شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

(2-قسمت)

اما به چه دلیل کفاری که در میان مسلمین خودشان را قایم و پنهان کرده اند منافق نامیده شده اند؟ و این ها چه کسانی هستند؟

ابن منظور، صاحب لسان العرب می گوید: کلمه ی نفاق و منافق، کلماتی صرفاً اسلامی هستند که عرب قبلاً از آن ها استفاده نکرده است.[1] واژه ی «منافق» از ریشه نَفَق، به معنای کانال، راهرو و تونل زیر زمینی است که  دو در یا بیشتر داره، و از این کانال ها برای استتار یا نفوذ و پیش روی یا فرار استفاده می‌کنند.

الله تعالی می فرماید: «وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَىٰ ۚ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ» (انعام/35).

«نَفَقاً» در اینجا یعنی دالان، دهلیز، تونل. یعنی اگر رویگردانی از این ها برای تو سخت و سنگین است، چنان که می‌توانی (جهت اقناع آنان راهی پیدا کنی مثلاً) دالان یا تونلی در زمین بزنی و یا نردبانی به سوی آسمان بگذاری و دلیلی برای (ایمان آوردن) این ها بیاوری (چنین کن. امّا، بدان که این لجوجان تو را تصدیق نمی‌کنند و ایمان نمی‌آورند). ولی اگر خدا بخواهد آنان را (قهراً و جبراً) بر هدایت جمع خواهد کرد. پس از زمره ی کسانی مباش که (حکم خدا و سنّت او را درباره ی مردم) نمی‌دانند.‏

 بیشتر بزرگان علم لغت، ریشه ی منافقین را با کار «يَربوع» که شبيه موش صحرايی يا راسو است توضیح می دهند. يربوع یک درِ معمولی و آشکار برای رفت و آمد خودش دارد. اما در کنار این درِ محل رفت و آمد خود، از طریق تونل هایی که در خانه اش زده در یک نقطه یا نقاط دوردست تری، در یا درهای دیگری هم برای احتیاط می کند. این درهای احتیاطی را طوری به سمت سطح زمین می کند که سوراخ نشود، بلکه یک قشر نازک باقی می گذارد، نه آن قدر نازک که خود قشر خراب شود و پایین بیاید، بلکه در این حد که اگر روزی خطری از در آشکار (که همه می دانند) پیدا شد، او بتواند با سرش محکم به این قشر بزند و آن را خراب کند و فرار نماید. این که از این درِ آشکار و شناخته شده وارد می شود، اما  از آن درِ پنهانی خارج شود، عرب به این می گوید: نافقاً؛ یعنی یک راه مخفی درونی پوشیده … . عده ای هم گفته اند که: نام سوراخ مخفیيربوع «نافقاء» است که کلمه ی «منافق» هم از همین واژه گرفته شده است.

منافق، دو در و دو راهرو برای خودش قرار داده؛ یک درِ ورودی که ظاهری است و به راهرو و تونل اصلی باز می شود که اسلام است؛ و یک راهرو و تونل انحرافی و پنهان دیگری که دارای یک درِ خروجی است که باید فرض کنیم درِ پنهانی، احتیاطی و اصلی است که برای خودش نگه داشته و کسی از آن خبر ندارد. درِ ظاهری و آشکار، اسلام است؛ که از آن وارد می شود و درِ پنهانی (همچون برنامه و قانون های دیگری چون دین سکولاریسم) که برای روزِ مبادا برای خودش نگه داشته، و در میان همنوعان (کلاً انسان ها)، تنها خودش از آن خبر دارد، و از آن خارج می شود، این در درِ کفر و کافری می باشد. حالا، با مرگ از این درِ کفر و کافری خارج می شود، یا از این در مثل یک مرتد خارج می شود و کفر خودش را آشکار می کند. 

در هر صورت، کار این ها مثل کار يربوع است که با ایجاد سوراخ‌های متعدد در زمین، همواره راه گریزی برای خودشان دارند، کمتر به دام می‌افتند و دم به تله می‌دهند. از این رو، جریان اجتماعی که در یک جامعه شکل می‌گیرد و خصوصیات رفتاری همین يربوع و شبه موش‌ها را دارد، به جریان نفاق مشهور شده است؛ چون، منافقان همواره در برزخ میان حق و باطل حرکت می‌کنند و سرگردان اند، زمانی که احساس خطر کردند و نزدیک بود که رسوا شوند و چهره ی اصلی شان فاش شود، با زبان بازی، دروغگویی، توجیهات دروغین، به بازی گرفتن افکار و شعور مسلمین، سوگندهای دروغین، مظلوم نمایی و غیره راه فرار جدیدی برای خودشان به وجود می آورند، و به خاطر ترسی که از مردم دارند هرگز حاضر نیستند در یک فضای شفاف و روشن مسائل مربوط به آن ها بررسی شود.

(ادامه دارد…….)


