شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(126- قسمت)

خوب، حالا، با این توضیحات به نظر شما در میان تمام گروهها، مذهبها و حکومتها رافضی وجود ندارد؟ چرا، هست. هرکسی که به رهبرش پشت کند و رهایش کند رافضی است. حالا می خواهد شافعی باشد یا حنفی یا 12 امامی یا سلفی یا هر فرقه ی اسلامی و یا حتی در میان هر یک از کفار آشکار و حتی پنهان هم باشد. فرق ندارد این که به رهبرش پشت می کند یک مسلمان است یا یک کمونیست، در هر صورت، یک رافضی است. امروزه، کمونیستها از کلمه ی اپورتونیست استفاده می کنند که همان معنی رافضی را می دهد. چگونه قبلاً گفتیم که در دوره های زندیق همان معنی منافقین را می داد و امروزه سکولارزده ها معنی منافقین را می دهد، کلمه به روز آن همین است. سکولاریسم معنی مشرکین را می دهد. امروزه هم، کمونیستها از کلمه ی اپورتونیست استفاده می کنند که همان معنی رافضی را می دهد و لیبرالیستها یعنی سکولاریست های لیبرال هم به روافض خودشان می گویند اپوزیسیون. نگاه کنید، کلمه ی امروزین آن چیست؟ زید رحمه الله آن هایی را که پشت کردند و او را رد نمودند، این ها را رافضی می گوید. مغیرة بن سعید، یک غالی که او را هم تکفیر کردند، آن هایی که به او پشت کردند و او را رد نمودند را باز رافضی می گوید. دیدیم که تا زمان طبری هم رحمه الله همان شیعیان خیال می کردند این را مغیرة بن سعید درست کرده است. پس، رافضی، اپورتونیست و اپوزیسیون کلمه ای نیست که مختص یک مذهب یا حتی دین خاصی باشد. امیدوارم که خوب مطلب را گرفته باشید و متوجه شده باشید، چون مطلب خیلی مهمی است و خیلی هم از آن سوء استفاده می شود.

 امیدوارم که مسلمین دوباره به همان شناخت گذشتگان صالح خودشان برگردند و متناسب با نیازهای روز و وضع موجودشان با چراغ علم، شناخت و آگاهی به پیش بروند و اجازه ندهند دیگران از جهالتشان سوء استفاده کنند.

  • سلام، قیاس یعنی چه؟

قیاس یعنی دوچیز را با هم بسنجی، آن ها را با هم مقایسه کنی. یعنی استخراج حکمی از حکم دیگری. یعنی اگر دو موضوع در یک حکمی مشترک بودند حکم از یکی به آن یکی هم سرایت پیدا می کند. می گویی این هم مثل آن است پس، حکمشان یکی است. مثلاً شراب انگور مست می کند حرام است، عرق و سایر مست کننده های امروزی هم همان کار را می کنند. پس، حکم همه ی آن ها مثل هم است. البته، دوستان سعی کنید سؤالاتی را که به من می دهید سؤالات فقهی غیر مرتبط را بگذارید برای یک وقتی که جلسه ی ما تمام می شود و چیزهایی که مربوط به درسمان است را ارائه دهید. جزاکم الله خیرا.

  • امام اعظم گفته شیعه ها و صوفی ها مرتد هستند شما آن را قبول ندارید؟

دوست گرامی، امام حنفی رحمه الله چند کتاب به ایشان منسوب است مثل: 1- فقه اکبر 2- فقه ابسط 3- عالم و متعلم 4- الرد علی القدریه 5- الوصیة و چیزهای دیگری هم شاید باشد. حالا،در کدام کتابش چنین فتوایی داده است؟ شاگردان مخصوص او هم که مثل أبو یوسف رحمه الله و امثالهم این ها هم برای خودشان آثاری دارند. کجاست؟ این کجاست؟ این حکمش کجاست؟ خوب، نیست. پس، حالا که نیست. حالا اگر به فرض محال هم هست تو باید مشخص کنی کدام طایفه و گروه از غلات شیعه را منظورش بوده؟ چون بدون استثناء هر طایفه ای از غلات منتسب به شیعه که توسط امامان فرق معروف به اهل سنت تکفیر شده اند، قبل از آن توسط ائمه و امامان مورد پذیرش شیعه تکفیر شده اند و حتی شدیدتر هم با آن ها برخورد شده است و روایت های خیلی بیشتری هم در مورد آن ها وجود دارد. مشخص کن دقیقاً منظورت چیست؟ کدام گروه است؟

به دنبال این، باید مشخص کنی دلایلشان در تکفیر این گروه خاص و مشخص چه بوده است؟ چون، امام شافعی رحمه الله می گوید: «لیس لأحد دون رسول الله صلی الله علیه وسلم الا بالاستدلال». غیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم هیچ شخص دیگری حق ندارد بدون ارائه ی دلیل نظر بدهد.

(ادامه دارد…….)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(125- قسمت)

گفتیم که منافقین و سکولارزده ها زمانی که کفر خودشان را آشکار می کنند و در قالب همین غلات خودشان را نشان می دهند یا آشکارِ آشکار می شوند به خاطر خلأ قدرت است. خلأ قدرتی در همین زمان به وجود می آید مخصوصاً بین امویان و عباسیان و این ها ابراز وجود می کنند و حدیث سازی می کنند و کار به جایی کشیده شد که مردم را به رافضی گری هم تشویق می کردند و برای تشویق به رافضی گری حدیث و روایت هم می ساختند. فقال أبو جعفر علیه السلام بيده إلى صدره: وأنا من الرافضة، روایت ها از این ها خیلی زیاد است.

