شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(107- قسمت)

شخصی نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمد و گفت:يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَيْتَ إِنْ جَاءَ رَجُلٌ يُرِيدُ أَخْذَ مَالِي؟ قَالَ: فَلَا تُعْطِهِ مَالَكَ. قَالَ: أَرَأَيْتَ إِنْ قَاتَلَنِي؟ قَالَ: قَاتِلْهُ؟ قَالَأَرَأَيْتَ إِنْ قَتَلَنِي؟ قَالَ: فَأَنْتَ شَهِيدٌ. قَالَ: أَرَأَيْتَ إِنْ قَتَلْتُهُ؟ قَالَ: هُوَ فِي النَّارِ .نظرت چیست در مورد این که کسی آمد مالم را بگیرد؟ گفت: به او نده. گفت: اگر خواست با من بجنگد؟ گفت: تو هم با او بجنگ. گفت: اگر او مرا کشت؟ گفت: تو شهیدی فَأَنْتَ شَهِيدٌ. گفت: اگر من او را کشتم؟ گفت: او در آتش است. [1]

به دنبال چنین توضیحات متعدد،[2]و روشنگریهای واضح و آشکاری می بینیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم به عنوان یک قانون حکومتی به همه اعلام می کند که: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ، وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دِينِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ، وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دَمِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ، وَمَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ»ویا در جای دیگری فرموده:«من قتل دون مظلمته فهو شهيد».[3]و موارد دیگری که به همین شیوه آن ها را بیان کرده است. کسی که در راه مالش کشته شود شهید است. نگاه کن، دفاع مشروع را به تو می گوید و اجازه را به تو می دهد. وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دِينِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ، کسی که در راه دینش کشته شود شهید است، کسی که در راه خونی که ریخته شده قصاص بگیرد شهید است، کسی که در راه اهلش کشته شود شهید است، کسی که در راه ظلمی که به او شده کشته شود شهید است. نگاه کنید، قانونی می شود، حد و حدود تعیین می شود. و رسول الله صلی الله علیه وسلم برای شخص، بهترین مرگ را مرگی می داند که در راه حقش بوده باشد: نِعْمَ الْمِيتَةُ أَنْيَمُوتَ الرَّجُلُ دُونَ حَقِّهِ. بهترین مرگ، مرگی است که شخص در راه حقش مرده و کشته شده باشد. این بهترین نوع مرگ است در راه دینش باشد، در راه مالش باشد، در راه هر چیز دیگری باشد، برای حقش باشد. حق کدام است؟ حق، همان است که الله تعالی تعیین کرده .

تا اینجا، بحثِ کلی و فضای کلی بحثِ ما در مورد دفاع مشروع در برابر مجرمها و دشمنان صائلی است که ممکن است مسلمان باشند یا غیر مسلمان، قوم وخویش نزدیک شما یا هم مذهب و هم زبان شما باشند یا از قوم و نژاد و مذهب دیگری باشند فرقی نمی کند. شاید کسی بگوید مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ ممکن است کسی که به مال شما تجاوز می کند قوم و خویش شما باشد، پسر عموی شما باشد یا کس دیگری باشد، یا کسی که در مورد خون شما گفته وَمَنْ قُتِلَ دُونَ دَمِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ ممکن است از قوم و خویش ها و هم مذهب های شما باشد یا نباشد، مسلمان باشد یا نباشد، مَنْ قُتِلَ دُونَ أَهْلِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ ممکن است مذهب دیگر و فکر دیگری باشد که به سرزمین و ملت شما ظلم کند، دزدی، قتل، غارت، آدم کشی انجام دهد، به شما ظلم می کند حقی را که خدا به شما داده دارد از شما می گیرد، دارد به شما ظلم می می کند من قتل دون مظلمته فهو شهيد، دارد به شما ظلم می کند مشکلی نیست کسی که به شما ظلم می کند چه کسی باشد. مسلمان باشد یا غیر مسلمان باشد، چه کسی باشد مهم نیست. قوم و خویش شما باشد دور باشد یا نزدیک؛ در هر صورتی، کسی که در این راه کشته شود: نِعْمَ الْمِيتَةُ أَنْيَمُوتَ الرَّجُلُ دُونَ حَقِّهِ، بهترین مرگ را داشته است، اینجا دشمن صائل است. اشتباهی که خیلی از دوستان ما اینجا مرتکب می شوند این است که خیال می کنند هر کسی برای مال، اهل و چنین چیزهائی با آنها وارد جنگ شد حتماً کافر است. اینگونه نیست. تو می توانی با او بجنگی به جرم ظلمی که به تو کرده، به جرم حقی که از تو گرفته این حق مشکلی نیست که چه چیزی باشد. حقی است که الله به تو داده او دارد از تو می گیرد. دیگر وقتی اینگونه هست قرار نیست که حتماً کافر باشد، مسلمانی است از مذهب دیگر، تأویل دیگر و روش دیگری است که به شما ظلمی را روا دانسته و شما هم با او می جنگید. دیگر بیشتر از این شما هم دچار ظلم نشوید.

در این صورت، قانون شریعت الله و حکومت اسلامی این حق ذاتی و مشروع را به شخص مسلمان داده که زمانی شخصی قصد تعرض به ناموس يا مال شما را دارد و قدرت حكومتی هم وجود ندارد كه اين بلا را از شما دور كند، شما به حكم ضرورت و بر اساس شروطی خاص، مجری قدرت حکومتی می شوید و متناسب و به اندازه ی تهاجمی که به شما شده واكنشهايی را از خودتان نشان مي دهید، همان قدرتی که به شما توزیع شده در جامعه به همان اندازه ای که به شما توزیع شده به همان اندازه آن را مصرف می کنید تا اين خطر دفع شود. این خیلی مهم است، چون ممکن است به کسی قدرت بیشتری داده شده باشد به کسی قدرت کمتری، در مواردی قدرت بیشتری؛ به همان اندازه ای که توزیع شده به همان اندازه مصرف می کند.

(ادامه دارد……)


[1]جرمی را مرتکب شده به اندازه ی جرمش باید به جهنم برود. اگر مسلمان است به اندازه ی جرمش باید در آتش جهنم بماند و اگر کافر است مستقیم تشریف برده جهنم و خودش رفته است.