[1]– ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 355

دانلود کامل کتاب ارزشمند: «دارالاسلام و دارالکفر، احکام و وظایف» اثر شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله [به صورت pdf]

به صورت pdf:

دانلود کامل کتاب ارزشمند: «دارالاسلام و دارالکفر، احکام و وظایف» اثر شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله [به صورت Word  ورد]

دانلود به صورت ورد:

دانلود کامل کتاب : «التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت»، اثر شیخ المجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

دانلود به صورت ورد:

دانلود به صورت pdf:

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (3)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (3)

نگاه شما به تترس عمل شما را مشخص می کند

بدون کمترین تلاشی و صرفاً با دیدن و شنیدن امور متعلق به التترس متوجه می شویم که عقاید و جایگاه آن سپر انسانی و صاحبان سپر مالی در واکنش مسلمین نسبت به این سپرهای انسانی و مالی تاثیر مستقیم و اساسی دارد.

یعنی اگر آن سپر انسانی یکی از مسلمین یا کفار اهل ذمه باشد واکنش ما به شیوه ای است و اگر آن سپر انسانی یکی از کفار غیر معاهد و محارب و بخصوص کفار مشرک و سکولار و یا کفار مرتد باشد باز واکنش ما به گونه ای دیگر است. در مورد اموال سپر شده هم باز همین چندگانگی در رفتار مجاهدین مشاهده می شود.

پس بسیار مهم است که نگرش شما به این سپرهای انسانی یا مالی چگونه باشد؟ چون این نگرش پیش نیاز اساسی و راهنمای عمل در جامعه و بخصوص جهاد فی سبیل الله  و درک و فهم اساسی مساله ی تترس به عنوان یکی از صورتهای اجتناب ناپذیر جهاد است.

به عنوان مثال بسیار مهم است که نگرش شما به اصطلاح شرک چگونه است؟ چون الله تعالی در مورد کسی که شرک کرده است می فرماید: إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ ‏(مائده/72) بیگمان هر کس شریکی برای خدا قرار دهد ، خدا بهشت را بر او حرام کرده است (و هرگز به بهشت قدم نمی گذارد) و جایگاه او آتش (جهنم) است. و ستمکاران یار و یاوری ندارند.‏

حتی خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (زمر/65) به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک‌ کنی کردارت (باطل و بی‌پاداش و) هیچ و نابود می‌شود، و از زیانکاران خواهی بود .‏

در کنار این باز خیلی مهم است که نگرش شما به کفار مشرک و مشرکین که دسته ای از کفار 6گانه ی آشکار هستند چگونه باشد چون مشرکین دسته ای از این کفار 6گانه ی آشکار هستند که با محوریت اصل برائت از آنها این دسته از کفار مشمول احکام و قوانین خاصی می شوند که با کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب تفاوتهای اساسی دارد.

به همین شکل نگرش شما در مورد اصطلاح عبادت و تاویل و سایرعذرهای معتبر شرعی برای مسلمین و دشمن شناسی و … نیز در چگونگی عمل شما موثر خواهد به همین دلیل تا زمانی که ما به شورای اولی الامری که اجماع واحدش را ارائه دهد و به این شکل جماعت واحدی را تولید می کند دست پیدا نکرده ایم به جای آراء اشخاص مختلف و متفرق، آراء مذاهب سنتی بهترین گزینه است. چون این چند مذهب اسلامی که در طول تاریخ شاهد تغییر و تحولات و اصلاحات مختلفی بوده اند و نظام مند و اصولی احکام را صادر می کنند احتمال خطای آنها بسیار کمتر از آراء افراد مختلف و متفرق است. بلائی که هم اکنون مسلمین با تبعیت از هزاران شیخ و ملای مستقل و یا افراد و گروهها و احزاب مختلف متفرق وابسته به یکی از طاغوتها به آن دچار شده اند.

 پس نگرش شما در مورد این اصطلاحات و مفاهیم بسیار مهم است، اگر این نگرش شما منطبق با منهج صحیح اسلامی باشد و مسلمان را در جایگاه مسلمان ببینید و حقوقش را رعایت کنی حتی اگر مسلمانی اهل بدعت باشد، و هر یک از کفار آشکار 6گانه را نیز در جایگاه خودشان و اهل ذمه را در جای خودش و کفار غیر معاهد را در جای خودشان قرار دهید قطعاً مسیری که در روش برخورد با تترس و این سپرهای انسانی و مالی طی می کنید مسیر صحیحی است، اما چنانچه جای هر یک از اینها را با دخیل کردن تفاسیر و تاویلات و اجتهادات کنونی شیوخ و ملاهای متفرق عوض کنی روش شما در برخورد با این سپرهای انسانی و مالی غیر شرعی و انحرافی و ضرر رسان خواهد بود.

شما زمانی که مسلمان سپر شده ای را در جایگاه کفار مشرک قرار دادی قطعاً به جای احکام متعلق به مسلمین احکام متعلق به کفار مشرک را بر آنها تطبیق می دهی و این یعنی انحراف آشکار. به همین شکل زمانی که کافر اهل ذمه ای را در جایگاه کفار مشرک قرار دادی باز مسیرت و روش عملت غیر شرعی خواهد بود و «التَتَرُّس» برای شما کلمه ای سحری و حجتی شبه اخلاقی و سند و مفهومی شبه اسلامی جهت توجیه جنایت در حق طیفهای مختلفی از انسانها و حتی حیوانات و محیط زیست خواهد شد و ناخواسته و به سبکی دیگر حرام الله را حلال می کنید و خطاها و اشتباهات فاحش و آشکار و تکراری خودتان را مستحق ثواب و پاداش قرار می دهید، در حالی که هر سخن و کار غلطی که آگاهانه و عمداً و اختیاری تکرار شود دیگر اشتباه نیست و مشمول «إنَّ اللهَ تعالى وُضِعَ عَنْ أُمَّتِي اَلْخَطَأُ وَ اَلنِّسْيَانُ و ما اسْتُكرِهوا عليه[1]» نمی شود بلکه سخن و کاری عمدی و از روی آگاهی و اختیار است و مشمول مجازات می شود و اینگونه نیست بدون علم و تخصص دست به عملیاتی بزنی که طی آن دهها و بلکه صدها و هزاران مسلمان و انسانی که خونشان توسط شریعت حرام شده است را بکشی و بعد به سادگی و به راحتی بگوئی که: « يُبْعَثُونَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ» .