 به دلیل اینکه شیعیان 12 امامی هم ازقدرت حکومتی محروم بودند و این ها از کسی ترس و واهمه ای نداشتند تا جایی که توانستند در کتب شیعه های 12 امامی دخل و تصرف کردند. نسخه برداری می کردند، در نسخه ها دست کاری می نمودند بدون این که کسی بفهمد و همین نسخه ها را مثل الان نبود که اینترنت را سرچ کنی و اصلش را بفهمی و همین نسخه های دست کاری شده را که نسخه برداری می کردند و از روی آن می نوشتند این ها را به شهرهای مختلف و دور دستی می فرستادند و همین باعث وارد شدن روایت های غلط در میان این کتب شیعه شده که تاکنون هم مشغول پالفتن این روایت ها هستند وهنوز هم مشغول اند و هنوز هم نتوانسته اند آن را تمام کنند. خوب، این دخل و تصرف این ها که بر کسی پوشیده نیست و این ها به راحتی می توانستند شیعیان را فریب دهند: شَرِيك بن عبدالله النَّخَعي که قاضی، عالم، فقیه و محدث شیعه ی معروفی بود در مورد اینها می گوید: «إحمِل (أي الحديث) عن كل من لقيت إلا الرافضة، فإنهم يضعون الحديث و يتخذونه ديناً».

این یک شیعه است که در مورد رافضه صحبت می کند. خوب، همین غلات، همین روافضی که عقاید غلاتی را مثل ابوالخطاب بودند، گفتیم ادامه دهندگان ابوالخطاب بودند. خودتان بروید تحقیقات بیشتری انجام دهید، إن شاءالله در درس بعدی در مورد فرق بین فِرَق، بیشتر در مورد این شخص و تخریباتش صحبت خواهیم کرد. بروید صحبت کنید. این ها سفارش هم می کردند که باید رافضی شوید و رافضی بودن هم خوب است و حتی روایت هایی هم ساختند در مدح رافضی گری. تمام روایت هایی که به مدح و ستایش روافض در منابع شیعه آمده، توسط کسانی ساخته شده  که ضعیف هستند و سند ضعیفی دارند و نمی توان به آن ها استناد کردند. مثل تمام روایت های ضعیف سایر فرق معروف به اهل سنت.

بر این اساس، همچنانکه فرق معروف به اهل سنت از دستبرد، دستکاری و تولید احادیث دروغین و گروههای غلات در امان نبوده و همین الان هم نیستند، شیعیان 12 امامی هم بیشتر در معرض چنین بیماریهایی قرار گرفتند. چون، کمتر از سایر فرق از قدرت حکومتی برخوردار بودند. الان، خود ما می بینیم که باورها و رفتارهای اکثر حنفی ها، شافعی ها، مالکی ها، حنبلی ها و حتی خوارج هم با باورها و رفتارها و دستورات امامان سرمذهبشان هم تفاوتهای فاحشی دارد. حالا، یکی کمتر و یکی بیشتر؛ اما، اختلاف یک پیرو با سرمذهبش گاه به حدی است که خیال می کنی این ها دو مذهب جداگانه هستند و دو مسیر جداگانه را طی می کنند.

هر چه این مذاهب از نعمت قدرت حکومتی محرومتر می شوند و قانون شریعت بر اساس مذهب آن ها پیاده نمی شود به همان میزان گروهها و احزاب فاسد و عقاید فاسد بیشتری در بین آن ها به وجود می آید و رشد می کند. چیزی که در این چند ساله ی اخیر هم به دلیل قدرت گیری سکولاریستهای کافر و مرتد در سرزمینهای مسلمان نشین شاهد آن بوده و هستیم. و تنها چیزی که می تواند در حالت اضطرار ناپاکی ها را کمتر کند قدرت حکومتی بر اساس همان مذهب است که همان منطقه بر آن مذهب است و در حالت عادی آن تنها چیزی که می تواند کل مسلمین را از شر تمام ناپاکی ها خلاص کند، تشکیل شورای اولی الامری است که امت واحدی را به وجود می آورد، که از این امت هم اجماع واحدی بیرون می آید و مسلمین دوباره از جویبارهای ضعیف و پراکنده به رودخانه ها که بعضی از آن ها به خشک زارها و به سرزمین های لم یزرع منتهی می شوند و در زمین فرو می روند خلاص پیدا می کنند و دوباره به رودخانه ی خروشان و دریای اسلام برمی گردند و از شرک فرقه گرایی و از شر شرک تفرق و سایر بیماریهایی که منشأ اکثریت آن ها به ظهور منافقین و کفار آشکار برمی گردد خلاص می شوند. نبود حکومت اسلامی و ظهور این ها مصیبت هایی را به بار آورده که نمی توان آن ها را در تاریخ انکار کرد.

(ادامه دارد……..)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(124- قسمت)

در اینجا، واضح است که الرافضه کسانی هستند که علی را رفض کردند، علی را ترک کردند و به معاویه پیوستند. به همین دلیل است که،در همین دست از منابع، معاویه با خیال راحت می گوید کسانی که دوروبر علی را گرفته اند رافضی هائی از حجاز، یمن، بصره و کوفه هستند: إن علي بن أبي طالب قد أجتمع إليه رافضة أهل الحجاز وأهل اليمن والبصرة والكوفه وقد وجه إلينا رسوله جرير بن عبدالله ولم أجبه.

خوب، می گوید رافضه ی کجا؟ رافضة أهل الحجاز وأهل اليمن والبصرة والكوفه. این بخشی از سابقه ی تاریخی این کلمه است که واضح نشان می دهد این کلمه سابقه ای قدیمی تر از سخن امام زید رحمه الله دارد. اما، اگر این تعریف زیدی ها را از روافض(رفض ) بپذیریم، باید این را هم قبول کنیم که زیدی ها تمام مذاهب دیگر را رافضی می دانند فرقی نمی کند کدام مذهب باشند.

احمد المترضی در شرح الازهار می گوید: روافض قوم مشخصی هستند که از تشیع جدا شدند و اینها ابوالخطاب و اصحابش هستند که زید را رفض کردند و امامتش را نپذیرفتند. دقت کنید دوستان، ببینید منابع تاریخی چه به ما می گوید. احمد المترضی ادامه می دهد: در این صورت، در نگاه زیدیها الرافضة یعنی هر کسی با ائمه ی زیدی که از عترت پاک هستند بغض داشته باشد و فرقی ندارد چه کسی باشد، یکی باشد که خودش را مثل غلات یا امامیه یا اسماعیله شیعه می نامد یا هر کس دیگری باشد. سواء كان من المتسمين بالتشيع مثل الغلاة والامامية والاسماعيلية أو من غيرهم. در این صورت، در نگاه زیدی ها هر کسی امامت زید را رد کند رافضی است.

رفض در اینجا یعنی: رویگردانی، رد کردن، سرپیچی، خودداری کردن. الروافض هم در اینجا یعنی: سربازهایی که رهبر خودشان را ترک کردند و به او پشت نمودند. هر یک از این ها را رافضی هم می گویند.
داستان امام شافعی در یمن می تواند کمک خوبی برای تصور زیدی ها از رافضی بودن داشته باشد. یعنی می تواند تصور خوبی به ما بدهد و واقعیت ها را به ما نشان دهد. زمانی که امام شافعی رحمه الله به یمن سفر می کند زیدی های آنجا که خودشان را شیعه می دانستند به امام شافعی و اهل او می گفتند شما رافضی هستید. البته، فقط شافعی رحمه الله را رافضی نمی گفتند بلکه، سایر مذاهب و فرق کنونی معروف به اهل سنت را هم باز رافضی می گفتند. چون، تمام این فرق از اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم حمایت می کردند. این بیت منسوب است به شافعی که گفته:

إن كـان رَفْـضاً حُـبُّ آلِ مـحـمـدٍ فـلْـيَـشْـهَـدِ الـثـقلانِ أنّي رافـضـي 

در اینجا، روشن است که مشکل بر سر رفض ابوبکر و عمر رضی الله عنهما نیست، چون شافعی رحمه الله هم همان دیدگاه آن ها را در مورد ابوبکر و عمر رضی الله عنهما دارد و داشت؛ بلکه، مشکل در اینجا بر سر بیان حقیقت دیگری است که اصلاً ارتباطی به  ابوبکر و عمر رضی الله عنهما ندارد. رافضی بودن کاری به رفض کردن این دو شخصیت ندارد. دوستان، دقت کنید رافضی بودن کاری به رفض این دو شخصیت ندارد، می تواند هر کسی باشد که از امیرش و رهبرش سرپیچی کند.

شافعی رحمه الله روشن می کند که آن ها مطلب را اشتباهی فهمیدند و با روشنگریهایی که درفرق بین رافضی ها و محبان ثابت قدم و واقعی اهل بیت ارائه می دهد باعث می شود که خیلی از مردم شیعه مذهب زیدی، مذهب او را قبول کنند و الان هم می بینیم که اکثریت قاطع یمنی ها، شافعی مذهب هستند.

زمانی که مذاهب فقهی تدوین شدند و مذاهب به وجود آمدند شیعیان علی هم چند دسته شدند، و همین روافض هم برای خودشان به صدها فرقه تقسیم شدند و عقاید مختلف و متنوعی را برای خودشان تولید کردند و حتی مسائل فقهی خاصی را هم برای خودشان به وجود آوردند، وچون این ها زمینه برایشان باز بود.

(ادامه دارد…….)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(123- قسمت)

در هر صورت، می دانیم که جعفر صادق علیه السلام در سال 114 جای پدرش را می گیرد و امام می شود زید بن علی علیه السلام رحمه الله هم سال ۱۲۰ قمری به نیت انقلاب علیه نظام بنی امیه وارد کوفه می شود و صفر 121 قیامش را شروع  می کند. در این صورت، از زمان امامت جعفر صادق رحمه الله تا قیام زید رحمه الله حول و حوش 6-7 سال فاصله بوده، درست است؟ در این زمان گروه ابوالخطاب بیعت چه کسی در گردنشان بوده؟ برای چه به جعفر صادق رحمه الله بیعت ندادند یا بیعت دادند و بیعت شکنی کردند و او را رفض نمودند؟ بله، این ها قبلاً جعفر صادق رحمه الله را رفض کردند و دچار جرم رافضی گری شده بودند؛ به همین دلیل است که زید هم به آن ها می گوید بروید شما همان رافضی ها هستید. مثل کسی که قبلاً سابقه ی چیزی داشته و حالا که این را به هر بهانه ای تکرار می کند به او می گویید برو بابا، تو همان فلانی هستی که بودی و سابقه اش را به او یادآوری می کنی.

همان سناریوی رفض، ترک کردن و تنها گذاشتن رهبری که اهل کوفه در زمان امام حسین و سایر ائمه آن را انجام داده بودند، دوباره در زمان زید رحمه الله هم آن را تکرار کردند. 40 هزار به او بیعت دادند اما 150-180 نفر یا500 نفر بیشتر با اونماندند. چون روایتها مختلف اند که تعدادشان چند است، نهایتش این اندازه شدند.

برای همین زمانی که زید رحمه الله تیر می خورد می گوید: «کجاست آن کسی که راجع به ابوبکر و عمر از من پرسش می‌کرد. آن ها مرا به این روز و حال کشاندند». دوباره نگاه می کنیم رافضه یعنی همان هایی که امامان خودشان را در زمانهای حساس، ضروری و لازم به بهانه های بی ارزش ترک می کنند و با ترک ائمه ی خودشان آن ها را یا به مصالحه و سکوت می کشانند و به ذلیلی می کشانند یا آن ها را به کشتن می دهند. نمونه ها زیاد بودند.

اما، نکته ای که جالب است بدانید این کلمه ی رافضه به قبل از 119 قمری و 122 قمری بر می گردد که امام زید رحمه الله از آن استفاده کرده است. الشعبی که در سال 104 قمری فوت کرده به یکی گفت: ائتني بشيعي صغير، أخرج لك منه رافضياً كبيراً.خوب، او در سال 104فوت کرده یا در جای دیگری باز، الشعبی می گوید:أحبب آل محمد ولا تكن رافضياً*وأثبت وعيد الله، ولا تكن مرجئياً. آل محمد را دوست داشته باش اما رافضی نباش. وعیدهای الله را هم برای خودت ثابت کن اما مرجئه نباش.

