تنظيم نفي و اثبات در جنبش بیداری اسلامي

تنظيم نفي و اثبات در جنبش بیداری اسلامي

رسول الله صلي الله عليه وسلم در همان ابتداي امر به همه اعلام كرد كه” بگوئيد لا اله الا الله تا رستگار شويد” ، آنچه وي ازهمه مي خواست، در اولين قدم؛ نفي و نه گفتن و پس از سپري شدن اين مرحله، به اثبات و تاييد مي رسيد.

يك مبارز بايد بداند كه دوران تولد جريان انقلاب اسلامي با قبل و بعد از آن تفاوت فاحش دارد . بزرگترين و روشنترين اسلوبي كه از مبارزات تمام انبياء و بخصوص همين درخواست رسول الله صلي الله عليه وسلم بدست مي آيد اين است كه ، عامل اساسي هر مبارزي در رهبري و بيداري جامعه بر نفي يا به عبارت روشنتر در ” لا اله ” متمركز است ، اين سياست برنده و كاملاً روشنی است كه رل اصلي در تمامي خيزشهاي مردمي و انقلابي را ايفا مي كند.

ما اگر به سير تكامل احكام الهي كه توسط پيامبران آورده شده اند نظری بیاندازیم،  مي بينيم كه بسياري از احكام اثباتي بصورت تدريجي و اندك اندك بر ملتهاي گذشته ارائه شده اند،  و زماني كه سیر احکام درحیات رسول الله صلي الله عليه وسلم نيز مي خواست به تكامل خودش برسد ، باز به صورت تدريجي و در مدت 23 سال دوره خود را سپري كرد و به صورت يك واحد منسجم در آمد.  در اينجا منظور از اثباتي به معني وحدانيت الله در توحيد ربوبيت پس از آنكار و نفي اله ها و كفر به طاغوت نيست بلكه منظور اثبات در بخشی از توحيد الوهيت که شامل تحكيم شريعت و ارائه الگوي عيني احكام  شريعت و عبادات است ، مي باشد.

اگر به سیر تکاملی مبارز.اتی اسلام بنگریم می بینیم که  متناسب با وضع موجود زمانی ومکانی ،ومیزان بیگانگی یا اشنایی

هر جامعه با احکام ودستورات الهی ،اسلوبها وتاکتیکهای خاصی اتخاذ می گردد که به مسائل روز وموقعیت خاص ان جامعه پاسخ دهد، و ممکن است که در راه رسیدن به هدف بزرگ ،جنبش مجبور شود در مراحلی از بیان بعضی از احکام اثباتی خود اجتناب کند وچنین تشخیص دهد که در این مرحله گذار هیچ نیازی به بیان ان نیست وممکن است در صورت بیان وباز شدن فعالیتهای تئوریک ویاعملی در این زمینه، بعنوان بازدارنده ای نیز عمل نموده ودر مسیر مبارزه خلل وارد نموده وسد گردد0   

دراين زمينه ها به خوبي واقفيم كه در چند سال دوره مکی بسياري از احكام مربوط به حجاب ،شرابخوري ،زنا كاري ،زكات و….بعنوان اصول اثباتي برمسلمين عرضه نگرديد ومسلمينی كه در اين دوران مکي فوت كردند اصولاًنمي دانستند كه چنين احكامي هم وجود دارندوبراي هيچ يك از ياران رسول الله صلي اله عليه وسلم نيز تصور چنين احكام وقوانين اثباتي قابل تصور نبود.

امتهاي گذشته نيزكه پيروان مستقيم پيامبران بودند باز به همراه پيامبرشان تصور نمي كردند كه الله تعالي اين سیر تكاملي احكام اثباتي را چگونه به سرانجام مي رساند. انگار الله تعالي لازم هم نمي ديدكه قبل از مرحله وزمان خاص عملي شدن احكامش ،آنها رانيز به صورت لفظي و تئوريك بيان نمايند. بلكه حتي بيان ونازل نمودن آيات مربوط به آنها رانيز به زمان ومكان خاصش موكول نمود.

براي همين امر است كه، متناسب با آنچه كه وضعيت موجود جنبش تكاملي ازما مي خواهد ،اگر كسي از ما بپرسد كه برنامه اثباتي شما چيست؟ چنانچه ما در جواب بگوئيم كه ما فعلاچنين چيزاثبابتي  در اختيار نداريم وروز خودش همه چيز مشخص مي شود ،شايد بتوان به خود گفت كه ما در مسير مبارزه يكي از اصول اساسي آن را رعايت نموده ايم. جنبش در مسير مبارزاتي ونياز روزش چنان دچار افت و خيزوپس روي وپيش روي مي گردد كه در صورت عدم تثبيت يك موقعيت خاصي كه بايد براي يك حكم اثباتي ايجاد شود هرگونه شعار دهي وارئه حكم زود رس ونا بجا غير لازم مي باشد. وبايد گفت : در دوره ای (در هر مرحله اي از مسير تكاملي كه باشد)كه جنبش به سلب ونفي نيازمند است هرگونه اقدام عجولانه اي مي تواند مولد صدمات به جنبش نيز گردد.