[2] روایت ها خیلی زیاد هستند که در این زمینه صحبت شده

[3]– أخرجه أبو داود (2/275) والنسائي والترمذي (2/316) وصححه، وأحمد (1652- 1653) عن سعيد بن زيد، وسنده صحيح.أحكام الجنائز 1/42

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(106- قسمت)

در جامعه ای که با شروط و ضوابطی که این قدرت را به شخص واگذار کرده اند چنین چیزی به عنوان یک عامل بازدارنده و عاملی جهت ایجاد عدالت، جلوگیری از بی عدالتی و هرج و مرج و ابزاری برای تأمین امنیت مادی و روانی عموم مردم جامعه محسوب می شود.در چنین جامعه ای همه ی افراد جامعه ارتش حکومت اسلامی و نماد قدرت حکومت اسلامی محسوب می شوند، همچنان که در صدر اسلام و در حکومت اسلامی صدر اسلام چنین چیزی را مشاهده کردیم.
به همین دلیل، زمانی که حکومت اسلامی تمام زمینه های شناخت را فراهم کرده، خیلی مهم است تمام زمینه های شناخت را فراهم کرده، و به همه در این مورد مشخص آگاهی های لازم را رسانده و نوع و ماهیتش را تعیین، روشن و تصریح کرده، (این خیلی مهم است) و به اصطلاح بر همه اقامه ی حجت نبوی کرده، حالا وقتی این کارها را انجام داده و این مقدمات را چیده که خیلی مهم هستند؛ حالا می گوید حکم من در این زمینه این است و اگر کسی با این شرایط خاص در این مورد خاص دچار جرم شد هر کسی می تواند با رعایت شروط و عدم تجاوز از حد لازم آن، حکم من را بر آن اجرا کند و خطر را از خودش و دیگران دفع نماید.

 در واقع، شخص مجری حکمی می شود که قبلاً توسط قضات متخصص در مورد مجرمین صادر شده و این شخص با پیدا شدن مجرمین چنین حکمی را به اجرا در می آورد. یعنی خودش قاضی نیست و خودش حکم را صادر نکرده، بلکه تنها مجری حکمی است که توسط مراجع ذی صلاح صادر شده، مراجعی که شایستگی صدور چنین حکمی را دارند. مثل نامه هایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به ثابت قدمان قبایل در دفع مرتدین نوشت و دستور اجرای حکم الله بر آن ها را صادر کرد. آن مسلمین خودشان حکم را صادر نکردند بلکه مجری حکمی بودند که رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را صادر کرده بود.

در هر صورت، این توزیع قدرت حکومتی تنها توسط خود حکومت انجام می شود و اگر حکومت اسلامی هم نداشته باشیم( این هم نکته ای است که خیلی از دوستان نادیده می گیرند) اگر حکومت اسلامی بر اساس شورای اسلامی و معیارهای کامل اسلامی نداشته باشیم و به حکم ضرورت بدل حکومت اسلامی هم داشته باشیم،[1] طبق قاعده ی «ما لا يُدرَكُ كُلُّه،لا يُترَكُ جُلُّه»،چیزی که همه ی آن رانمی توانیم به دست بیاوریم همان که روشن کردیم و داریم آن را ترک نمی کنیم. باز این توزیع قدرت در حیطه ی همین بدل حکومت اسلامی باقی می ماند. مثل آنچه که ما در بعضی از مناطق تحت سیطره ی حکومت طالبان قبل از حمله ی آمریکا شاهد آن بودیم در حالت اضطرار.

حالا تصور کنید، اگر چنین بدلی هم وجود نداشته باشد، باز به حکم ضرورت این توزیع قدرت به جماعت و حزب اسلامی می رسد و اگر شورای مجاهدین تشکیل شد این امتیاز از جماعتها و احزاب مختلف گرفته می شود و به شورای موحد داده می شود و زمانی که حکومت اسلامی دوباره تشکیل شد و مسلمین صاحب قدرت حکومتی شدند،حتی اگر بدل حکومت اسلامی هم باشد و مسلمین صاحب چنین قدرتی شدند کل این امتیاز، روش، چگونگی، میزان و روش توزیع این قدرت و میزان قدرتی که به قبایل، خانواده ها، سرپرست خانواده ها و کل اشخاص جامعه داده می شود باز تنها مختص حکومت اسلامی است و حکومت اسلامی می تواند اندازه، میزان و چگونگی توزیع این قدرت را تعیین کند و در صلاحیت خودش می باشد. 

در این مرحله و به صورت تدریجی، حکومت اسلامی زمینه های لازم و ضروری توزیع چنین قدرتی را ابتدا فراهم کرده،[2] و بعد به تشخیص خودش در مواردی خاص به میزانی خاص، در مواردی ویژه به میزانی ویژه اجازه ی استفاده از قدرت حکومتی را صادر می کند و به این شیوه، بخشی مشخص، ویژه و معلوم از قدرت حکومتی خودش را باز به سبک اسلامی آن در میان اقشار مختلف جامعه توزیع و پخش می کند. برای اجرای این قدرت هم آن را به صورت مشخص و معلوم قانونی می نماید و به کار شخص شخصی که آن را انجام می دهد و این قدرت را مصرف می کند رسمیت می بخشد . چه کسی آن را توزیع کرده؟ خود حکومت، همان نهادهایی که شرعی هستند. اگر مصرف کننده هم آن را مصرف کرد حکومت به او (به کار شخص و به مصرف کننده) مشروعیت می دهد و آن را در صورت اجرای حکم و مصرف کردن این قدرت، تحت حمایت قانون و قدرت حکومتی قرار می دهد و شخص بدون ترس از مجازات یا جبران خسارت و به عنوان یک وظیفه اقدام به دفاع مشروع و اجرای حد می کند. قدرتی را که توزیع شده به همان اندازه ای که به او داده اند مصرف می کند.

(ادامه دارد…….)


[1] مثلا خیلی از احکام هستند وقتی در حالت طبیعی شان نمی توانیم آن ها را انجام دهیم و زمانی که در حالت ضرورت قرار می گیریم در حالت های مختلف آن را انجام می دهیم آن ها را رها نمی کنیم و در حالت های مختلف آن را انجام می دهیم که در ضرورت قرار گرفته ایم. حالا، این توزیع قدرت حکومتی فقط توسط خود حکومت انجام می شود اما اگر این نبود بدیل اضطراری آن آن را انجام می دهد 

[2] چندین بار گفتیم باید دوباره تکرار کنیم چون خیلی مهم است

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(105- قسمت)

البته، توزیع قدرت، صرفاً مربوط به حکومت اسلامی نیست. همین الان نگاه کنید در کشورهایی مثل آمریکا وقتی که به دیگران اجازه ی حمل اسلحه می دهند به آن ها آموزش داده اند که چگونه از آن استفاده کنند. در واقع، قدرتی را به شخص سپرده اند. وقتی اسلحه به او داده اند یعنی قدرت دست اوست. یعنی حکومت به او قدرتی داده و توزیع قدرت کرده است. شرایط و چهارچوب هایی را مقرر کرده که در ضمن این چهارچوب ها و دارا بودن این شرایط، فرد می تواند از آن استفاده نماید. زمانی هم که در آن شرایط و چهارچوب، از این قدرت استفاده کرد آن حکومت، او را اگر خسارتی وارد کرده بود یا جرمی را مرتکب شده یا به اصطلاح کسی را کشته و زخمی کرده بود دیگر مجازات نمی کند و از او خسارتی نمی گیرند.

مثلاً در مواردی هست که حکومت اسلامی در سرزمینهائی وجود ندارد که توزیع قدرت را انجام دهد. در این صورت، شخص به صورت خودجوش و انفرادی و بر اساس اجتهاد و تأویل خود اقدام به دفاع مشروع می کند و به تدریج به سمت جماعت، شورای جماعتها و در نهایت به قدرت حکومتی دست پیدا می کند. وقتی که به این مرحله می رسد، قدرت حکومتی را به دست می آورند، حکومت اسلامی تحت شرایطی که خودش تشخیص داده، اقدام به توزیع قدرت می کند که این توزیع قدرت هم مختص خودش می باشد. مثلاً اجرای حدود قتل، دزدی، شراب خواری، اختلاس و امثالهم و بخصوص اجرای حد ردّه که در مواردی تشخیص و قضاوت در مورد آن از همه ی حدود، پیچیده تر و نیاز به مقدمات، شروط و موانع خاص خودش است از اختیارات حکومت می باشد.

حالا، حکومت اسلامی در مواردی خاص و ویژه، زمینه سازی هایی کرده و آگاهی های لازم را به همه داده و مثل خورشید در آسمان صاف برای خاص و عام مشخص کرده که مثلاً اگر کسی را دیدید که دارد مسلحانه به فلان مدرسه حمله می کند شما اجازه دارید او را بکشید، مانع او شوید حتی اگر به قیمت کشته شدن او تمام شود؛ یا اگر سکولار کافر یا مرتد مسلحی از حزب کارگران اوجالان یا کومله ها یا دمکراتها و سایر سکولاریست های مسلح را دیدید می توانید او را بکشید، یا بگوید فعلاً ما به خاطر منافع بزرگتری کاری به این ها نداریم شما هم فعلاً کاری به کار آن ها نداشته باشید. یا بگوید اگر کسی را دیدید که قرآنی را جایی گذاشته و دارد به آن تیر اندازی می کند شما حق دارید در دفاع از دینتان او را بکشید و این حق مشروع شماست.   

در تمام این موارد و موارد مشابه، حکومت اسلامی برای اینکه مانع سوءاستفاده ی دارودسته ی منافقین، سکولارزده ها و مسلمین ضعیف الایمان شود و اجازه ندهد کسی سوءاستفاده کند و هر کس با اقدام به بهانه ی دفاع مشروع یا اجرای فلان حد خودش به یک مجرم تبدیل شود و مرتکب زیاده روی گردد، حکومت اسلامی انجام این اعمال را تابع شرایط خاصی کرده، و اگر شخص این شروط را رعایت نکند و یا نتواند با قرائن، دلایل و مستندات ظاهری و آشکار شرعی کار خودش را به روش شرعی توجیه کند و شخص نتواند مشروعیت کارش را با گذراندن مراحل پیچیده و تخصصی دادگاه اسلامی ثابت نماید، همین کارش باعث میشود به عنوان یک مجرم با او برخورد شود و باید پاسخگوی کارش باشد و مسئولیت کار خود را بپذیرد.

پس، این قدرت همین طوری و کیلویی به کسی واگذار نمی شود که جامعه را دچار بی عدالتی و هرج و مرج کند، بلکه، با شروط و ضوابطی به شخص واگذار می شود که به عنوان یک عامل بازدارنده عمل کند و از بی عدالتی و ایجاد هرج و مرج جلوگیری نماید، چه به صورت فردی یا جمعی صورت بگیرد باز هم عاملی بازدارنده در ارتکاب جرم محسوب می شود و مقدمه و ابزاری برای تأمین امنیت مادی و روانی عموم مسلمین و عموم مردم جامعه به حساب می آید اگر در همان مسیر باشد.

(ادامه دارد…..)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(104- قسمت)

چون عرض کردیم که هر دینی چیزی را مشروع می داند که ممکن است دین دیگری آن را مشروع نداند. یا حتی در دین سکولاریسم ممکن است در یک منطقه ای چیزی را مشروع بدانند و در منطقه ی دیگری چیز دیگری را مشروع بدانند و همان چیز در مناطق دیگر نامشروع باشد. مثل تغییر بعضی از قوانینی که در ایالتهای مختلف آمریکا وجود دارد خیلی از ایالت ها هستند که قوانین آن ها با هم فرق می کند. یا تغییراتی که در مذهب کمونیسم با مذهب لیبرالیسم و بورژوازی در دین سکولاریسم وجود دارد. هر کدام از این ها تعریفشان از مشروع و غیر مشروع متفاوت است؛ هر چند مشترکاتی هم با هم دارند و بخصوص در اصل دین سکولاریسم و مبارزه با دین و قانون شریعت الله باهم مشترک اند و تنها مذهبشان است که با هم متفاوت است. مشروع و غیر مشروع آن ها در مذهبشان است، سوسیالیست ها و کمونیست ها یک سری چیزها را مشروع و خوب می دانند، مذهب کاپیتالیسم و بورژواها چیز دیگری را مشروع می دانند. در بورژوازی هم به همین شیوه، شرع ها و مشروع ها با یکدیگر متفاوت هستند. سوسیالیسم هم، سوسیال دمکراسی، ناسیونال سوسیالیسم،  کمونیسم و … این ها هم تغییراتی با یکدیگر دارند.

