شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(25- قسمت)

حالا، اگر بدون شک و گمان و به صورت یقینی توانستیم از طریق قرآن و سنت صحیح ثابت کنیم که این عمل، کفر آشکاری بوده که باعث ارتداد شخص می شود، در این صورت، باز به مرحله ی سوم می رسیم و آنهم بررسی و در نظر گرفتن شروط تکفیر شخص مسلمان است:
  • شرط اول از شروط تکفیر به همان کسی بر می گردد که سخن یا عمل را انجام داده، و این شخص باید:
  • مكلف باشد: یعنی انجام دهنده یكفر بايد بالغ، عاقل و آزاد باشد، بچه، ديوانه و مست نباشد. چون رسول الله صلي الله عليه وسلم فرموده: “رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ: عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ، وَعَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ، وَعَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يَعْقِلَ”.[1] این شرط اول است، باید مکلف بوده و تکلیف بر او واجب شده باشد. مثلا می گویند به دانش آموز تکلیف می دهند.
  • دومین شرط و در واقع مهمترین شرط، به اقامه ی حجت نبوی بر شخص و آگاهی و شناخت شخص برمی گردد. یعنی شخص در این زمینه ای که متهم شده، آگاهی های مورد نیاز و ضروری با اقامه ی «حجت نبوی» به او رسیده باشد، و برایش ملموس و آشکار شده باشد. یعنی طوری برایش آشکار شده باشد که به قول قرآن به نحوی که چگونه می تواند فرزندانش را بشناسد اینگونه بتواند حق را تشخیص دهد: «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ»، به همان شیوه که می تواند فرزندانش را بشناسد به همان شیوه هم حکم برایش روشن شده باشد و آن را بشناسد، و بتواند به همان شیوه ای که بین فرزند خودش با بچه های دیگر می تواند فرق بگذارد، به همان شیوه هم بتواند بین این حکم شریعت الله با احکام کفری دیگر فرق بگذارد، و این شخصی که متهم به چنین کفری شده بتواند حکم الله را از این کفری که روی او ثابت شده، به همین آسانی بتواند تشخیص دهد، همان طوری که می تواند پدر خودش را از سایر پدرها تشخیص دهد. 

حالا، اگر این حق و حکم الله مثل نماز، روزه، حج و غیره که برای عموم آشکار و روشن شده و زبانزد خاص و عام شده یعنی برای همه روشن است، این شخص ادعا کند و بگوید من نمی دانستم، از وی پذیرفته نمی شود. در اینجا مهم این است که این حق برای افراد جامعه چنان روشن شده باشد که هیچ شکی وجود نداشته باشد مبنی بر اینکه کسی مانده باشد که از این حکم بی خبر باشد. 

اما، امور دیگری هم هستند که ممکن است برای عده ای روشن شده باشد اما برای کسانی روشن نشده باشد و این شخص در یکی از این موارد دچار کاری شده باشد که در معرض جرم ارتداد قرار گرفته باشد. در اینجا این شخص در این مورد، حق برایش آشکار و بدیهی نشده، حکم برایش آشکار و بدیهی نشده، برای همین، از جرم و صدور حکم ارتداد تبرئه می شود. حرفی را زده که این حرف قبلاً آشکار نبوده که کفر است برایش روشن و آشکار نشده که این چنین جرمی است، برای همین از جرم و صدور حکم ارتداد تبرئه می شود.

پس، معیار این است که حق قبلاً برای شخص آشکار و بدیهی شده باشد، نه اینکه در شریعت واضح و آشکار بیان شده باشد، یا برای دیگران آشکار و روشن باشد. فرقی نمی کند در کدام بخش از دین باشد، بلکه مهم این است که این شناخت باید در همان جرمی باشد که این شخص به آن مرتکب شده و فرقی هم نمی کند که آیا در مورد عقیده است یا در مورد سایر احکام می باشد.

نکته ای که لازم است در اینجا به آن اشاره کنم و در عصر ما به وفور دیده می شود این است که عده ای هستند که حکم به صورت اشتباه به آن ها رسیده و حکم را اشتباه فهمیده اند، و چیز اشتباهی را به عنوان دین و حقیقت اسلام به آن ها معرفی کرده اند و اگر به این اشخاص، خلاف آن را بگویید، خلافی که شما به آن ها می گویید را گمراهی و کفر می دانند؛ چون آموزش دهنده ها خلاف این چیز را به آن ها آموزش داده اند و گفته اند که خلاف این، گمراهی و کفر است. در اینگونه موارد هم که به کرات با آن مواجه می شویم باز شخص مثل کسی می ماند که حق به او نرسیده است. دقت کردید در اینگونه موارد هم شخص مثل کسی می ماند که حق به او نرسیده است و حجت نبوی را آشکارا و روشن نمی شناسد و نا آگاه است. کسی که اینچنین، آشکار حق به او نرسیده باشد و حکم برایش بدیهی و روشن نشده باشد از صدور حکم ارتداد تبرئه می شود.

(ادامه دارد…….)


[1]-رواه أبوداود (رقم/4403) 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *