اضطراری اسلامی کنونی به خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ گاه به تکنولوژی های مختلف و ابزارها و قالبها و مقدماتی مثل وجود شورا و حلف و انجمن و سندیکا واِعداد و امیر و غیره نیاز پیدا می کند که بدون این ابزارها و مقدمات انجام چنین واجباتی در مسیر صحیح و شرعی آن به پیش نمی رود، به همین دلیل استفاده از همین مقدمات و ابزارها هم واجب می شود.
در این صورت ممکن است «ابزار» ها و «قالب»های حکومتی مثل آچار یا ماشین یا هواپیما یا کامپیوتر و غیره محدود باشند، اما کسانی که از این ابزارها استفاده می کنند و محتوائی که داخل برخی از این قالبها ریخته می شود ممکن است به تعداد تمام حزبهای دین سکولاریسم و ممکن است به تعداد تمام تفاسیر مختلف از شریعتهای آسمانی مختلف و متفاوت باشند.
در اینجا ما زمانی که با استناد به تمام منابع شرعی متوجه شدیم که فلان سرزمین دارالاسلام یا دارالکفر است دیگر نیازی به مقایسه ی محتوای قالبهای حکومتی آنها نیست اما می توانیم خود قالبها را همچون یک ابزار با هم مقایسه کنیم . مثلاً قالب توزیع ثروتی که کمونیستها و سرمایه دارها و مسلمین از آن استفاده می کنند را می توانیم به عنوان سه قالب مختلف با هم مقایسه کنیم؛ دقیقاً چگونه فلان ابزار و ماشین و هواپیما و قطار و تکنولوژی پزشکی و امنیتی و نظامی را با هم مقایسه می کنیم و اصلاً کاری به عقیده و مذهب استفاده کننده ها و حتی تولید کننده های آنها نداریم.
ساده تر عرض کنم ما می توانیم مثلاً سیستم مدیریتی راه آهن و قطارهای عربستان سعودی را با سیستم مدیریتی راه آهن و قطارهای ژاپن یا روسیه یا آمریکا و یا سایر دول اروپائی مقایسه کنیم و کاری به عقاید مدیران و افرادی که در این قطارها جابجا می شوند نداشته باشیم اما در عوض از تجربیات و مطالعات و تکنولوژی کشورهای مختلف در فرایند هدف گذاری و برنامهریزی استفاده ی شرعی کنیم.
به عنوان مثالی دیگر زمانی که در مورد دو سبک مدیریتی آمریکا و ژاپن صحبت می شود و جهت مقایسه و حتی استفاده گفته می شود:
مدیریت آمریکائی به بوروکراسی[15] نزدکتر است که 1- برنامه ریزی کوتاه مدت دارد 2- مسئولیت فردی است 3- تصمیم گیری و روند تصمیم گیری تند اما بکارگیری آن تصمیم کند است.
و مدیریت ژاپنی به اَدهوکراسی[16] نزدکتر است که : 1- برنامه ریزی بیشتر بلند مدت 2- مسئولیت گروهی 3- مدت و روند تصمیم گیری کند ولی اجرای آن به سرعت انجام می شود.
در اینجا دو سبک و الگوی مدیریتی کاملاً متفاوت با هم مقایسه شده اند و سخنی از باورهای استفاده کننده ها نشده است؛ و هر کسی با هر عقیده ای می تواند از این سبکها و الگوهای مدیریتی استفاده کند، چون این سبکهای مدیریتی مثل «دیوان» «ابزار» ی هستند که می توان هم آنها را دستکاری کرد و هم از آنها متناسب با عقاید مختلف استفاده های مختلف نمود.
یا زمانی که در مورد «سیستم» آموزشی آمریکا و ایران و چین و افغانستان و پاکستان و عربستان و غیره صحبت می شود در واقع چند «ابزار» و«سیستم» با هم مقایسه می شوند نه چند فکر و عقیده.