این لفظ شرعی در جایگاه شرعی خودش اعتبار دارد نه در این موضع غیر شرعی که به عنوان یک شعار و حتی نادیده گرفتن ارزش خون انسانها و زیر پا گذاشتن حقوق آنها به کار می رود. حقوقی که الله تعالی به آنها داده است.

الان بسیاری از انفجارها و عملیاتها در سرزمینهای اشغال شده ی مسلمین تبدیل شده اند به ابزاری جهت نکایه و ضربه زدن به مسلمین و تحمیل بار سنگین دیگری بر مسلمین که در آن تعداد زیادی از این مسلمین ستمدیده به نام جهاد و تترس و بدون دلیلی شرعی یتیم و بیوه و مجروح و ناقص العضو می شوند و یا به اموال آنها صدمه وارد می شود و بعد به سادگی گفته می شود: « يُبْعَثُونَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ».

به خاطر الله شما تنها یک لحظه تصور کنید که یکی بیاید و با شبهات و دلایل غیر شرعی زن و فرزند یا خواهر و برادر یا پدر و مادر و نزدیکان شما را بکشد و بعد بگوید: « يُبْعَثُونَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ»! آیا یکی از شما حاضر است انسان بی گناهی را بدون دلیلی شرعی بکشد و بعد به راحتی بگوید: « يُبْعَثُونَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ»؟

پس مهم است که قبل از ورود به میدانهای مختلف زندگی و بخصوص میدان جهاد منهجت را در مورد بسیاری از مفاهیم و اصلاحات فقهی اصلاح کنی تا جهانبینی و نگرشت نسبت به دوست و دشمن و مسلمان و غیر مسلمان اسلامی شود و متناسب با این منهجِ اصلاح شده و به اندازه ی تخصصی که در علوم نظامی روز داری وارد عمل شوی.

اگر کسی منهج صحیح «عمل» و ورد به امور تخصصی و علمی را نمی داند باید یاد بگیرد و اگر کسی می داند باید به او یادآوری کرد که در ورود به مسائل اجتماعی با حق الناس طرف است و بخصوص در ورد به جهاد با خون انسانها، خونی که در دادگاه قیامت به عنوان اولین حق الناس به آن رسیدگی می شود و چنانچه در این زمینه مرتکب ریختن خون به ناحقی شده باشی و با شهادت بدهی خودت را به صاحب خون پرداخت نکرده باشی هرگز بخشیده نمی شوی . 

ادامه خواندن «التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (3)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (2)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (2)

سپر قرار گرفتن مال و تترس به مال

قبل از  پرداختن به بحث تترس به مال لازم است که مختصری از جایگاه مال درمنابع اسلامی را مشخص کنیم.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَمَالُهُ وَعِرْضُهُ[1] خون و مال و شرف و ناموس هر مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است. و در جای دیگری می فرماید: إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ [2]

بر این اساس است که رسول الله صلی الله علیه وسلم با تأکید بر مال می فرماید: أَلَا لا تَظْلِموا، أَلَا لا يَحِلُّ مالُ امرِىءٍ [و در لفظی دیگر «مالُ امرِيءٍ مُسلمٍ»[3]] إلا بِطِيبِ نفسٍ مِنهُ .[4] آگاه باشید و ظلم نکنید، آگاه باشید که مال شخصی (در لفظی مال شخص مسلمان)حلال نیست مگر اینکه او طیب نفس و رضایت خاطر داشته باشد.

به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید که مسلمان: حُرمةُ مالِه كحُرمةِ دمِه [5] حرام بودن مالش مثل حرام بودن خونش است.

فقهاء رحمهم الله نیز اتفاق دارند که مال مسلمان و اهل ذمه حرام است و غصب و تسلط بر آن مجاز نیست و هدر دادن و ضرر رساندن به این مال و تلف کردن آن غیر از حالت ضرورت و اضطرار به هر نحوی که باشد مجاز نیست حتی اگر کوچک و ناچیز باشد. [6] چون حرام بودن مال مسلمان مثل حرام بودن خون و ناموس و آبروی مسلمان است هر چند که در درجات مختلفی قرار گرفته باشند.