در هر صورت، مشخص و واضح است که معیار مشروع و غیر مشروع در عقاید مختلف با هم متفاوت اند، و علاوه بر این بعضی امور هستند که دفاع از آن ها برای حکومتها مشروع می شود و ممکن است هرگونه اقدام فردی منجر به بهم خوردن نظم عمومی و ایجاد هرج و مرج شود و حالت نامشروع به خود بگیرد چه در سطح جامعه باشد، چه در روابط با سایر جوامع باشد. 

در هر صورت، شخص در دفاع مشروع، از حقی دفاع می کند که این حق در فطرت او وجود دارد و گاه غریزی است؛ و علاوه بر این، در اموری که غریزی و مشترک بین انسانها نیستند حقهایی وجود دارند که بر اساس عقاید انسانها تعریف می شوند و این حق را قانون و باورهای آن کشور، باورهای آن شخص به شخص می دهد و این شخص زمانی که از این حقش دفاع کرد تحت حمایت آن قانون قرار می گیرد. در این صورت، دفاع یکی از ابزارها و وسایل حفظ حق است. یکی از ابزارها و وسایل حفظ حق، دفاع مشروع است.

حالا، در مواردی شرایطی پیش می آید که حکومت اسلامی و رهبریت آن تحت شرایطی خاص و ویژه، زمینه هایی را فراهم می کند که گروهها حالا در قالب حلف و سندیکا باشند یا قبایل یا اشخاص به صورت انفرادی باشند، شرایطی را فراهم کرده که این ها بتوانند در موضوع یا موارد تعریف شده و مشخصی به دفاع از دین، جان، ناموس، آبرو، مال خود و نزدیکانش و دیگر افراد جامعه ی مسلمین بپردازد.

حکومت در اینگونه موارد درواقع، بخشی از قدرت خود را به این گروهها و افراد می دهد و در این موارد توزیع قدرت می کند. یا مواردی پیش بیاید که امکان یاری گرفتن از نیروهای حکومت اسلامی بدون فوت وقت امکانش نباشد و شرایطی پیش بیاید که شخص مشمول دفاع مشروع شود. یا اصلاً چنین حکومتی هم وجود نداشته باشد و شخص به حکم ضرورت «الضرورات تبيح المحظورات» بدون زیر پا گذاشتن سایر محرمات و چیزهای حرام شده مجبور به دفاع بر اساس قانون شریعت الله از دین، جان، ناموس، مال، سرزمین و دارالاسلامی شود که حکومتی اسلامی نیست که از آن دفاع کند؛ در تمام این موارد، هرگونه دفاعی حالت مشروعیت به خود می گیرد، که علاوه بر آنکه شخص از مجازات و خسارتی که به بار آورده معاف می شود بلکه در خیلی از موارد مستحق جایزه و پاداش هم می گردد. بخصوص پاداش اخروی چون یک وظیفه و تکلیف را انجام داده است.

(ادامه دارد…….)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(103- قسمت)

خوب، این ها و امثال این ها که در قانون شریعت الله تعریف و سفارش می شوند دفاع مشروع اند. در برابر، هرگونه دفاع و مقابله با آنچه الله مشروع ندانسته در قالب دفاع نامشروع جای می گیرد.  مثل دفاع از ظالمین، دفاع از دین سکولاریسم، دفاع از کفار اشغالگر خارجی، دزدها، جنایتکارها، مرتدین محلی چون کومله ها، دمکراتها، مزدوران اوجالان مسیلمه ی کذاب فعلی کُردها، هم جنس بازها، بی بندوباری جنسی، مشروب خورها، فاحشه ها و هر آنچه مخالف قانون شریعت الله باشد؛چنین دفاعی، دفاع نامشروع است. در حالی که ممکن است کفار سکولار و سایر کفار دفاع از این مفاسد را دفاع مشروع بدانند. مثلاً دفاع از قانون شریعت الله در اسلام دفاع مشروع است اما، در دین سکولاریسم دفاع از قانون شریعت الله دفاع غیر مشروع می باشد. در دین سکولاریسم دفاع از هم جنس بازها، مشروب خورها، فاحشه ها و کشتار آزادیخواهانی که مانع وحشیگری آن ها هستند دفاع مشروع است و دفاع از آزادیخواهان نزد آن ها دفاع غیر مشروع به حساب می آید.

در این صورت، دفاع مشروع و غیر مشروع نزد هر عقیده ای تعریف خاص خود را دارد و هر عقیده ای برای دفاع مشروع و غیرمشروع تعریفی را ارائه داده است. چیزهایی برایش مشروع اند و چیزهایی غیر مشروع. در کل، دفاع مشروع به معنی مشروعیت بخشیدن به تلاش انسان برای دفاع از چیزهایی است که برایش باارزش هستند. مثل: دین، جان، ناموس، آبرو، مال، خانواده و هر چیزی که الله تعالی گفته با ارزش است، سرزمینی که قانون حکومت الله در آن اجرا می شود این هم با ارزش است.

هر چه این ها و امثال این ها را تهدید کند یا در زمان حال یا قریب الوقوع خطری برایشان باشد، دفاع مشروع این اجازه را به شخص می دهد که بدون نگرانی از مجازات و پرداخت خسارت از این ها دفاع کند؛ حتی، اگر منتهی و منجر به ارتکاب صدمه و خساراتی هم به کسی شود که صدمه وارد می کند، به شرطی که این صدمه و خسارتی که در ضمن دفاع برکسی که خطر را ایجاد کرده وارد می کنیم متناسب با دفاع باشد.

 مثلاً مشروع بوده که شخص مهاجم را بکشد اما، غیر مشروع بوده که پس از دفاع ماشینش را آتش بزند. در این صورت، برای قتل مهاجم مجازات نمی شود اما، باید پاسخگوی خساراتی باشد که به ماشین و اموالش زده است. «فَمَنِ اعْتَدى عَلَیْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى عَلَیْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»به طور کلی هر که راه تعدّی و تجاوز بر شما را در پیش گرفت، بر او همانند آن، مثل همان که به شما تعدّی و تجاوز  کرده شما هم به همین شیوه به او تعدّی و تجاوز کنید

 کشتن این دشمن صائل، جبرانِ بدی با بدی است و صدمه زدن به دیگران است اما، بدی و صدمه ای است که در قانون شریعت الله قابل مجازات نیست، و الله تعالی از کانالهای مشخص و با شرایط مشخصی به انجام چنین اعمالی مشروعیت بخشیده، و شخص با توجه به قرائن، دلایل و مستندات شرعی حقی را اجراکرده و تکلیفی را در راستای عدل الهی ادا نموده است. یعنی تکلیفش را برای اجرا شدن عدل الهی ادا کرده و وظیفه ای را انجام داده است.

در اینجا، امر بسیار مهم این است که، این مشروعیت بخشی از طرف چه منبعی صادر می شود؟ از طرف الله صادر می شود یا از طرف مخلوقات مختلف؟. الله، شرع و مشروع را تعیین می کند یا بشرهای مختلف که الله چنین اجازه ای را به آن ها نداده اما،آن را انجام می دهند و می خواهنددر قانون گذاری، شرع و مشروع بودن جای الله را بگیرند؟ «أمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُم مِّنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَن بِهِ اللَّهُ». (الله این اجازه را نداده ) قانون شریعت این اجازه را نداده ولی این ها این کار را می کنند. باید مشخص شود که این کیست؟ حکومت اسلامی و نهادهای تحت امر آن این حقِ دفاع مشروع را به شخص می دهند و به آن مشروعیت می بخشند یا حکومتهای طاغوتی و قوانین کفری و سکولاریستی آن ها؟ یا احزاب کفری و قوانین کفری و سکولاریستی آن ها؟

(ادامه دارد……)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(102- قسمت)

چه کسی می تواند حکم قطعی مرتدی را به اجرا در بیاورد؟

چه کسی می تواند حکم قطعی مرتدی را به اجرا در بیاورد که سیر قضائی پیچیده ی او از فیلترها و مراحل چهارگانه گذشته و به یقین و بدون شک، ارتداد او مشخص شده و از طرف مراجع ذی صلاح حکم قطعی درمورد او صادر شده است؟

 چون اجرای حکم مرتد نوعی دفاع مشروع از قانون شریعت الله و مبارزه با جنگ روانی دشمنان و محافظت از ايمان و سلامت عقيدتی و روانی مسلمين محسوب می شود لازم می دانم با توضیحاتی در مورد دفاع مشروع به سراغ بحثمان برویم. ابتدا بفهمیم که دفاع مشروع چیست؟ دفاع چیست؟ و مشروع کدام است؟

دفاع مشروع، یعنی هر نوع دفاعی از خود یا دیگران که منطبق با قانون شریعت الله باشد. دفاع از خود مثل دفاع از جان خود، یا دفاع از فرزندان، اهل وخانواده، یا از خانه و مال خود یا مواردی از این قبیل عام که امور فطری، ذاتی و عمومی هستند که بین تمام انسانها مشترک است، و همه دفاع از این ها را حق مشروع خودشان می دانند؛ حتی بین انسان و حیوان هم مشترک است. چون اموری فطری و غریزی و وسایل و ابزاری جهت حفظ جان، حفظ حیات، ادامه ی حیات و موجودیت هستند و ریشه در ذات و طبیعت مخلوقات الله و بخصوص ریشه در ذات و طبیعت انسانها دارد و هر انسان سالمی برای حفظ جایگاه انسانی خود، چنین دفاعی را حق خودش می داند.

 این حق، از بدیهیات عقل و نشانه ی احترام به کرامت انسان است که در نظا‌م‌های حقوقی و قوانین تمام کشورهای کنونی هم به آن اشاره شده است.حتی ماده ی 51 منشور سکولاریستی ملل متحد(ملحده) هم آشکارا چنین حقی رابرای کلیه ی اعضای خود روا و مشروع می داند. این از بدیهیات عقل است. قانون شریعت الله هم از اولین پیامبر تا آخرین آن ها، ضمن تأیید آن و مهم دانستن حیثیت و کرامت ذاتی نوع بشر«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» به آن سمت و سو داده و آن را هدایت کرده است، و کسی که توانائی دفع خطر و تهدید را داشته باشد اما، آن را انجام ندهد همچون یک انسان نامیزان و نامتعادل مورد سرزنش قرار گرفته است.

دفاع از دیگری هم، یعنی الله تعالی وظیفه و تکلیف دفاع از آن ها را بر عهده ی ما گذاشته باشد و الله تعالی در قانون شریعتش به چنین کاری راضی باشد. مثل هر نوع دفاع از قانون شریعت الله، یا دفع هر تجاوزی که در قانون شریعت الله نامشروع باشد (یعنی گفته باشد این تجاوز نامشروع است و تو باید آن را دفع کنی)، یا هر نوع دفاع از نزدیکانمان یا کسانی که ما را مسئول دفاع از آن ها کرده اند، یا دفاع از خون، ناموس و مال سایر مسلمین، یا دفاع از مستضعفینی که درخواست کمک کردند و … .

«وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیّاً وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیراً» ‏(نساء/75)، چرا باید در راه خدا و (نجات) مردان و زنان و کودکان درمانده و بیچاره‌ای نجنگید که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر و دیاری که ساکنان آن ستمکارند خارج ساز، و از جانب خود سرپرست و حمایتگری برای ما پدید آور و از سوی خود یاوری برایمان قرار بده.

(ادامه دارد……)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(101- قسمت)

درست است، این شخص کافر مشرکی بود، اما همین قاعده را در مورد منافقین و سکولارزده ها هم می توان رعایت کرد، و رعایت شد، و در جرم مشخصی که شخص در ارتداد می افتاد، تنها یک بار توبه اش در همان جرم مشخص پذیرفته می شد. مسأله ی بازی یهودیان چیز دیگری است، این ها اصلاً مسلمان نشده بودند تا مرتد شوند و مشمول قاعده ی توبه گردند.