یا زمانی که در مورد انواع الگوهای تدریس مثل نمایشی و آزمایشی و بحث گروهی و غیره صحبت می شود در واقع در مورد چند «ابزار» و حتی قالبهائی مختلف صحبت شده است، و می توان به راحتی مثلاً روش تدریس در ژاپن را با روش تدریس در آمریکا و این دو را با روش الگوی قدیمیِ انتقالی و نتیجه محور و الگوی جدیدِ فعال، اکتشافی و فرایند محوری که از سال 1375 به این سو در ایران استفاده می شود مقایسه کرد. در اینجا ما انواع تکنولوژی[17] آموزشی را با هم مقایسه کرده ایم همچنانکه انواع فناوری و تکنولوژی پزشکی، نظامی، خدماتی، مونتاژ، طراحی و ساخت و غیره را با هم مقایسه می کنیم که در راستای امر واجبی به کار گرفته می شوند.
در مورد قالبهای مختلف حاکم بر دارالاسلامهای مختلف هم باز زمانی که این قالبهای حکومتی را با هم مقایسه کردیم در واقع باید متوجه شوید که ما دو قالب و ابزار را با هم مقایسه کرده ایم نه عقیده و مذهبی که داخل این قالبها ریخته شده است. یعنی زمانی که قالب «جمهوری اسلامی ترکستان شرقی» با قالب شاهیگری وراثتی اموی یا عباسی و یا عثمانی و یا با امارت اسلامی طالبان عمر ثالث رحمه الله و یا با امارت شباب در سومالی و ازواد اسلامی و یا با «جمهوری اسلامی ایران» و غیره مورد مقایسه قرار گرفته می شود در واقع چند قالب و ابزار با هم مقایسه شده اند نه مذاهب حاکم بر این قالبها و مذاهب حاکم بر این دارالاسلامها و زمانی که گفته می شود فلان قالب به قالب خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ نزدیکتر است در واقع از نزدیکی قالب و ابزار به قالب و ابزار دیگری صحبت شده است و سخنی از مذهب و مردم به میان نیامده است . امیدوارم عده ای از دوستان به این امر مهم دقت داشته باشند و اجازه ندهند که دارودسته ی منافقین شعور آنها را به بازی بگیرند.
«قالب» معمولاً در امر دعوت و امر به معروفهای شریعت و نهی از ناپسندهائی که شریعت معرفی کرده و بخصوص در امر جهاد همیشه وجود دارد، یا شخص داخل این «قالب» است یا اینکه از فراورده های این «قالب» به عنوان یک ابزار و نقشه در امر دعوت و جهاد تبعیت می کند. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ، کسی از شما منکری مشاهده کرد، عملی و با دستش، تغییرش دهد. فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، اگر نتوانست، زبانی تغییرش بدهد. فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، واگر نتوانست قلباً جهت تغییر آن تلاش کند (یعنی مبارزه ی منفی، مثل نرفتن به فلان مکان یا نخریدن فلان جنس یا ندیدن فلان شبکه های ماهواره ای و …) وَذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَانِ[18]. واین (مبارزه ی منفی با قلب) کمترین درجه ایمان است.
در این صورت تغییر دادن و تلاش جهت تغییر دادن امور ناپسند و غیر شرعی امری واجب است که به درجه و میزانِ ایمانِ شخص هم ربط پیدا می کند که هم جنبه ی فردی دارد، و هم جنبه ی گروهی؛ که در جنبه ی گروهی آن باید در قالب «امت» به این وظیفه عمل کرد. الله تعالی می فرماید:وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران/104) باید از میان شما «امت»ی باشند که دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند، و آنان خود رستگارند.
حالا اگر دعوت به خوبی ها که بسیار زیادند (هم اخلاق و اعمال عمومی مورد تائید شریعت را شامل می شوند و هم اخلاق و اعمال عقیدتی را) و باید به صورت «امت» انجام شود، و اگر امر به معروف (یعنی اموری که در شریعت الله تعالی معرفی شده و شناخته شده اند و باید دستور به انجام آنها صورت گیرد) و نهی از منکرها و چیزهای ناپسند که باز این امور ناپسند هم در شریعت الله تعالی شناخته شده اند باز باید به صورت «امت» انجام شود و نیاز به ابزار و قالبی مثل شورا و حلف و سندیکا و انجمن و سازمانهای مردم نهاد و ان جی اوها داشته باشد و بدون این ابزار و قالبها دعوت به خوبی ها و امر به معروف و نهی از منکر محقق نشود، در این صورت تشکیل این قالبها و ابزارها واجب می شود و حتی در برگزیدن قالب و ابزار اهمیت داده نمی شود که تولید کننده و تکامل دهنده ی آن مسلمان است یا نیست، و از تجربیات علمی بشریت در این مسیر سود گرفته می شود.
به عنوان مثال منکری چون فقر که باید برداشته شود که وعده ی شیطان است« الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ » (بقره/268) شخص به صورت فردی و در محدوده ی خودش اقدام به برداشتن این منکر می کند ولی بدون شک فرد به تنهائی توانائی های محدودی دارد، اما زمانی که به صورت انجمنی درمی آید بر توانائی ها او اضافه می شود و در برداشتن این منکر به موفقیت بیشتری دست پیدا می کند و کاری که انجمن می تواند انجامش دهد از عهده ی افراد به تنهائی بر نمی آید؛ حالا انجمن هم باز دارای محدودیتهائی است اما زمانی که دولت و حکومت اسلامی جهت برداشتن این منکر اقدام می کند موفقیت بسیار بیشتر از موفقیت فردی و انجمن است.
هر سه به صورت هماهنگ می توانند و باید به نیکی ها دعوت کنند و انجام این فریضه از دوش هیچ یک برداشته نمی شود و باید همه امر کنند به امور معروف و نهی کنند از امور ناپسند و منکر اما هر کدام توانائی ها و وسعت و محدودیتهای خاص خود را دارند « فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ» اما چنانچه خواهان از بین رفتن این منکر و سایر منکرات و حرکت رو به جلو تبدیل حکومت بدیل اضطراری کنونی به خِلاَفَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ هستیم نباید تنها به توانائی های شخصی خود و تک محوری قناعت داشته باشیم، بلکه باید از سایر ابزارها مثل انواع شوراها و حلفها و سندیکاها و سایر سازمانهای مردم نهاد و در نهایت از ابزار قدرت حکومتی استفاده کنیم و گرنه هرگز موفق به ریشه کن کردن این منکرات در پروسه ی اصلاحگری نخواهیم شد، در نتیجه استفاده از این ابزارها جهت انجام چنین واجباتی واجب می شود چون مصداق بارز دفاع از اسلام و محافظت و ارتقاء دارالاسلام و ارتقاء مسلمین و گسترش دارالاسلام است که در این پروسه و فرایند هم از دین و جان و ناموس و عقل و آبرو و مال مسلمین دفاع و محافظت می شود و امور دنیوی مسلمین ارتقاء پیدا می کند و هم تلاشی می شود جهت کمک به ارتقاء بسیاری از مسلمین به درجه ی مومنین و حتی رخ دادن واقعه ی «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/2) که در این واقعه گروههای زیادی از غیر مسلمین وارد دین اسلام می شوند و دارالاسلام هم گسترش پیدا می کند.
حرکت در این مسیر در واقع حرکت در مسیر صحیح شریعت الله تعالی است و نباید از تنها بودن هم دلتنگ شوی، مطمئن باش الله تعالی محبتت را دلهای حق طلب قرار می دهد و تو را در میان حق طلبان مردمی می کند چنانچه می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً (مریم/96) بیگمان کسانی که ایمان میآورند و کارهای شایسته و پسندیده انجام میدهند، خداوند مهربان آنان را دوست میدارد و آنان را در نظر مردم عزیز، و محبّت آنان را به دلها میاندازد.
پس من و شما نگران آینده و نتیجه نباشیم بلکه نگران این باشیم که از مسیر صحیح شریعت الله به عنوان نیروی محرکه ای که قرار است تضادهای بر سر راه خود را کنار بزند و فاصله اش را با اهدافش کمتر کند تا به آن اهداف برسد منحرف نشویم، و تمام تلاش ما در حرکت در مسیر شریعت الله و بالا بردن کیفیت اعمال خودمان و بخصوص مراقبت کردن از پذیرفته شدن اعمالمان توسط الله تعالی باشد.
تا اینجا باید جایگاه «قالب» و «ابزار» و مساله ی محتوای قالبهای مختلف و احتمال استفاده ی افراد و جماعتها و حکومتها و عقاید مختلف از یک قالب و ابزار در راستای اهداف عقیدتی خاص خودشان مشخص شده باشد.
