
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(36- قسمت)
اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم هم که تازه از شرک و کفر رها شده بودند و نسل اول محسوب می شدند، در موارد زیادی شک می کردند و شکشان را با پرسش از رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان منبع اصلی برطرف کننده ی مشکلات و جهل ها به این شیوه شکشان را برطرف می کردند، یا در اشتباهات فاحش عقیدتی و عملی می افتادند و باز هم با مراجعه به رسول الله صلی الله علیه وسلم اقامه ی حجت و اصلاح می شدند.
مقصود از اقامه ی حجت، رساندن نص شرعی از قرآن، سنت و اجماع به اسلوب شرعی رسول الله صلی الله علیه وسلم به شخص واجد الشرایط است. یعنی با استدلال و مدارکِ روشن، امور ناشناخته را به سبک رسول الله صلی الله علیه وسلم برای شخص شناسائی، معرفی و شناخته کنیم، به گونه ای این ها را شناسایی، معرفی و شناخته کنیم که همچنانکه خانواده و خویشان نزدیک خود را می تواند از بیگانگان تشیخص دهد به همین شیوه حق برایش روشن و قابل تشخیص باشد: «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ»، به همان شیوه بتوانند حکم شرعی را از باطل تشخیص دهند.
در این مسیر آگاه سازی، ما هم اکنون سیستم آموزشی یکسانی برای تمام مسلمین نداریم، به همین دلیل ممکن است شخصی به این درجه از شناخت رسیده باشد و دیگری نرسیده باشد. و یا در مکانی این آگاهی بر اثر وجود علمای ربانی و شرایط خاص اطلاع رسانی رسیده باشد و در جای دیگری بر اثر وجود علمای سوء و کانالهای سوء یا نبود هیچ کدام از علما چنین حقی نرسیده باشد.
این هم دلیل نمی شود که چون برای گذشته های این ها رسیده پس برای این ها هم کفایت می کند. خیر، این طور نیست، اصلاً این طور نیست، اگر اینگونه بود دیگر امر تبلیغ باید تعطیل می شد و دین چیزی ارثی می شد و چیزی به نام فقیه، مجتهد و اهل فن معنی و کارکرد خودشان را از دست می دادند.
بله،واضح و امر است که در هر دوره ای باید کسانی باشند که برای کسب این آگاهی های شرعی اقدام نموده و هجرت کنند و به ملتشان ارائه دهند و آگاهی ها را برسانند: «وَما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْيَحْذَرُونَ» (توبه/122)، این طائفه ی دعوت گر باید فقه دین را یاد بگیرند و بعد، این آگاهی ها را به زبان قومشان و به زبانی که مردم آن می فهمند برسانند: «بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ» خیلی مهم است به زبان آن ملت باید به آن ها بفهمانید، به فرهنگ آن ملت، به زبانی که آن ملت متوجه می شوند «بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ» برایشان بینه، روشن و آشکار کنند و به اصطلاح، دین را برای ملتشان «مجدداً» ارائه دهند تا جهل مردم را به این شیوه از بین ببرند. این واقعیت است.
خوب، الان می توان پرسید که این جهل چیست که باید برداشته شود و اگر برداشته نشود به عنوان یکی از موانع تکفیر عمل می کند؟ اهل فن، جهل برای مسلمین را به دو بخش تقسیم کرده اند:
- جهل معتبر: یعنی شخص مسلمان قبل از انجام دادن کاری «آگاهی وعلم» نداشته است.دقت کنید یعنی، شخص مسلمان قبل از انجام دادن این کار «علم و آگاهی» نداشته است و این برایش جهل معتبر می شود.
- جهل غیر معتبر: یعنی شخص مسلمان بعد از «آگاهی و علم» کاری را انجام داده است. کاری که مرتکب شده بعد از «آگاهی و علم» بوده، برای همین است که این جهل غیر معتبر است، نمی توانیم جهل او را قبول کنیم.
(ادامه دارد……)