در درس مربوط به منافقین و سکولارزده ها روشن شد که منافقین هم، گاه با جنگ روانی خود در همین جبهه ی کفار آشکار علیه مسلمین قرار می گرفتند، و زمانی که مچشان را می گرفتند عذر و بهانه های دروغینی می آوردند، و عذرشان هم پذیرفته می شد. هرچند که رهبر مسلمین و رسول الله صلی الله علیه و سلم را انسان ساده و زودباور فرض می کردند که هر چه این ها بگویند او گوش می دهد و قبول می کند: وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوأُذُنٌ. این ها اصلاً مهم نیست، مهم این بود که ظاهراً تابع حکومت اسلامی شوند، مهم این نبود که تشخیص داده شود این ها واقعاً راست می گویند یا نه؟ نه، مهم این بود که از مسلمانانی که فریب آن ها را خورده اند دفاع و محافظت شود.

عمر بن خطاب می گوید: مردم در عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم وحی را می‌گرفتند و الآن وحی قطع شده است؛ الان من بر مبنای آنچه از شما ظاهر است با شما برخورد می‌کنم. هرکس برای ما خيری را آشکار کند به او امنيت می‌دهيم و او را نزد خودمان می‌گردانيم، در باطن او ما سهمی نداريم؛ خداوند به حساب او رسيدگی می‌کند. هرکس برای ما بدی‌ را آشکار کند به او امان نمی‌دهيم و او را تصديق نمی‌کنيم؛ هرچند بگويد: باطنش خوب است ما کاری به باطنش نداریم هرچند باطنش خوب باشد.

خوب، بعد از شرک چه شری بالاتر از تفرق می تواند برای مسلمین وجود داشته باشد که تفرق هم یکی از صفات مشرکین است؟ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکينَ * مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ. و بعد از ایمان چه خیری بالاتر از نجات خون یک مسلمان، وحدت، قدرت و حکومت اسلامی می تواند برای مسلمین وجود داشته باشد؟ پس، هر کسی که وحدت خودش را آشکار کند و در تقویت حکومت اسلامی، جامعه ی مسلمین و جماعت مسلمین بکوشد ما را به بهترین خیر دعوت کرده و باید بر اساس موازین شرعی دعوتش را اجابت کنیم و نگوییم تو مسلمان نیستی و دروغ میگویی:وَلاتَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا. ما نمی خواهیم دچار همان اشتباه اسامه رضی الله عنه شویم.

در هر صورت، نگرش ما در مورد ایمان مسلمان، مثبت است و حسن ظن داریم مگر اینکه خلاف آن ثابت شود و دنبال هر بهانه و عذر شرعی و حتی شبهه ای می گردیم که شخص را معذور بدانیم و او را از ارتکاب کاری که کرده و ظاهراً جرم محسوب می شود و ممکن است خون مسلمانی ریخته شود تبرئه کنیم. ما به هر شبهه ای برای نجات شخص مسلمان چنگ می زنیم.

به همین دلیل بود که علماء می گفتند اگر 99 دلیل برای کافر بودن یک مسلمان وجود داشته باشد و تنها یک دلیل برای مسلمان بودنش وجود داشته باشد ما همان یک دلیل را می گیریم و او را از دایره ی اسلام خارج نمی کنیم. این یعنی عملی کردن قاعده ی حسن ظن به مسلمان،عذر شرعی آوردن برای مسلمان و پوشیده نگه داشتن عیوبی که شرع فرموده باید پوشیده بمانند، و تلاش جهت اصلاح و درمان بیماری مسلمین و در نظر گرفتن این واقعیت اجتماعی در مورد مسلمین که اکثراً عوام مسلمین قصد کفرگوئی و انجام عمل کفری ندارند بلکه، به دلایلی مثل همان آخرین نفری که وارد بهشت می شود در گفته ی کفری یا عمل کفری می افتند و موانع شرعی هستند که اجازه نمی دهند به ایمان آن ها صدمه ای وارد شود.

با تمام این احوال و آنچه که گفته شد و با تمام مواردی که می دانیم، جایگاه شخص مسلمان بسیار بالاتر از کعبه است و محافظت از خون مسلمان و تلاش جهت ممانعت از ریخته شدن خون مسلمان مهمتر از محافظت از کعبه و تخریب کعبه است. به همین دلیل، باید قبل از جنگ و در اثنای جنگ، و در هر فرصتی تلاش شود که این مسلمین مخالف تشخیص داده شوند و از آن ها محافظت شود، همچنان که از خواهر و برادرت محافظت می کنی.تلاش علمای بزرگوار هم که این اصطلاحات را تولید کرده اند و این اصطلاحات فقهی را به کار برده اند این بوده که از مسلمینی محافظت شود که با جهالت یا تأویل غلط یا هر دلیلی که عذر شرعی محسوب می شود در این آشوب افتاده اند و خواسته یا ناخواسته با زبان یا دست در جبهه ی مرتدین قرار گرفته اند و در جبهه ی مرتدین علیه برادران خود می جنگند.

(ادامه دارد……)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(100- قسمت)

خوب، تو از کجا می دانی که این مسلمان فریب خورده، جاهل و خطاکاری که فریب ظالمین را خورده و حالا که حقیقت را به واسطه ی تو و از کانال تو فهمیده و توبه کرده گناهانش بخشیده نشده اند؟ و از کجا می دانی که از کسانی نیست که الله دوستشان دارد؟ تو هرگز نمی دانی. پس به داد برادر مسلمانت برس، و احکام توابین را در مورد او پیاده کن، و او را درمان کن، و او را به همان صف واحدی دعوت کن که الله دوستشان دارد «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»، و مطمئن باش الله کسانی را که با دوستانش وارد جنگ شوند و یا آن ها را به قتل برسانند دوست ندارد؛ بلکه، الله با آن ها اعلان جنگ هم می کند: «إِنَّ اللهَ تَعَالَى قَالَ: مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ، وَمَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ، وَلاَ يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ؛ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَبَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَيَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا، وَرِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا، وَلَئِنْ سَأَلَنِي لأُعْطِيَنَّهُ، وَلَئِنْ اسْتَعَاذَنِي لأُعِيذَنَّهُ»،[1] كسی كه با يكی از دوستان من دشمنی كند من با او اعلان جنگ می كنم.مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ، كسی كه با يكی از دوستان من دشمنی كند من با او اعلان جنگ می كنم. و بنده ی مؤمن با هيچ چيز محبوبی نزد من بهتر از فرايض با من نزديك نمی شود، و او با انجام نوافل (عبادتهای غير واجب) به من نزديك می شود تا اين كه من او را دوست بدارم، هنگامی كه من او را دوست دارم، من گوش او می شوم كه با آن می شنود، و چشم او می شوم كه با آن می بيند، و دستش می شوم كه با آن می گيرد، و پاهايش می شوم كه با آن راه می رود، و اگر چيزی از من بخواهد به او می دهم، و اگر پناه بخواهد پناهش میدهم.