فقهای مذاهب مختلف اسلامی نیز به خاطر جایگاه مهم و اساسی مفهوم «المال» سعی کرده اند از لحاظ لغوی و اصطلاحی تعاریف شرعی از آن ارائه دهند، چون به آن احکامی تعلق می گیرد، و برای مسلمین لازم است بدانند که چه چیزهائی در داخل مفهوم «المال» جای می گیرد و چه چیزهائی خارج از آن؟

از لحاظ لغوی مال شامل تمام اشیاء می شود و برای زن و مرد به یکسان به کار می رود[7] مثلاً گفته می شود مال فلان زن یا مال فلان مرد.  در مورد اصطلاح مال هم حنفی ها [8] و مالکی ها[9]و جعفری ها[10] و شافعی ها [11] و حنبلی ها[12] و سایر مذاهب اسلامی تعریف مفصلی ارائه داده اند که در تعریفی جامع و مانع می توان گفت المال : آن چیزی است که در آن منفعتی باشد و مباح باشد و در مالکیت شخص در آید و قیمتی بر آن گذاشته شود و یا برای برطرف کردن نیازی و رفع ضرورتی از آن استفاده شود.

غیر از آنچه در مساله ی مال برای همه بواح و آشکار است و نیاز به توضیح ندارد، این تعریف را با مثالهائی روشن می کنم:  مثلاً الخمر دارای منافعی است اما شرعاً غیر مباح است و جزو مال مسلمان محسوب نمی شود و تلف کردن آن جایز است. یا سگ شکاری و نگهبان در آن منفعتی وجود دارد و شرعاً هم به کارگیری آن جایز است اما به خاطر نیاز. یا گوشت مردار برای خوردن که منافعی در آن جهت حفظ جان وجود دارد و شرعاً هم مباح است اما در حالتی که شخص در ضرورت می افتد.

حالا آیا می توان مال مسلمان را به عنوان سپر قرار داد و به مال مسلمان تترس کرد؟  تترس به مال مسلمان در حالت ضرورت یا با اجازه ی صاحب مال جایز است، همچنانکه در حالت ضرورت خوردن مال دیگران به اتفاق فقهاء جایز است. [13] اما در غیر حالت ضرورت تترس به مال مسلمان جایز نیست، چون مال معصوم و به زبانی دیگر حرام است، و برداشتن آن بدون اجازه ی صاحبش جایز نیست. [14]

حالا اگر دشمن به مال مسلمین تترس کند و مال مسلمین را به عنوان سپر قرار دهد، در چنین حالتی ضرر رساندن به مال مسلمان که مانع دست یابی به کفار شده است جایز است؟

مفهوم سخن حنفی ها و حنبلی ها[15] و ظاهر قول مذهب شافعی و مالکی[16] می رساند که در حالت ضرورت اگر کفار مال مسلمان را به عنوان سپر قرار دهند می توان به این سپر مالی حمله کرد هر چند منجر به تلف شدن مال مسلمان شود؛ اما در عین حال باید تلاش کرد که هدف کفاری باشند که این مال را سپر قرار داده اند و تا جائی که امکان دارد از صدمه زدن به مال مسلمان پرهیز کرد.

ادامه خواندن «التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (2)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (1)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (1)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [1]

الله تعالی می فرماید: فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ ۚ(در راه خدا بجنگ (حتي اگر هم تنها باشي) تو جز مسؤول خود نيستي) وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ (و مؤمنان را (هم به جنگ دعوت و) ترغيب و تحريك کن.)عَسَى اللَّـهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ(امید است كه الله قدرت‌كافران را باز گيرد و از قدرت کافران جلوگیرى کند) وَاللَّـهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلًا (نسا/۸۴) و قدرت خدا بيشتر و مجازات او سخت‌تر است.‏

در این راستا و در لبیک به این دستور الله تعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم  مي فرمايد:

  • لا تَزَالُ عِصَابَةٌ مِن أُمَّتي يُقَاتِلُونَ علَى أَمْرِ اللهِ، قَاهِرِينَ لِعَدُوِّهِمْ، لا يَضُرُّهُمْ مَن خَالَفَهُمْ، حتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ علَى ذلكَ.[2] گروهی از امتم «همواره» و پیوسته و همیشه به دستور خداوند می جنگند در حالی که بردشمنانشان غالب هستند و مخالفت ديگران به ایشان ضرر می زنند، اینان تا روز قیامت، بر این حالت هستند.
  • جابر بن عبدالله رضی الله عنه نیزمی‌گوید: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید: لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن أُمَّتي يُقاتِلُونَ علَى الحَقِّ ظاهِرِينَ إلى يَومِ القِيامَةِ[3] هميشه و «پیوسته» گروهی از امت من، تا روز قیامت، به خاطرحق می جنگند و بر همگان ظاهراند و پيروز خواهند بود.
  • همچنین از جابر بن سمره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت است که فرمود: لَنْ يَبْرَحَ هذا الدِّينُ قائِمًا، يُقاتِلُ عليه عِصابَةٌ مِنَ المُسْلِمِينَ، حتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ.[4] این دین «همواره » پابرجاست، گروهی از مسلمانان به خاطر آن می جنگند، تا اینکه قیامت بر پا شود.
  • ابو نُجَيْد عمران بن حُصَين رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده است که فرموده است: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ، حَتَّى يُقَاتِلَ آخِرُهُمُ الْمَسِيحَ الدَّجَّالَ»[5] مرتّباً و پیوسته قسمتی از امّتم بر اساس حق می‌جنگند و بر مخالفانشان چیره‌اند؛ تا که آخرینشان با دجّال جنگ می‌کند.

