
شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم: دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین
پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله
(62- قسمت)
چرا جرمی اجتماعی است؟ چون، زمانی که شخص آشکارا و علنی مرتد میشود مجرمی است که آشکارا به حقوق معنوی و ایمان و باورهای سایر مسلمین صدمه زده است. به او گفته شده اجباری در داخل شدن به اسلام وجود ندارد«لا اکرَاهَ فِی الدِّین»، «فی»در داخل شدن به دین اجباری وجود ندارد اما، اگر وارد شدی دیگر نمی توانی خارج شوی، نمی توانی هر کاری را به میل خودت انجام دهی. یکی از دلایل این شرط این است که خروج از دین اسلام برای مسلمین ایجاد شبهه می کند و جنگی روانی را در تضعیف صف مسلمین و تقویت جبهه ی کفار آشکار به راه می اندازد، و بر ایمان و اراده ی مسلمین تأثیر منفی می گذارد به نفع دشمنانشان. مثل کسانی که یک قراردادی با تو بسته اند و وسط کار یک دفعه زیر همه ی شروط موجود در قرارداد می زنند و دنبال کارشان می روند. چنین کاری به شما صدمه می زند. حالا ممکن است در کاری که شما انجام دادید یک نفر برود که صدمه ی آن کمتر است اما، ممکن است همه زیر همه چیز بزنند و همه بروند که قطعاً صدمه ی آن بیشتر است.
در این صورت، ارتداد هم ممکن است به صورت فردی و موردی باشد، که خطر کمتری برای مسلمین دارد و جاهایی هم ممکن است به صورت جمعی و فراگیر باشد که این ترسناكترين و مصيبت بارترين بلائی است که مسلمین یک مکان ممکن است به آن دچار شوند. بخصوص زمانی که این مرتدین صاحب قدرت و حکومت هم شوند.
در زمینه ی مرتد شدن عمومیِ دارودسته ی منافقین و سکولارزده ها در زمان وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم شواهد زیادی وجود دارد، و این فراگیری به نحوی بوده که خیال می کردی کل عرب مرتد شده اند:
- عمربن خطاب رضی الله عنه می گوید:”إنَّ العَرَبَ قَد ارتدَّت عَلَى أعقَابِهَا كُفَّارًا“به درستی كه عرب به عقب برگشتند و كافر شدند.
- انس رضی الله عنه می گوید: “إرتَدَّت العَرَب” يعنی عرب مرتد شدند.
- ابن كثير رحمه الله و ابن هشام رحمه الله از ابن اسحاق رحمه الله روايت كرده اند كه: “قبيله ی اسد و غَطفان در نجد به رهبری طُلَیحَةِ فرزند خُویلِد اسدی كه ادعای پيامبری می كرد مرتد شدند؛ و قبيله ی بنی حنيفه در يمامه به رهبری مسيلمه ی کذاب مرتد شدند، و قبيله ی تميم به رهبری سجّاح دختر حارث تميمی كه ادعای پيامبری می كرد و با مسيلمه ازدواج كرد مرتد شدند، قبيله ی فزاره هم به رهبری عُويينه مرتد شدند و قبايل ربيعه و بكربن وائل در بحرين به رهبری منذر فرزند نعمان مرتد شدند و قبايل كِنده در حضرموت به رهبری اشعث بن قيس كِندی مرتد شدند و مُزحج و در ميان آنها قبيله ی عناس و مراد در يمن به رهبری اَسْود عَنْسی كه قبل از وفات رسول الله صلی الله عليه وسلم به قتل رسيد مرتد شدند، و چند طايفه از سُويلم و قُضاعه هم مرتد شدند.
ابن اثیر می نویسد: «چون سپاه اسامه به فرمان ابوبکر عازم شد در هر قبیله ای به تمامی یا برخی از آنها مرتد شدند و به غیر از ثقیف و قریش سایر قبایل مرتد شدند».[1]همین مورخ اضافه می کند: «بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمانداران پیامبر از هر کران فرا رسیدند و گزارش می دادند که اعراب شورش کرده و مرتد شده اند».[2]
پس، این دلایل و دلایل زیاد دیگری به ما می رساند که چیز واضحی است که ارتداد عمومی در میان قبایل مختلف در انتهای عمر رسول الله صلی الله علیه وسلم و هنگام مرگ این بزرگوار رخ داده است. اما، این به این معنی نیست که کل قبیله یا قبایل یا مردمان آن سرزمین مرتد شدند، بلکه، در میان اکثر قبایل مؤمنین راستینی هم وجود داشتند که بر ایمان خود ثابت قدم مانده بودند اما، در هر صورت قدرت غالب و آشکار با مرتدین بود. رسول الله صلی الله علیه وسلم به ثابت قدمان قبایل نامه نوشت و دستور داد که در برابر این بلای فراگیر واکنش نشان دهند. ایرانیها در یمن بر ایمان خود ثابت قدم ماندند و توانستند اَسْود عَنْسی یکی از پیامبران دروغین را که بخشهای زیادی از یمن، بحرین و صحرای عربستان را اشغال کرده بود به قتل برسانند. ابوبکر رضی الله عنه هم همین شیوه ی نامه نگاری را با ثابت قدمان ادامه داد.
(ادامه دارد…….)
[1]– ابن اثیر، الکامل، ج 2، ص 342
[2]– همان، ص 343