خوب، حالا یقین داری که این شخص مثل حاطب رضی الله عنه قصد ارتداد نداشته و تسلیم کل شریعت الله است اما، به دلایلی کاملاً غلط و واهی در برابر تو قرار گرفته، و یقین هم داری که الان توبه کرده و یقین هم داری که الله تعالی توابین را دوست دارد«إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ» و یقین هم داری که الله تعالی کسانی که در راهش قتال می کنند را هم دوست دارد «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ» و یقین هم داری که اگر با یکی از دوستان الله دشمنی کنی الله با تو اعلان جنگ می کند «مَنْ عَادَى لِي وَلِيًّا فَقَدْ آذَنْتُهُ بِالْحَرْبِ» اما، شک داری که این شخص مسلمان در مورد توبه اش راست می گوید یا دروغ؟ اما، همه می دانیم شخصی که با یقین وارد اسلام شده با شک و شبهه از آن خارج نمی شود. پس، این شخص را باید مشمول توابین، مجاهدین و محبین الله فرض کنی، نَحْسِبُهُ، وَاللَّهُ حَسِيبُهُ وَلاَ نُزَكِّي عَلَى اللَّهِ أَحَدًا. خوب، حالا اگر جرأت داری با همین شک و گمانهایت با الله اعلان جنگ کن.

خیلی خطرناک است خیلی، این ها در ظاهر ناخواسته همان کار حاطِب را انجام دادند اما، در سطح بزرگتری مثل گروه، حزب، جماعت و مذهب، و باید در برخورد با آن ها نهایت دقت صورت بگیرد، و آن ها را از کارشان منصرف کرد، و اهداف و قصد آن ها را از این کارشان تشخیص داد، و آن ها را به جمع مسلمین برگرداند، و عذرهایشان را پذیرفت هر چند که دروغین هم باشد.عذرهایشان را پذیرفت هر چند که دروغین هم باشد. چون، معمولاً در اینگونه موارد فقط یک بار به خاطر یک جرم عذر کسی پذیرفته می شود و اگر شخص در اینگونه کارها دوباره مرتکب آن شد عذر او پذیرفته نمی شود.

سرگذشت ابوعزه جُمحی نمونه ی خوبی می تواند باشد. این شخص انسانی سکولار، شاعر، نيازمند و صاحب چند دختر بود. زمانی که در جنگ بدر اسیر شد به رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت: ای رسول الله! تو می‌دانی كه من فردی نيازمند و عيال‌دار هستم و مالی هم ندارم كه پرداخت كنم بنابراين، بر من احسان كن! رسول الله صلی الله علیه و سلم عذرش را قبول کرد و از او تعهد گرفت تا دوباره عليه رسول الله صلی الله علیه و سلم موضع گيری نکند و از دشمنانش راحمايت نكند.

اما، ابوعزه به عهد خودش با رسول الله صلی الله علیه و سلم  وفا نکرد و سکولاریستهای قریش او را فريب دادند، و در جنگ احد، در حین عقب کشی لشکر به دلایلی از لشکر قریش جا ماند و دوباره اسیر مسلمین شد. اين بار هم از رسول الله صلی الله علیه و سلم خواست تا او را ببخشد، رسول الله صلی الله علیه و سلم با قاطعیت درخواست او را رد کرد و فرمود: «اكنون تو را ول نمی‌كنم كه دست به رخسارت بكشی و بگویی محمد را دو مرتبه، گول زدم».به همین دلیل، دستور داد تا گردنش را بزنند.

(ادامه دارد……)


[1]– البخاري

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(99- قسمت)

در این زمینه، ما همچون زمان رحلت رسول الله صلی الله علیه وسلم شاهد قبایل، گروهها و احزابی هستیم که بر اثر تأویل غلط مثل حاطب رضی الله عنه یا به دلیل مخالفت با بعضی از سیاستهای ما ممکن است در جبهه ای قرار بگیرند که جبهه ی کفار و مرتدین می باشد. برای مسلمین مخلص اکثراً این اتفاق به صورت ناخواسته صورت می گیرد، مثلاً بعضی اوقات کفار آشکار به همراه مرتدین با ما درحال جنگ هستند و حالا ممکن است یک گروه و جماعتی هم با همین کفار و دشمنان محارب قراردادهایی مبنی بر عدم جنگ ببندند، یا نبندند و کاری به کارشان نداشته باشند و بعد بدون هماهنگی با این کفار آشکار اشغالگر خارجی و مرتدین محلی، او هم در جای دیگری علیه ما وارد جنگ شود. در این صورت، این حزب و گروه مسلمان، ناخواسته در جبهه ی کفار و مرتدین علیه مسلمین وارد جنگ شده و به همراه مرتدین جبهه ی واحدی را تشکیل دادند و مشمول حکم ارتداد حکمی می شوند تا زمانی که ما تشخیص ندهیم این ها چه چیزی هستند و چه می خواهند.

دسته ای از مسلمین هستند که در همه چیز مثل شما هستند، اما از روی جهالت، تأویل غلط و تحت تبلیغات دشمنان، شما را خوارج، مرتد، مزدور، دشمن دین، دشمن مردم، بچه کش، جنایتکار و غیره می دانند، خوب تو که میدانی اینگونه نیستی و به تو تهمت زده اند، پس او را بیاور و به او بفهمان که نیستی و عذرهایش را قبول کن. یا از روی جهالت و تبلیغات ظالمین خیال می کند اگر تو به قدرت برسی زنان مسلمین را کنیز می گیری و همه ی مسلمین را کافر می دانی و این شخص به خاطر دفاع از ناموسش و دفاع از مسلمین باتو می جنگد. خوب، او را بیاور و به او بفهمان که این یک دروغ است و عذرهایش را قبول کن. در تمام این موارد و موارد مشابه او به خاطر الله، اعتقاد به الله و قانون شریعت الله خودش را در معرض کشته شدن و جنگ قرار می دهد. خوب، او را نجات بده و عذرهایش را قبول کن. این برادرت، مدتی پیشِ انسانهایِ کج فهم و ظالم اسیر بوده و مریض شده، حالا به دست تو افتاده، این یک نعمت است. پس، او را درمان کن و نجاتش بده و توبه اش را قبول کن.