سلمةَ بنَ نُفَيل رضی الله عنه می گوید: نزد رسول الله  صلی الله علیه وسلم نشسته بودم که شخصی گفت: ای رسول الله! مردم اسب‌هارا خوار کرده و بدان‌ها توهین نمودند و اسلحه‌ها را بر زمین گذاشتند؛ می گویند: جهادی نیست! جنگ به پایان رسیده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم به او رو کرد و فرمود:  كَذَبُوا، الْآنَ؟، الْآنَ جَاءَ الْقِتَالُ، (دروغ می‌گویند. الآن؟ هم اکنون جنگ فرارسیده است.) وَلَا يَزَالُ مِنْ أُمَّتِي أُمَّةٌ يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ، (همواره  و همیشه از امت من «امتی» برای حق  جنگ مسلحانه می‌کنند؛) وَيُزِيغُ اللَّهُ لَهُمْ قُلُوبَ أَقْوَامٍ، وَيَرْزُقُهُمْ مِنْهُمْ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ، وَحَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ، [6]  و الله دلِ گروهی را در مقابل آنان منحرف می‌کند و الله از آنان این گروه جنگجوی مومن را روزی می‌دهد تا که قیامت بر پا گردد و وعده‌ی الله محقق شود.

در این صورت جهاد و جنگ مسلحانه ی طائفه ی منصوره به صورت «امت» تا روز قیامت از کانالهای شرعی آن وجود دارد، پس دشمنان هرگز خیال نکنند که خواهند توانست شعله های جهاد و خروش سهمگین اهل جهاد را با کشتن چند مجاهد یا ویران کردن چند سرزمین خاموش خواهند کرد، و نکته ی قوت بخش دیگر اینکه در نهایت باذن الله علاوه بر قیامت، پیروز میدان در دنیا اهل جهادی هستند که در مسیر صحیح آن و در قالب «امت» درحرکت هستند.

الله تعالی می فرماید: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (توبه/33) خدا است که پیغمبر خود (محمّد) را همراه با هدایت و دین حق (به میان مردم) روانه کرده است تا این دین را بر «الدِّينِ» تمامش پیروز گرداند هرچند که سکولاریستها(مشرکان) نپسندند.‏

پس این به میل سکولاریستها نیست و برخلاف میل آنها در نهایت ما مفاهیم 4 گانه ی دین اسلام  (1- قدرت حکومتی 2- قانون و برنامه 3- اطاعت کردن 4- مجازات و پاداش) را به جای تمام دین سکولاریستها حاکم و جایگزین خواهیم کرد، و تسلط و حاکمیت دین اسلام بر تمام اجزاء دین سکولاریسم امری حتمی و دست یافتنی است، وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ. هرچند که سکولاریستها(مشرکان) نپسندند.

ادامه خواندن «التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (1)

دانلود کامل کتاب : «مشرکین و احکام آنها در شریعت اسلام و در ادبیات گفتمانی اهل تأویل» اثر شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

دانلود به صورت ورد:

دانلود به صورت pdf:

مشرکین و احکام آنها در شریعت اسلام و در ادبیات گفتمانی اهل تأویل(3)

مشرکین و احکام آنها در شریعت اسلام و در ادبیات گفتمانی اهل تأویل (3)

حالا باز شما پاسخ دهید که این مشرک کیست؟ و این مشرکین چه کسانی هستند که گروه و طائفه و دسته ای جداگانه از یهودی ها و نصرانی هستند؟ و مهمتر از آن اینکه: زمانی که با اینهمه شرکیات بواح کفار یهود و نصارا باز الله تعالی آنها را با لفظ مشرک نام نبرده است چرا عده ای به ناحق از لفظ مشرک برای مسلمین استفاده می کنند؟ 

  • لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ (بینه/1) کافران اهل کتاب ، و مشرکان ، تا زمانی که حجّت بدیشان نرسد به حال خود رها نمی‌شوند .‏

الهيثمي در مجمع الزوائد در تفسیر این آیه از رسول الله صلی الله علیه وسلم حدیثی را روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از قرائت این آیه می فرماید: إنَّ ذاتَ الدِّينِ عِنْدَ اللَّهِ الحَنِيفِيَّةُ غَيْرُ المُشْرِكَةِ ولا اليَهُودِيَّةِ ولا النَّصْرانِيَّةِ [1]  در صحیح ترمذی هم به صورت: إنَّ ذاتَ الدِّينِ عندَ اللَّهِ الحَنيفيَّةُ المُسْلِمَةُ لا اليَهوديَّةُ، ولا النَّصرانيَّةُ،[2] آمده است.

امام  جلال الدين السيوطي (٩١١ هـ) در الدر المنثور هم این روایت را اینگونه از رسول الله صلی الله علیه وسلم نقل می کند که فرموده است: وإنَّ ذاتَ الدِّينِ عِنْدَ اللَّهِ الحَنِيفِيَّةُ غَيْرُ المُشْرِكَةِ ولا اليَهُودِيَّةِ ولا النَّصْرانِيَّةِ. [3] امام احمد بن حنبل هم این روایت را به همین شکل « إنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الحَنِيفِيَّةُ غَيْرُ المُشْرِكَةِ ولا اليَهُودِيَّةِ ولا النَّصْرانِيَّةِ » نقل می کند.[4]

و این ائمه به این شکل و با استناد به این روایات بین مشرکین و یهودی ها و نصرانی ها فرق می گذارند. چون قاعده این است که اگر اهل فقهی به روایت یا دیدگاهی استناد کرد و دیدگاهی مخالف این دیدگاه را از جانب خودش بیان نکرد، یعنی این دیدگاه و روایت را قبول دارد و آن را پذیرفته است. 