پس واضح است که ما در مراحله ای که «دارالاسلامهای مختلف» را مورد بررسی قرار می دهیم و آنها را با هم مقایسه می کنیم در مورد «ابزار» و «قالب» حکومتی «دارالاسلام» صحبت می کنیم نه در مورد عقیده و مذهبی که در داخل آنها ریخته شده است و نگاه می کنیم که هر یک از این «دارالاسلامهای مختلف» کدامیک به «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » نزدیکتر شده است.
«خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » به عنوان اولین«ابزار» و «قالب» مطلوب ما که جهت رسیدن دوباره ی به آن تلاش می کنیم دارای دو مشخصه و اصل است که در درس ششم مقدماتی[19] به تفصیل در مورد این دو اصل صحبت کرده ایم تحت عنوان:
- اصل نظارت همگانی بر عملکرد داخلی حاکم و دولت و حکومت و نهادهای مختلف حکومتی مسلمین، غیر از مسائل امنیتی.
- اصل شورای اولی الامر. که تمام امور اجرائی حکومتی و تمام امور اجتهاد پذیر متعلق به زندگی عمومی دارالاسلام از کانال شورای واحد و اجماع واحد ارائه می شود.
شورای اولی الامر می تواند در تمام تخصصها وجود داشته باشد تا به شورای نخبگان رهبری یا اهل حل و عقد ختم می شود. علت اساسی که ما در دوران «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » شاهد چیزی به نام مذهب به این شکل مدون آن در دوران شاهیگیری امویه و عباسیان و غیره نبودیم وجود همین شورای اولی الامر و متخصصین مربوطه بود.
بر این اساس، و با استناد به ساختارهای حکومتی، و وجود انواع شوراها و نهادهای مختلف مردم نهاد، و با توجه به دیپلماسی داخلی و خارجی، در نهایت متوجه خواهیم شد که در دنیای امروز ما «ابزار» و «قالب» و سیستمی حکومتی وجود دارد و در دسترس ما هم هست که بسیار به سیستم حکومت اسلامی «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » نزدیک شده است، و در واقع می توانم بگویم با آنکه سیاستگذاری ها بر اساس اصول شرعی بنا شده اند اما در اجراء عقب مانده اند، با این وجود در همان مسیر و چند قدمی تحقق وعده ی رسول الله صلی الله علیه وسلم «ثُمَّ تَكُونُ خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ» قرار گرفته ایم «اگر» اهل عدل و انصاف و تقوی باشیم .
در منابع اهل سنت هم موردی وجود ندارد که بگوید اگر شرایط انجام کار خیری که واجب است فراهم شد، و این کار هم زمینه ساز کارهای شرعی بزرگتر و واجب اساسی تری بود انجام چنین کار خیر و واجبی جایز نیست؛ بلکه طبق قاعده ی «مَا لاَ يَتِمُّ الْوَاجِبُ إِلاَّ بِهِ؛ فَهُوَ وَاجِبٌ»[20] انجام چنین امر خیری را واجب دانسته اند، زیرا مکمل و متمم واجب، واجب است. انگار در اینگونه مسائل می گوئی که وضو مقدمه ی واجبی مثل نماز است و واجبی مثل نماز بدون انجام وضو انجام نمی شود پس وضو هم از ضروریات، لوازم و کامل کنندهی این واجب است، در این صورت حفظ این حکومت بدیل اضطراری اسلامی و ارتقای آن به «خِلَافَةٌ عَلَى مِنْهَاجِ النُّبُوَّةِ » به همان سبک واجب است.
سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُكَ وَأَتُوبُ إِلَيْكَ
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
[1] قال احمد یجاء به یوم القیامه و قد غللت، فیقال لی یا احمد فاین قلت هذا المساله، فأقول یا رب حدثنی بها الوکیع بن الجراح الحافظ الکوفی فیفک احمد و یجاء الوکیع بن الجراح الحافظ الکوفی مغلوله … منصور بن معتمد …. ابراهیم نخعی …. اسود و یزید عن ابن مسعود …. ابن عباس و ابن مسعود … عن نبیک عن جبرائیل عنک یارب .