اما، باز مزید بر این شواهد تاریخی نشان می دهند که این کلمه کلاً به همان دهه های اولیه ی صدر اسلام و قبل از سال 100 قمری هم برمی گردد. امام بیهقی می گوید: زمانی کهفَرَزْدَق شاعر مشهورعرب عصر اموی ابیات مشهورش را در زمان ورود زین العابدین رحمه الله سرود، عبدالملک بن مروان که در سال 86 قمری فوت کرده به او می گوید:أرافضيٌ أنتَ يافَرَزْدَق؟!رافضی شدی فرزدق؟ تو رافضی هستی؟ این مربوط به عبدالملک بن مروان است که در سال 86 قمری فوت کرده. پس، نشان می دهد که سابقه ی این کلمه به خیلی قبل از آن برمی گردد.

در هر صورت، واضح و روشن است که این کلمه ی رافضی به چندین دهه قبل از داستان امام زید رحمه الله ومغيرة بن سعيد غالی مشهور برمی گردد و سابقه ی قبلی داشته است.

 اما، این لقب در منابع تاریخی خود شیعیان هم باز به وقایعی برمی گردد که به جنگ جمل مربوط می شود و ما می توانیم در بازگویی وقایع مربوط به جنگ جمل چنین چیزی را مشاهده کنیم که معاویه نزد آن عده که از جنگ جمل سالم مانده بودند ونزد او رفته بودند، چون همه که به مدینه برنگشتند خیلی از آن ها از جنگ جمل فرار کردند و پیش معاویه رفتند. رهبریتشان را مروان بن حکم بر عهده داشت، معاویه طی نامه ای به عمروعاص می گوید: أما بعد، فأنه كان من أمر علي وطلحه والزبير ما قد بلغك وقد سقط إلينا مروان بن الحكم في رافضة أهل البصرة ووفداً علينا جرير بن عبدالله في بيعة علی.في رافضة أهل البصرة ؛ یعنی از رافضه ی اهل بصره صحبت می کند.

(ادامه دارد……..)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(122- قسمت)

امروزه آن ها خیال می کنند کسی که اسم آن ها را گذاشته رافضه، المغيره است زمانی که از او جدا شدند. یعنی امام طبری می گوید این ها چون از غالی مشهور مغیره بن سعید جدا شدند و مغیره هم آن ها را رافضی نامیده؛ پس، کسی که این اسم رابر روی آن ها گذاشته مغیره است. یعنی آن ها خیال می کنند چون از مغیره جدا شدند مغیره این اسم را روی آن ها گذاشته در حالی که زید این اسم را روی آن ها گذاشته بود. مغیره بن سعید يكی از خطرناك‌ترين غلات بود. این ها در عصر امام طبری چنین برداشتی داشتند

شیعیان آن زمان که دیگران به آن ها می گفتند رافضی خیال می کردند چنین اسمی را مغیره روی آن ها گذاشته است. مغیره اول خودش را نائب باقرعلیه السلام معرفی كرد و سپس باقر رحمه الله را به حد خدايی رساند و خودش را پيامبر و امام از طرف او به مردم معرفی کرد. این شخص کسانی را که از این کفریاتش توبه کردند و او را رد نمودند رافضی نامید. به آن ها گفت شما رافضی هستید و تا عصر ابن تیمیه هم آن ها خیال می کردند چون او به آن ها گفته رافضی؛ پس، خودش این کلمه را برایشان تولید کرده است. در هر صورت، همه می دانستند که رافضی یعنی کسی که امیرش را، حزبش را، گروهش را، حکومتش را تنها می گذارد و او را رد می کند حالا، فرق نمی کند این امیر خوب باشد یا بد.

البته، در تاریخ یافعی هم آمده زمانی که زید رحمه الله قیام کرد گروهی پیش اوآمده و به او گفتند: از ابوبکر رضی الله عنه و عمر رضی الله عنه اعلام برائت کن تا به تو بیعت بدهیم. گفت از آن ها برائت نمی کنم. گفتند: پس، ما هم تو را رفض می کنیم، تو را رد می کنیم. زید گفت: بروید شما رافضه هستید. اذهبوا فأنتم الرافضة.

به سخن دیگر یعنی، شما همان هایی هستید که جعفر صادق را رفض کردید و حالا منم رفض کردید. زید عموی جعفر صادق علیه السلام بود. یعنی به آن ها می گوید شما همان کسانی هستید که قبلاً آن ها را هم رفض کردید فأنتم الرافضة، شما همان رافضی ها هستید. مثل این که امروزه به کسی بگویی برو تو همان مدخلی هستی یا تو همان اخوان الشیاطین هستی یا تو همان سلفی حیض و نفاس و دستشویی هستی، تو همان سلفی مدخلی هستی یا تو فلانی هستی، یعنی سابقه اش مشخص است.

اکثر علماء این ترک و رفض اهل کوفه از زید بن علی علیه السلام را علت این نامگذاری می دانند. در حالی که، این نمی تواند با واقعیتهای تاریخی و عقیدتی روافض از نگاه زیدی ها و آنچه این عزیزان برداشت کرده اند تطبیق داشته باشد. مشخص است که در زمان امام زید علیه السلام دسته ای از اهل کوفه بودند که اسم رافضه بر آن ها اطلاق شده چون، خود زید رحمه الله هم شیعه بوده است. حالا این ها کدام دسته بودند؟ دسته ی ابوالخطاب. کدام دسته بودند کسانی که زید رحمه الله به آن ها گفت شما رافضی هستید؟ زید که خودش شیعه بود. کدام دسته بودند که به آن ها گفت رافضی؟ دسته ی ابوالخطاب بودند.

خوب، این ابوالخطاب کیست؟ ابوالخطاب یکی از منافقین و رهبران غلات بود که ابتدا از اصحاب جعفر صادق علیه السلام بود، ولی پس از چندی مهم‌ترين و خطرناکترین فرقه ی غاليه را تشكيل داد؛ یعنی به گونه‌ای كه همه ی فرقه‌های قبل و بعد از خودش را تحت الشعاع قرار داد و بسياری از غلات پس از او، تاکنون هم عقايد خودشان را از او اقتباس كرده اند. يكی از بدترين كارهايی كه ابوالخطاب به پيروی از مغيرة بن سعيد انجام داد، اين بود كه احاديثی با سند صحیح جعل می كرد و آنها را در كتب شیعه و به نام ائمه رحمهم الله جای می‌داد.خیلی خطرناک است. پاک سازی این روایتهای دروغین هنوز هم تمام نشده است.

ائمه ی شیعه، هم مغیره و هم ابوالخطاب را تکفیر کردند و حتی کسی چون جواد، یکی از ائمه ی شیعه رحمه الله می گوید: لعنت خداوند بر ابوالخطاب و اصحاب او و كسانی كه درباره ی لعن او توقف كرده و يا تردید مى كنند. نگاه کنید، این نمونه ای از واکنش های این بزرگواران در برابر این غلات و روافض تکفیری است که إن شاءالله در بحث فرق بین فِرَق، بیشتر و ریزتر در این زمینه صحبت خواهیم کرد.

(ادامه دارد…….)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(121- قسمت)

این دسته تقریباً همه ی رهبران اسلام را رد کردند و کاری به رفض ابوبکر رضی الله عنه و عمر رضی الله عنه ندارد. چون، این کلمه قبل از زید بن علی رضی الله عنهما بر همین ها اطلاق می شد و سابقه ی این کلمه به قبل از زید رضی الله عنه بر می گردد. زمانی که زید رضی الله عنه به این ها می گوید شما بروید و شما رافضی هستید مثل این است که الان شما به کسی بگویید برو تو خوارج هستی یا مرجئه یا مدخلی هستی. این گروهها قبلاً هم وجود داشتند.

این روافض کلاً عقاید غلات را با خود داشتند. اکثراً صفاتشان هم همان صفات منافقین یا سکولارزده ها بود که قبلاً در درس های گذشته به آن ها اشاره کردیم. این ها وقتی عقاید غالی گرانه ی خودشان را مشخص و رو می کردند به کرات از طرف خود ائمه ی شیعه تکفیر هم شدند. این برائت ائمه و تکفیر و لعن ائمه ی شیعه از این ها، دیگر از واضحات تاریخ است و کسی نمی تواند چنین واضحاتی را انکار کند واقعیتی است که نمی توان آن را انکار نمود. کسانی چون ابوحنیفه رحمه الله، مالک و امام احمد رحمهما الله هم این ها را به نحوی تکفیر کردند و امام شافعی فقط فرقه ی خطابیه را به عنوان شاهد قبول نداشته است و از امام شافعى نيز نقل شده كه گفته: من شهادت پيروان مذاهب اسلامى جز فرقه‏ى خطّابيه را رد نمى‏كنم. خطابیه مشهور بودند.

ابن تیمیه رحمه الله هم این تمایز فاحش بین شیعه و غلات را می بیند، شیعه و روافض را می بیند و در مورد غلات قِرمِطی هم می گوید: «أن كثيرا من الناس لا يعلم باطن حال القرامطة لأنهم إنما يظهرون موالاة آل محمد صلى الله عليه وسلم ولا ريب أن كل مؤمن يجب عليه أن يواليهم وأن اظهروا شيئا من التشيع الباطل الذي يوافقهم عليه الشيعة»، بسیاری از مردم باطن حال قرامطه را نمی‌دانند برای اینکه آنان موالات آل محمد را آشکار می‌کنند و شکی نیست که بر هر مؤمنی واجب است که با آنان موالات کند و اگرچه هم، چیزی از تشیع باطل را آشکار کنند که شیعه با آن موافق هستند، يوافقهم عليه الشيعة.

در اینجا واضح است که ابن تیمیه از تشیع باطلی در برابر شیعه صحبت می کند، «التشيع الباطل الذي يوافقهم عليه الشيعة تشیع» باطلی را آشکار کنند که شیعه با آن در مواردی هم موافق هستند ما هم با موالات اهل بیت موافقیم و هر جایی و بخصوص در منهاج السنه در مورد روافض صحبت کرده منظورش غلات منتسب به تشیع بوده که در آثارش واضح است. واضح و روشن است که در مورد عقاید چه کسانی صحبت می کند و عقاید چه کسانی را نقد می کند، اما بسیاری از دوستان ما دقت کمتری نشان می دهند و دچار اشتباه می شوند و کلمات ترکیبی از شیعه، رافضی، مرتد، مشرک، یهودی، مجوس، نصرانی و غیره تولید کرده اند که همه ی ما می بینیم و می شنویم و با همان آلودگیهایی که ممکن است در همه ی فرق دیگر هم وجود داشته باشد با همان آلودگی ها به جنگ با اصل آن ها مشغول می شوند. آلودگی در فرق دیگر هم هست و قرار نیست با آلودگی آن فرق به اصل فرقه ی آن ها خودمان را مشغول کنیم.

امروزه هم کسانی که سعی دارند واژه ی کمونیستهای اسلامی، سوسیالیستهای اسلامی و سکولاریستهای اسلامی و غیره را تولید کنند سعی دارند مخلوطی از واژه ی شیعه ی 12 امامی  و واژه ی رافضی، مجوس و غیره را تولید نمایند و با عقاید غلات به شیعه ی 12 امامی حمله کنند. مثل اینکه کسی بیاید با استفاده از عبارت کمونیستهای مسلمان و باعقاید کمونیستها به عقاید اسلام حمله نماید یا کسانی که می گویند سکولاریست اسلامی هستند، کسی بیاید با عقاید سکولاریستی به اسلام حمله کند.این نهایت دشمنی، ظلم و بی انصافی و گاه می توان گفت خباثت و پستی است. 

 برگردیم به کلمه ی رافضی، امام طبری به صراحت می گوید: فرزندنش جعفر بن محمد باقر زنده بود گفتند جعفر امروز بعد از پدرش اماممان است او بعد از پدرش شایسته تر است و از زید بن علی تبعیت نمی کنیم و زید امام نیست. زید هم اسم آن ها را گذاشت الرافضة،«فسماهم زيد الرافضة».