فیروز آبادی در تفسیر این آیه می گوید: با اسناد به ابن عباس رضی الله عنهما می گوید: قول الله تعالی «لَمْ يَكُنِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ ٱلْكِتَابِ » يعني اليهود والنصارى « وَٱلْمُشْرِكِينَ » مشركي العرب … « وَٱلْمُشْرِكِينَ» بالله يعني مشركي أهل مكة.[5] مكي بن أبي طالب (٤٣٧ هـ) هم در تفسیرش ضمن نقد دیدگاه کسانی که قصد دارند اهل کتاب و مشرکین را یکی بدانند تاکید می کنند که کفار اهل کتاب از کفار مشرک دو جنس مجزا از کفار هستند. [6]

الواحدي (٤٦٨ هـ) در « البسيط » می گوید:« لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ» يعني اليهود والنصارى. « وَالْمُشْرِكِينَ». يعني مشركي العرب،  و این یعنی کفار دو جنس هستند:

  1. أهل الكتاب اليهود، والنصارى
  2. المشركون، وأهل الأوثان الذين كَانوا لا ينتسبون إلى كتابٍ،

پس الله تعالی با ذکر قول: «الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ» دو جنس از کفار را معرفی کرده است[7]

السمرقندي (٣٧٣ هـ)[8] و الثعلبي (٤٢٧ هـ)[9] و  الماوردي (٤٥٠ هـ)[10] و امام البغوي (٥١٦ هـ) [11] و  ابن الجوزي (٥٩٧ هـ)[12]و امام القرطبي (٦٧١ هـ) [13]  و البيضاوي (٦٨٥ هـ) [14] و امام النسفي (٧١٠ هـ) [15]  در تفاسیر خود با تفکیک کفار یهودی از کفار نصرانی و کفار مشرک در تفسیر این آیه می گویند: «مِن أهْلِ الكِتابِ» أيْ: اَلْيَهُودِ، والنَصارى، «والمُشْرِكِينَ»، عَبَدَةِ الأصْنامِ،عَبَدَةُ الأوْثانِ، الَّذِينَ لَيْسَ لَهم كِتابٌ.

ابن جُزَيّ (٧٤١ هـ) هم در تفسیرش می گوید الله تعالی در این آیه کفار را به دو بخش تقسیم کرده است: 1- اهل کتاب 2- مشرکین. [16] أبو السعود (٩٨٢ هـ) هم در تفسیرش و البقاعي (٨٨٥ هـ) در نظم الدرر[17] همین گونه در تفسیر این آیه، اليَهُودُ والنَّصارى را ازالمُشْرِكِينَ جدا می کنند. [18]

الإيجي (٩٠٥ هـ)  هم در جامع البيان با همین مضمون می گوید: «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن أهْلِ الكِتابِ»: اليهود والنصارى، «والمُشْرِكِينَ»: عَبَدَةِ الأوثان. و به این شکل سه دسته از کفار یهودی و نصرانی و مشرک را از هم جدا می کند.

امام الشوكاني (١٢٥٠ هـ) در فتح القدير[19]  و الآلوسي (١٢٧٠ هـ) هم در تفسیرش[20] صديق حسن خان (١٣٠٧ هـ)  در فتح البيان قنوجي[21] و القاسمي (١٣٣٢ هـ) در محاسن التأويل[22]

به همین این شکل ضمن توضیحاتی اليَهُودُ والنَّصارى، والمُشْرِكِينَ را از همدیگر جدا می کنند.

ابوبکر الجزائری نجدی هم ابتدا به تعریف و شرح کلمات: مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ: أي اليهود والنصارى. وَالْمُشْرِكِينَ: أي عَبَدَة الأصْنام ؛ می پردازد و بعد توضیح می دهد که هر سه گروه با آمدن پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم و قرآن یا جزو مومنین به رسول الله می شوند یا جزو کفار.[23]

در تفسیر الميسر مجمع الملك فهد هم باز با تفکیک «الكَفَرةُ من أهل الكتاب والمشركين» کفار اهل کتاب یهودی و نصرانی را از کفار مشرک جدا می کند و بیان می کند: لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا من اليهود والنصارى والمشركين تاركين كفرهم حتّى تَأْتِيَهُمُ العلامةُ التي وُعِدوا بها في الكُتبِ السابقة.[24]

المختصر في التفسير مركز تفسير هم باز به همین سبک در تفسیر این آیه با عبارت : لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا من اليهود والنصارى والمشركين ، این کفار سه گانه را ازهمدیگر جدا می کند. [25]