الله تعالی به مؤمنین امر می کند که: «یا اَیهَا الذینَ آمَنُوا تُوبَوا اِلَی اللّهِ تَوْبَةً نصوحاً»(تحریم/8)، ای مؤمنان به درگاه خدا برگردید وتوبه ای خالصانه کنید. «وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(تحریم/9)، کسانی که به درگاه خداوند توبه نکنند از ظالمان وستمکاران هستند.

حالا، این شخص به واسطه ی آگاهی که تو به او دادی و چیزهائی که از تو دیده متوجه جهل، اشتباه، خطا و تأویل نادرست خود شده، و متوجه شده که به خودش، به تو و به همه ظلم کرده و اقدام به توبه می کند و از صف ظالمین بیرون می آید.«وَمَن یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِیمًا» (نساء/110)، هر کس کار بدى کند یا بر خویشتن ستم ورزد سپس از الله مغفرت بخواهد، الله را آمرزنده‌ ای خواهد یافت که رحم می کند.

رسول الله صلی الله علیه وسلم هم در مورد شخص توبه کننده می فرماید: «التائِبُ مِنَالذَّنب كَمَن لَاذَنبَ لَه»،[1]توبه کننده از گناه همانند کسی است که هیچ گناهی ندارد. الله تعالی در مورد چنین اشخاصی می فرماید: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ» (بقره/222)، الله توبه کاران و پاکیزگان را دوست مى دارد. او توبه کرده و خود را از کفریات، شرکیات، جهل و تأویلات غلط پاک کرده الله می گوید: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»، الله توبه کاران و پاکیزگان را دوست دارد. به همان شیوه ای که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»(صف/4)، همانا خداوند كسانى را دوست دارد كه در راه او متحداً قتال می كنند، چنان با هم متحد هستند انگار گويى بناى بسيار مستحكم سُربى هستند. پس، الله همچنان که مجاهدین و مقاتلین را دوست دارد توابین را هم دوست دارد.

(ادامه دارد……)


[1]– صحیح الجامع،  ۳۰۰۸

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(98- قسمت)

یا چگونه رسول الله صلی الله علیه وسلم فهمید حاطب در صحبتهایش راست می گفت یا دروغ می گفت؟ راست و دروغ صحبت هایش را چگونه تشخیص داد؟ از روی قرائن و شواهد. یا چگونه می فهمید مادر، پدر، همسرتان یا خواهر، برادر و اطرافیانتان شما را دوست دارند؟ یا چگونه می فهمید که یک مسلمان از کفار سکولار برائت کرده در حالی که جای حب و بغض در قلب است؟ نمی توانیم بفهمیم که این مسلمان چگونه از کفار سکولار برائت کرده، جای حب و بغض در قلب است. تمام این موارد و موارد مشابه را که به قصد و درون انسانها برمی گردد این ها را فقط از طریق قرائن و شواهد ظاهری می توان تشخیص داد.

یا مثلاً شخصی می گوید من تو را که خواهان تطبیق قانون شریعت الله هستی دوست دارم اما در برابر با گروههای سکولار و کافر مرتد که دشمن آشکار الله و تو هستند باز اعلام ولاء می کند و آن ها را مثل سرپرست و صاحب امر نگاه می کند و آرزو می کند که یک روزی این ها بیایند و حاکم شوند. اینگونه می فهمی که این دروغ می گوید. مگر ممکن است با تو هم دوست باشد و با دشمن تو هم اعلام ولاء کند؟ آن هم دشمنی که الله گفته هر که با این ها ولاء داشته باشد مثل این هاست. با این شواهد می فهمی که این شخص به تو دروغ می گوید و ادعای دوستی اش هم دروغ است و این هم دشمنی است مثل کفار سکولار یا مثل هر کافری که با او اعلام ولاء کرده است. ما می گوییم این عمل این شخص با ادعایی که کرده جور در نمی آید و دروغ می گوید.غیر ممکن است که هم شیطان را به عنوان سرپرست خودت انتخاب کنی هم الله را. هم با دوستان الله اعلام ولاء بکنی و هم با دوستان شیطان.

در اینگونه مواقع و موارد مشابه، معیار برای تشخیص قصد و نیت درست یا غلط افراد قرائن و دلایل ظاهری و آشکار است. همین دلایل و مستندات اهرمی هستند که قصد و نیت شخص را آشکار و علنی می کنند.

ما تمام منافقین و سکولارزده هائی که در درس قبلی به آن ها اشاره کردیم را جزو مسلمین می دانیم، این ها به هر دلیلی مسافتی را با مسلمین به جلو آمده اند، حالا که اینهمه مسافت به جلو آمده اند دوباره آشکارا برمی گردند و در صف کفار آشکار و مرتد می شوند، ما به همه ی این ها حکم ارتداد می دهیم و می گوییم حکماً مرتد هستند، اما اگر باز عده ای از مسلمین بدون تغییر، بدون این که عقیده ی آن ها تغییری پیدا کرده باشد فریب این ها را خورده باشند و در صف این ها قرار گرفته باشند چه؟ در اینجا اولین دری که برای بازگشت این افراد باز می شود درِ توبه است.

قبلاً عرض کردیم که کفار هرگز ایمان نمی آورند،«إنَّ الذّینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیهِم ام لَم تُنذِرهُم لَایُؤمِنُون»اما، مریدانشان ایمان می آورند. به همین دلیل، تمام اسبابها را فراهم می کنیم که این مرتدینی که حکم ارتداد حکمی آن ها را صادر کردیم آن ها را دوباره به اسلام برگردانیم و آن ها را به توبه تشویق کنیم، و یا اگر مسلمانی به دلایلی با زبان یا عملاً در جبهه ی کفار قرار گرفته باشد، باز هم باید مثل حاطب رضی الله عنه، با در نظر گرفتن سوابق آن ها در اسلام و دلایلی که می آورند، به قصد و نیت و هدف آن ها از این عملشان پی ببریم، و راه را برای برگشتشان به اسلام باز و هموار کنیم نه اینکه تمام راهها را بر رویشان ببندیم.

(ادامه دارد……)