(ادامه دارد……)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(120- قسمت)

  • السلام علیکم، حکم مجهول الحال در دارالکفر چیست و تَحَرِی به چه معناست؟

 مجهول الحال یعنی نمی دانیم طرف مسلمان است یا کافر. حالش برای ما مجهول و نا شناخته است.حکم مجهول الحال تابع سرزمین و اکثریت است که در میان آن ها زندگی می کند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. یعنی یکی تابع سرزمین و دار است و دیگری تابع اکثریت است که در آن زندگی می کند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. ما حکم به ظاهر می کنیم و درون به ما ربطی ندارد. مثلاً برای ما روشن شده باشد که فلان کلاه مختص مسلمین است و مشخص باشد. حالا، در بین جمعیت یک میلیاردی دارالکفر چین یک نفر را این طوری دیدیم می گوییم مسلمان است، چرا؟ چون فلان علامت یا عادت مسلمین را دارد. همین شک ما باعث می شود که حکم مسلمان بودن را بر این شخص بدهیم مگر اینکه خلافش ثابت شود و اگر لازم شد تحقیقات بعدی را شروع می کنیم. مثلاً نیاز شد یا خواستیم که با او برخوردی داشته باشیم. چون، این شناخت جهت تنظیم روابط ما با دیگران است. مجهول الحال جهت تنظیم ارتباط ما با دیگران است:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فی سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا».

حالا، تحری هم یعنی دنبال حقیقت گشتن، یعنی با تحقیق، یقین و به دور از شک و گمان دنبال پیدا کردن راه درست بودن. یعنی، دنبال حقیقت بگردی که انگار با گوش خودت می شنوی، با چشم خودت می بینی و با قلب خودت آن را درک می کنی و از کسی تقلید نمی کنی و با گوش، چشم و قلب دیگران مشغول تحقیق، پژوهش و بحث نمی شوی و به آنچه می رسی یقین و اطمینان پیدا می کنی و شک و گمانی در آن نداری.

در این صورت، آنچه به این درسمان مربوط می شود (آن را محدود می کنیم چون گسترده است) می توانیم بگوییم، تا به درجه ی یقین نرسیده ایم و به این درجه از اطمینان کامل نرسیده ایم و اطمینان کامل نداریم کسی را از اسلام خارج نمی کنیم؛ بلکه، با کوچکترین شکی از مسلمان بودن شخص دفاع می کنیم و رأی به مسلمان بودن او می دهیم.

  • جریان چیست؟ شما شیعه را از رافضی جدا می کنید، چه فرقی بین اینها وجود دارد؟ اصلاً مگر می دانید رافضی یعنی چه؟ 

جریان برای کسی که با نگرش قرآنی به منابع دقت کرده باشد خیلی ساده است و به راحتی متوجه می شود که تفاوت اساسی و فاحشی بین لفظ شیعه و لفظ رافضه وجود دارد. شیعه یک جریان تاریخی است که فِرق زیادی را در خود جا داده و رافضی هم صفت است که امکان دارد در هر دین، مذهب، طبقه، حزب، حکومت و جامعه ای کسانی باشند که بتوان به آن ها گفت رافضی. این برای اهل ادب هم در قرون گذشته عادی بوده:

منتسب بر هر طویله رایضی          *          جز به دستوری نیاید رافضی

از هوس، ‌گر از طویله بگسلد         *          در طویله ی دیگران سر در کند

این نمونه شعر است و اشعاری از این قبیل زیادند. شیعه در کتب محدثین جریانی هستند که خود را پیرو علی می دانستند و تمام اختلافشان با گروههای مخالف فقط در مسائل مربوط به سیاستهای حکومتداری بود و هیچ اختلاف عقیدتی یا فقهی با دیگران نداشتند. چون، اصلاً مذاهب فقهی درست نشده بودند. برای همین، طیف وسیعی از مسلمین را در بر می گرفت که این مسلمین مخالف سیاستهای حکومتی امویان و پس از آن ها بودند و از هرگونه همکاری با این حکومتها دوری می کردند و سعی می نمودند به چنین نظامهایی نزدیک نشوند و از هر نهضتی که بتواند حکومت را به سبک اسلامی آن بر گرداند حمایت می کردند. برای همین است که اکثر بزرگان و بخصوص اهل علم  از دست حکومتها دل خوشی نداشته اند و دوری و پرهیز از آن ها را سفارش می کردند. حکومت های ظالمی که به جای حکومت شورای اسلامی نشسته بودند.

اما، این جریان شیعیان علی یکدست نبودند، دسته ای از آن ها بودند که خود ائمه ی شیعه هم دل خوشی از آن ها نداشتند و در نهج البلاغه و تقریباً تمام منابع شیعی که وجود دارد ائمه از دست این دسته ی بی وفا نالیده اند. این دسته، چون همین ائمه را در موقعیتهای حساس رها می کردند و آن ها را رد می نمودند و پشتشان را خالی می کردند به رافضی معروف شدند. یعنی، کسانی که ائمه و رهبران مسلمین را رد کردند.

(ادامه دارد……..)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(119- قسمت)

  • السلام علیکم و رحمة الله، کسانی که شما آنها را خوارج می نامید در عقاید خود از افراد دیگر اخلاص بیشتری دارند، و برای عزت دین و یاری مظلومین بلند شده اند. چرا شما آنها را دعوت به وحدت نمی کنید و تا این اندازه بر آنها شدید هستید؟

احتمالاً شما دوست گرامی مطالب ما را خوانده اید و می دانید که ما کدام دسته و چه کسی را جزو خوارج می دانیم. قبلاً در این زمینه مفصل صحبت کردیم یا نوشتیم. ما به تبعیت از سیدنا علی رضی الله عنه و ابن عباس رضی الله عنه و کلاً به تبعیت از قانون شریعت الله هرگز درهای دعوت را نبسته و نمی بندیم. دعوت در هر صورت، مقدم بر جنگ بوده و هست چه طرف مقابل که جنگ را بر ما تحمیل می کند مسلمان باشد چه کافر.اگر مسلمان باشد که دعوت ارجح تر است.