محمد الأمين الشنقيطي (١٣٩٤ هـ) در «أضواء البيان» در یک جمع بندی بعد از آنکه می گوید الله تعالی اسم کفار را آورده و بعد از آن اسم اهل کتاب و مشرکین را آورده بار دیگر درک می شود که « أنَّ المُشْرِكِينَ لَيْسُوا مِن أهْلِ الكِتابِ لِوُجُودِ العَطْفِ، وأنَّ أهْلَ الكِتابِ لَيْسُوا مِنَ المُشْرِكِينَ» مشرکین به دلیل وجود عطف از اهل کتاب نیستند، و اهل کتاب هم از مشرکین نیستند. و ادامه می دهد:  و این مبحث نزد متکلمین و علماء تفسیر شناخته شده و معروف است و این متکلمین و اهل تفسیر : واتَّفَقُوا عَلى أنَّ أهْلَ الكِتابِ هُمُ اليَهُودُ والنَّصارى، وأنَّ المُشْرِكِينَ هم عَبَدَةُ الأوْثانِ، والكُفْرَ يَجْمَعُ القِسْمَيْنِ. متفق هستند که اهل کتاب یعنی یهود و نصارا و مشرکین هم عبادت کنندگان اوثان هستند و کفر این دو دسته ی اهل کتب و مشرکین را جمع کرده است. [26] البته به دنبال این در مورد شرک اهل کتاب هم توضیحاتی می دهد.

طبرسی شیعه ی جعفری هم در ذیل همین آیه می گوید: المعنى: « لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ» يعني اليهود والنصارى « وَالْمُشْرِكِينَ » أي ومن المشركين الذين هم عَبَدَة الْأَوْثَان من العرب وغيرهم وهم الَّذِينَ لَيْسَ لَهم كِتابٌ.[27] یعنی از مشرکین بت پرست عرب و غیر عرب که کتابی آسمانی ندارند.

حالا شما پاسخ دهید که این مشرک کیه و این مشرکین چه کسانی هستند که گروه و طائفه و دسته ای جداگانه از یهودی ها و نصرانی هستند؟ و مهمتر از آن اینکه: زمانی که با اینهمه شرکیات بواح کفار یهود و نصارا باز الله تعالی آنها را با لفظ مشرک نام نبرده است چرا عده ای به ناحق از لفظ مشرک برای مسلمین استفاده می کنند؟ 

  • إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَاۚ أُولَـئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (بینه/6) مسلّماً کافرانِ اهل کتاب، و مشرکان، جاودانه در میان آتش دوزخ خواهند ماند ! آنان بدون شک بدترین انسانها هستند .‏

تمام ائمه ای که دیدگاه آنها را در مورد آیه ی 1 سوره بینه در تفکیک و جدا کردن کفار یهودی و نصرانی از کفار مشرک را بیان کردیم یا فرصت برای بیان دیدگاه آنها نشد همین دیدگاه را در مورد این آیه ی 6 سوره بینه در جدا بودن کفار یهودی و کفار نصرانی از کفار مشرک دارند که به ذکر چند نمونه اشاره می کنیم .

ادامه خواندن مشرکین و احکام آنها در شریعت اسلام و در ادبیات گفتمانی اهل تأویل(3)

مشرکین و احکام آنها در شریعت اسلام و در ادبیات گفتمانی اهل تأویل (2)

مشرکین و احکام آنها در شریعت اسلام و در ادبیات گفتمانی اهل تأویل (2)

سکولاریستها به این شکل هرگز حاضر نشده اند به میل خود به «تمام» آنچه که الله تعالی نازل کرده است تن دهند و اگر سکولاریستها موفق به گرفتن اجباری این «اطاعت» مومنین نشوند سعی می کنند از کانال استعمار نو و فرانو این «اطاعت» مومنین را مصادره کنند و چنانچه از هیچ کانالی موفق به کسب این اطاعت مومنین نشوند و قدرت نظامی مومنین و بخصوص دارالاسلام افزایش یابد و بعد از تنازل ها و مداهنه ها و سازشکاری های فراوان موجودیت خود را در خطر ببینند و خودشان تحت نفوذ دارالاسلام مومنین قرار گرفته باشند و مجبور شده باشند که «اطاعت» خود را به مومنین دهند به دو دسته ی مهم تقسیم می شوند:

  1. دسته ای باغیرت و اهل صداقت که به صورت مسلحانه در برابر مومنین و دارالاسلام قرار می گیرند
  2. دسته ای بی غیرت و اهل ریا و چند چهره که در ظاهر ادای مسلمین را در می آورند اما در باطن همان سکولاریستها و دشمنان سرسخت قانون شریعت الله و مومنین هستند و با تخصصی که در نقش بازی کردن و بازی با کلمات شرعی دارند عده ای از مسلمین ضعیف الایمان را نیز دور خود جمع کرده و جریانِ دارودسته ی منافقین را شکل می دهند.

دارودسته ی منافقین (سکولار زده ها) نیز اگر نقاب خود را بردارند فرقی با سکولاریستهای اصلی ندارند.