[2] جامع بيان العلم وفضله، لابن عبد البر (2/237) شماره 2364/
[3] سنن ترمذی / عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ قَالَ أَبُو عِيسَى هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ
[4] جامع الترمذی 3205-2950 / جامع البيان، محمد بن جرير طبرى، دار المعرفة، بيروت، 1409ق، ج 1، ص 27. / وعن سعيد بن جبير عن ابن عباس عن النبي صلى الله عليه وسلم قال (مَن قالَ في القُرآنِ برَأيِه أو بِمَا لا يَعلَمُ فَلْيَتَبَوّأ مَقعَدَه مِنَ النّار) رواه النسائي.
[5] سنن ترمذی 2952./ عَنْ جُنْدَبِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَنْ قَالَ فِي الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ فَأَصَابَ فَقَدْ أَخْطَأَ / رواه الترمذي والطبراني والبيهقي في الشعب. وَ كذلك حَدِيثِ (مَنْ أَفْتَى بِغَيْرِ عِلْمٍ لَعَنَتْهُ مَلائِكَةُ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ) رَوَاهُ ابْنُ عَسَاكِرَ.
[6] وقال ابن كثيرٍ في تفسيره: “فأمَّا تفسير القرآن بمجرد الرأي فحرام لما رواه محمد بن جرير رحمه الله – بسنده- عن سعيد بن جبير عن ابن عباس عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: ((من قال في القرآن برأيه أو بما لا يعلم فليتبوأ مقعده من النار))، وهكذا أخرجه الترمذي والنسائي من طرق عن سفيان الثوري به ورواه أبو داود”.
[7] بخاری 1291 (6197)، ومسلم (2134) الترمذي (2659)، وابن ماجه (30)، وأحمد (3847)
[8] بخاری3461
[9] الترمذي (2658) / وأبو يعلى في ((المعجم)) (219)، /والطبراني في ((المعجم الأوسط)) (5179)./ ابن ماجه 2498
[10] إعلام الموقعين 2/211 و زرقانى در شرح المواهب اللدنية 5/453، و مناوى در فيض القدير 1/433 و بيهقی در المدخل (ص211/رقم263) از طريق ربيع بن سليمان از امام شافعی/ روایت میکند.
[11] ابن عبدالبر در الانتقاء فی فضائل الثلاثه الفقهاء (145)، ابن قیم در اعلام الموقعین (2/309) و ابن عابدین در حاشیه البحر الرائق (6/293) و شعرانی در المیزان (1/55) و بيهقی درالمدخل (262).
[12] البخاري (6018)، ومسلم (47)، والترمذي (2500)، وأحمد (9967) وأبو داود (5154) وابن ماجه (3971) وأبو داود (5154)
[13] أحمد (30/355 حديث 18406)، والبزار والطبراني في الأوسط (6577)
[14] روى الإمام أحمد عن النعمان بن بشير/ وروى الحديث أيضًا الطيالسي والبيهقي في منهاج النبوة، والطبري ، والحديث صححه الألباني في السلسلة الصحيحة، وحسنه الأرناؤوط
[15] کلمه «بوروکراسی» از کلمه «bureau» به معنای «میز» یا «دفتر کار» و کلمه «Kratos» به معنای «حکومت» مشتق شده است که معادل فارسی آن دیوان سالاری است. بوروکراسی از نظر اصطلاحی به معنای اداره نمودن از طریق دفاتر و قوانین و مقررات است اما از نظر عموم،اغلب آثار منفی آن مانند کاغذبازی و کندی جریان امور اداری، در ذهن مردم تداعی میشود.
[16] واژه ادهوكراسي از واژه هاي يوناني ad hoc به معني “براي هدف معين” و پسوند -cracy به معني “حكومت” گرفته شده است. رابرت واترمن ادهوكراسي را بدين گونه تعريف مي كند: “هر ساختاري از سازمان كه خطوط بوروكراسي موجود را براي بهره برداري از فرصتها، حل مسايل و دستيابي به نتايج قطع مي كند”. ادهوكراسي نوعي از سازمان است كه در نقطه مقابل بوركراسي قرار دارد
[17] واژه تكنولوژي مشتمل بر دو كلمه ” تكني ” به معناي رمز و راز مهارتهاي صنعتگري – و ” لوژي ” – به معني دانش سازمان يافته ، سيستماتيك و هدفمند است .
[18] مسلم 49
[19] درسهای مقدماتی/درس ششم: چه باید کرد؟ وحدت آگاهانه، هدفمند و حرکتی
[20] المغنی لا بن قدامه(9/236)