اما، انسانهای نامتعادل و نامیزانی یعنی مسلمانان نامتعادل و نامیزانی که بدون گذراندن شخصِ مسلمانِ متهمِ به جرمِ ارتداد از مراحل چهارگانه و فیلترهای شرعی او را تکفیر می کنند، در حالی که این شخص آشکارا در دارودسته ی کفار آشکار قرار نگرفته، علاوه بر آن او را از فیلترها نمی گذرانند اینجا هم آشکارا در دارودسته ی کفار آشکار قرار نگرفته و همین طور خودسرانه و مثل انسانهای مست او را تکفیر می کنند، چنین غلات تکفیری تا به حال در طول تاریخ اسلام، نه دین الله را عزت داده اند و نه از مظلومی از بندگان الله دفاع کرده اند. این شما و این تاریخ گذشته و حال آن ها.

اگر توانستید یک نمونه بیاورید به همه ی ما کمک کردید و جزاک الله خیراً، اما نیست. مشکل اساسی هم این است که برداشت خودشان را مطلق و مثل وحی می دانند و کوچکترین شکی در این اجتهاد، برداشت و تأویل خودشان ندارند. برای همین، هرگز حاضر نمی شوند که در شورا شرکت کنند و تابع رأی شورای مسلمین و اجماع مسلمین شوند و اگر هم شرکت کردند و شرکت کنند موقتی است و زود انشعاب پیدا می کنند. چیزی که ما به کرات دیده ایم.

این ها خودشان و رأی خودشان و اجتهاد خودشان و تأویلات خودشان را عین حق و صواب می دانند و اطمینان کاملی به آن دارند و غیر خودشان را عین باطل می دانند. تصور کنید، زمانی که ابوایوب انصاری رضی الله عنه یکی از آنان را از آتش جهنم می ترساند، می گوید: ای برادر از آتش جهنم بترس. این برادر مسلمانِ نامیزانِ ما در جواب این صحابی گرامی می گوید: «خواهی دانست کدام‌ یک از ما به آن شایسته ‌تریم!». یعنی، کدام یک از ما به آتش جهنم شایسته‌ تریم. یعنی، شک نداشتند که این صحابی و امثال او چون علی بن ابی طالب رضی الله عنه در جهنم هستند و خودشان را بهشتی می دانستند. در حالی که در میان خودشان حتی یک صحابی هم نبود. اما، باز اهل اسلام و مسلمین آن ها را از خودشان می دانستند، ما هم آن ها را از خودمان می دانیم هر چند که آن ها ما را از خودشان نمی دانند.

ابوامامه رضی الله عنه زمانی که جسدهای کشته شده ی آن ها را دید گریه اش گرفت و اشک از چشمانش سرازیر شد، از او پرسیدند چرا گریه می کنی؟ گفت:«از روی دلسوزی برای آنان؛ چون آنان از اهل اسلام بودند». نگاه کن، این موضع ما در برابر آن هاست حتی، بعد از مرگ آن ها، چیزی که خیلی از برادران ما آن را فراموش کرده اند که چگونه با آن ها برخورد کنند. چه در زمان حیاتشان و چه بعد از مرگشان. طوری با این ها برخورد می کنند انگار با کسی در حد یهود، سکولاریستها، نصارا و سایر کفار آشکار طرف هستند و با همان کینه و نفرت به آن ها نگاه می کنند و با آن ها صحبت می نمایند و حتی با آن ها می جنگند. نه، این ها در هر صورتی برادران ما هستند آرزوی ما این است که این برادرانمان اصلاح شوند و به مسیر صحیح و درست شریعت الله برگردند.

(ادامه دارد…….)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(118- قسمت)

الله تعالی در این دنیا به تمام کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب این آزادی را داده که این شریعت جدید را بپذیرند یا نپذیرند و در صورت عدم پذیرش تحت شرایطی با مسلمین زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند اما، مشرک بودن و سکولاریست بودن را در شأن انسان نمی داند و هرگز نه در دنیا و نه در قیامت آن ها را نمی بخشد. در دنیا سکولاریستها و مشرکین را بین مرگ یا پذیرش اسلام قرار می دهد و در قیامت هم بدترین عذابها رابرایشان در نظر گرفته که در درس شناسائی مشرکین و سکولاریستها به آن اشاره کردیم.

چون، اساساً الله هر چه را بخواهد می بخشد اما، شرک را نمی بخشد: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا‏» (نساء/48)، بی گمان خداوند (هرگز) شرك به خود را نمی‌بخشد، ولی گناهان جز آن را از هركس كه خود بخواهد می‌بخشد. و هر كه برای خدا شريكی قائل شود، گناه بزرگی را مرتكب شده است.

در کنار این دعوت آگاهانه و انتخاب ‌گرایانه، اسلام با بیان احکام ارتداد هشدار می‌دهد که هرگاه حقانیت اسلام را به خوبی شناختید و مسلمان شدید، دیگر نمی‌توانید از آن بازگردید. این سخت‌گیری باعث می‌شود تا مردم دین را امری ساده و تشریفاتی ندانند و در پذیرش و انتخاب آن نهایت دقت را داشته باشند.

در این صورت، «مجازات ارتداد برای استفاده ی بهينه از آزادی» است، جهت ايجاد فضاى سالمی برای بهره‏ بردارى شايسته از این آزادی است نه برای از بین بردن آزادی برای کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب.

اجرای این حکم علاوه بر اینهمه منافعی که برای مسلمین و اشخاصی که قصد ورود به اسلام دارند در بردارد برای شخص مرتد هم خالی از مصلحت نیست. بدون شک، هر چه از عمر یک مرتد می گذرد با مفاسدی که برای جامعه به بار می آورد باعث می شود که وجودش هم از نظر روانی و هم از نظر مادی مفاسدی را برای مسلمین به بار بیاورد و حتی باعث گمراهی افراد دیگر هم شود. در این صورت، لحظه به لحظه ی عمر این بیچاره مساوی است با رنج و عذاب بیشتردر قیامت و قرار گرفتن در درکات پست تر جهنم.