اما در مورد سکولاریسم  که دین سکولاریستها (مشرکین) در طول تاریخ بوده  مهم است بدانیم :

  • چه کسی اولین حکم و قانون را در برابر حکم و قانون الله ساخت؟ شیطان. : وَإِذ قُلنا لِلمَلائِكَةِ اسجُدوا لِآدَمَ فَسَجَدوا إِلّا إِبليسَ أَبىٰ وَاستَكبَرَ وَكانَ مِنَ الكافِرينَ (بقره/34)
  • این حکم بر چه اساسی در برابر حکم و دستور الله ساخته شد؟ ناسیونالیسم و نژاد گرائی : قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (اعراف/12)
  • چه کسی اولین حزب سکولار را برای انسانها ساخت ؟ دشمن انسان، شیطان . : اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ (مجادله/19)
  • شیطان و یارانش از چه کانالی می خواهند ما را سکولار و جزو سکولاریستها کنند؟ از کانال مجادله کردن : «وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ» (انعام/121)، بیگمان و بدون شک شیاطین به دوستان خود القا می‌کنند تا این که با شما منازعه و مجادله کنند. اگر از آنان اطاعت کنید بیگمان شما جزو سکولاریستها (مشرکین) خواهید بود.
  • ثمره و نتیجه ی کسانی که در احزاب کفری و سکولاری عضو می شوند و جزو سکولاریستها می شوند به کجا ختم می شود؟ آتش سوزان جهنم. : إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ۚ إِنَّمَا يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ (فاطر/6)، بی‌گمان شیطان دشمن شما است، پس شما هم او را دشمن بدانید. او پیروان خود را فرا می‌خواند تا از ساکنان آتش سوزان جهنّم شوند.‏

این مقصد تمام کسانی است که «برائت» خود نسبت به مشرکین را اعلام نکرده و یا «ولاء» خود را به آنها داده اند، اما دیدیم که سایر کفار غیر از مرتدین مشمول حقوق و قوانینی متفاوت شده اند که مورد بحث قرار گرفت .

 یکی دیگر از این موارد اختلاف کفار مشرک از سایر کفار تخریب مکانهای عبادی مشرکین و دیگری محافظت از مکانهای عبادی سایر کفار و حتی ادای نماز در این مکانها تحت شروطی و اجازه دادن به آنها در انجام عبادتهای خود در مساجد مسلمین است غیر از مسجد الحرام که آنهم جای اختلاف است .

الله تعالی بعد از اجازه ی جهاد به مومنین یکی از مقاصد جهاد را محافظت از مکانهای عبادی کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب از ویرانی بوده است و می فرماید:

أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ (حج/39) ‏اجازه به کسانی داده می‌شود که به آنان جنگ می‌گردد، چرا که بدیشان ستم رفته است و خداوند توانا است بر این که ایشان را پیروز کند . الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (حج/4) ‏همان کسانی که به ناحق از خانه و کاشانه خود اخراج شده‌اند و تنها گناهشان این بوده است که می‌گفته‌اند رب ما الله است! اصلاً اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دفع نکند دیرهای (راهبان) و کلیساهای ( نصرانی ها ) و کنیسه های ( یهودیان )،[1] و مسجدهای ( مسلمانان ) که در آنها خدا بسیار یاد می‌شود، تخریب و ویران می‌گردد و به طور مسلم خدا یاری می‌دهد کسانی را که (با دفاع از مکانها) او را یاری دهند. خداوند نیرومند و چیره است.‏

مسلمین با چنین نگرشی به این مکانهای عبادی کفار غیر مشرک نگاه می کردند و محافظت از این اماکن و عابدان این اماکن را یکی از مقاصد جهاد و شریعت الله تعالی می دانستند چون انجام وظیفه و اطاعت از امر الله تعالی است[2]و نامه های رسول الله صلی الله علیه وسلم [3]و خلفای راشدین[4] و فرماندهای دیگر مسلمین[5] نیز بر ضمانت از محافظت از این اماکن تاکید دارند، حتی به پیروان این کفار اهل کتاب اجازه می دادند که در مساجد مسلمین نمازهای خود را بخوانند.

به عنوان مثال: هیئت نمایندگی کفار نصرانی نجران هم باز در سال دهم هجرت به مدینه و مسجدالنبى وارد مى شوند و چون وقت نماز آنان فرا مى رسد، پیش از آنکه وارد مذاکره شوند، از رسول الله صلی الله علیه وسلم مى خواهند تا نماز خود را در مسجدالنبى ادا کنند.  رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازه داد که نمازهای خود را در مسجد مدینه، در حالی که رو به مشرق ایستاده بودند، بخوانند.[6] پس از آن، گفت وگوها آغاز مى شود.

البته به قول امام احمد و ابن قدامه و ابن راهویه و دیگران مسلمین هم می توانند در کلیساهای آنها که تمیز باشند نماز بخوانند[7] و نماز نخواندن عمر بن خطاب رضی الله عنه به دلیل مراعات حال کفار نصرانی بود . چون تعداد مسلمین زیاد بود و ممکن بود کلاً مکان عبادی آنها را در دست بگیرند و آزادی عبادی این کفار به خطر بیافتد! آنوقت، عده ای از مسلمین در مساجد همدیگر نماز نمی خوانند و اگر مسجد هم مذهبهای خودشان نباشد در مسجد مذهب مخالف و حتی در مساجد هم مذهبهای خودشان که در مواردی با آنها مخالف هستند نماز نمی خوانند.  این یعنی نمونه ای واضح از انحراف و دلخوش بودن به شرک تفرق و مصیبت و جهالت از شریعت.  

ادامه خواندن مشرکین و احکام آنها در شریعت اسلام و در ادبیات گفتمانی اهل تأویل (2)