روشن است که، دوام عمر چنین انسان بیچاره ای که در دورانی که ظاهری اسلامی داشته و جزو منافقین و سکولارزده ها بوده با چنان زندگی پر از اضطراب، دلهره و فسادی دست و پنجه نرم کرده و حالا هم که در فساد بدتری افتاده هم برای خودش بد است، هم برای جامعه ی مسلمین و حتی ممکن است برای غیر مسلمینی که قصد داشته باشند وارد دایره ی اسلام شوند حکم بازدارنده داشته باشد و مانعی باشد در راه اسلام آوردن دیگران. این بر مشکلات او در قیامت هم اضافه می کند.

اجرای این حکم پیامی برای تمام منافقین و سکولارزده هاست که، برایشان بهتر این است که بیماری خودشان را درمان کنند و اجازه ندهند بیماریشان اینها را به چنین سرنوشت شومی بکشاند و خودشان هم دنبال چنین سرنوشت تلخ و دردناکی نباشند. 

این توضیح را لازم دانستم چون دوستان در این زمینه شبهاتی را مطرح می کردند و سؤالاتی را به صورت مستقیم و غیر مستقیم بیان می نمودند، لازم دانستم که این توضیحات را در مورد آن ارائه کنم. خوب، میرسیم به سؤالات دوستان و خواهران و برادران محترم :

(ادامه دارد…….)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(117- قسمت)

و بعد از آن است که به آن دسته از بندگان بشارت می دهد که با کفر به طاغوت و ایمان به الله سخنان مختلف را می‌شنوند، با کفر به طاغوت و ایمان به الله باید چنین پشتوانه ای را داشته باشند بعد سخنان مختلف را می‌شنوند و بهترین آنها را انتخاب می‌کنند:« وَالَّذِینَ اجْتَنَبُواْ الطَّغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُواْ إِلىَ اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» (زمر/17-18)،(دقت کنید الله تعالی می گوید:) کسانی که از عبادت طاغوت دوری می‌کنند، (ابتدا همین است خیلی از کسانی که خطیب اند و تبلیغ می کنند این مقدمه را نمی آورند که الله خودش آورده است-) کسانی که از عبادت طاغوت دوری می‌کنند و (با توبه و استغفار) به سوی خدا باز می‌گردند، ایشان را بشارت بده (به اجر و پاداش عظیم خداوندی). مژده بده به بندگانم.‏ آن کسانی که به همه ی سخنان گوش فرا می‌دهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی می‌کنند. آنان کسانی اند که خدا هدایتشان داده است و ایشان واقعاً خردمندند. الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ.‏ که به مسلمین برمی گردد، کلاً مسلمین اند، و سخنان مختلفی که در شورا و در میان خودشان مطرح می شود و بهترین آن را انتخاب می کنند.

در این صورت، در کل، الله انسان را در پذیرش دین به تحقیق آگاهانه، پرهیز از تقلید کورکورانه و بی دلیل دعوت می کند. آن ها را دعوت می کند که بدون ابهام و پیچیدگی به صورت روشن و آشکار دین اسلام را قبول کنند یا حتی اگر دلیل و برهانی برای مقابله با اسلام دارند باز روشن و شفاف آن را بیان کنند و پاسخ روشن و شفاف هم دریافت نمایند.

به همین دلیل، اسلام پيش از آن كه كسى را به عنوان پيرو بپذيرد، به او هشدار مى‏دهد چشم و گوش خودش را باز كند و درباره ی دینی كه مى‏خواهد بپذيرد و قانونی که می خواهد خودش را تابع آن کند، آزادانه فکر کرده و به عواقب کارش و تعهداتی که می دهد فکر کند؛ اگر توانست خودش را با قوانینش منطبق کند، وارد آن شود؛ و اگر می بیند نمی تواند خودش رابا قوانین آن منطبق نماید حق دارد هر چه بيش‏تر درباره‏ ی این دین تحقيق و بررسى كند. قرآن مجيد به رسول الله صلی الله علیه وسلم دستور مى‏دهد: «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لایَعْلَمُونَ» (توبه/6)،اگر يكى از مشركین به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه او را به جایگاه امن برسان؛ اين به خاطر آن است كه آن‏ها مردمى نادان اند. مشرکین، انسان های نادان و جاهلی هستند، واقعیت هم همین است.

در پى همين فرمان بود که فردى به نام «صفوان» خدمت رسول الله صلی الله علیه وسلم شرفياب گرديد و از ایشان خواست اجازه بدهد دو ماه در مكه بماند تا این که درباره ی اسلام تحقيق كند شايد حقيقت و درستى آن برايش روشن گردد و مسلمان شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: من، به جاى دو ماه، چهار ماه به تو مهلت و امان مى‏دهم.

بله، الله از بنده هایش می خواهد این دستور و قانونی را که برای بندگانش فرستاده، بنده هایش باید  چشم و گوش خودشان را باز کنند و دلايل قدرتمند اين دين را دقيقاً بررسى نمایند و اجباری در وارد شدن به آن نیست: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»، در داخل شدن به آن اجباری نیست. در داخل شدن به فلان خانه، مجتمع و فلان جا اجباری نیست، در آن را باز نکن و وارد آن نشو اگر رفتی باید تابع شوی. بله، با پذیرش تهدید و عواقب وخیم اخروی شخص می تواند اسلام را قبول نکند اما، هرگاه مسلمان شد ديگر نمى‏تواند از آن برگردد و باید تابع قوانین آن شود.

در این صورت، باید در وارد شدن به آن دقت کرد و متوجه شد که این دین، تشریفاتی نیست و کسی نمی تواند آن را بازیچه قرار دهد و با بازیچه قرار دادن قوانین شریعت الله و دین الله، خود الله را مورد تمسخر و توهین قرار دهد.

(ادامه دارد…….)