بعنوان مثال اگر جامعه اي تصميم گرفته باشد كه بايد جريان سكولاريسم وديكتاتوري آن نفي وسلب گردد ،كسي يا جماعتي را بعنوان رهبريت خود بر مي گزيند كه تا انهدام كامل ورفتن ديكتاتوري سكولاريسم مهاجم فعلي به نفي ديكتاتوري سكولاريسم مي پردازد.

در اين مرحله ،رهبري كردن وسازمان دادن اين تصميم مردم گريزان از سكولاريسم با احكام وشعار هاي اثباتي خاص خود يا جماعتي را كه در آن عضو مي باشيم، كاملاً اشتباه وانحرافي است.

اين بدين معني نيست كه ما بايد اصول اثباتي واحكام اثباتي خود را نداشته باشيم، بلكه بايد با برنامه ريزي دقيق هر زمان كه كوچكترين فرصت مناسبي براي كسب قدرت معنوي ومادي متناسب با آن حكم اثباتي بوجود آمد، براي اين مرحله حكم وقانون ويژه خودمان را داشته باشيم وخودمان را براي آن وضع آماده كرده باشيم .ما بايد تمام اين زير وبمهاي مورد نيازكسب قدرت را ازقبل آماده كرده باشيم تا ديگران بفهمند كه ما توان در دست گرقتن حكومت را داريم. اما منظور اصلي من اين است كه  با وجود جريانات ومذاهب مختلف منتسب به  اسلام با برداشت ها وتفاسير مختلف وعدم  اولي الامر عمومي، گفتن وبرداشت اينگونه موارد اثباتي زود رس و در غير زمان وفصل مناسبش ،تلاشي است بي فايده واصلاً به درد دوره انقلابي تا قبل از كسب قدرت وتشكيل حكومت نمي خورد. وبايد با تكيه اساسي به برموارد سلبي ونفي تنها بر مشتركات در امور اثباتي تاكيد ورزيد. چون رهبري كردن ودر اختيار گرفتن  سكانداري رهبريت جامعه، بر سر وفادار ماندن وايستادگي بر سر حركت سلبي ونفي است واينكه تا چه وقت مي توانيد اين حركت نفي مردم را  در مسيرصحيح آن هدفمند به سوي پيروزي راهنمايي كنيد.

كفر به طاغوت ما سلبي است ،زير بار احكام ديكتاتوري سكولاريستي نرفتن ما سلبي است، من كمونيسم نمي خواهم ،من زير بار احكام سوسيال دمكراتها نمي روم، من نمي گذارم كه خواهرم ،زنم ودخترم هرزه گردندواجازه نمي دهم كه احكام سكولاريستي به جاي احكام الهی بر آنها اجرا گردد، من زير بار فقر وفحشاء نمي روم ، من ترس وناامني را در تمام پايه هاي زندگيم  نمي خواهم ، من زير بار نسبيت اخلاقي سكولاريستي مرتد نمي روم و…اينها اصول نفي وسلبي بودن حركت هستند، كه ديكتاتور ي سكولاريستي وجاهليت را در هيچ شكل وقيافه اي نمي پذيرد. اين ويژگي مبارزاتي جنبش ماست كه به مردمان مسلمان با تمام گرايشات وتفاسير در تمام طبقات جامعه اجازه مي دهد كه جهت حفظ منافع ومصالح دينويي واخروي خود بيايند جلو.

برادران وخواهران مجاهد فرقه ناجيه بايد براي مردم خود در موارد سلبي اينقدر شناخته شده وملموس باشندكه مردم بفهمند كه كي هستند وهمچون قارچ سبز نشده اند ،بلكه عضوي از آنان وزبان گوياي آنان ورهبر جريان نفي جامعه ی ديني، عليه ديكتاتوري سكولاريستي وجاهليت موجود مي باشيد. مردم بايد مجاهد فرقه ناجيه را به خوبي شناخته و‹‹ نه ›› ای كه شما مي خواهيد،«نه »آنها گردد.

ما در اينكه كه خود را به طبقات مختلف جامعه بشناسانيم تا اينكه برنامه هايمان در قلب ودرون انسانهاي حق طلب ريشه بدواند،  وبه مرحله اي برسد كه ديگران به ما وآيندهء ما اعتماد داشته باشند شكي نداريم، اما در دوره ای  كه در آن مردمان ديندار به تمامي مكاتب سكولاریستي موجود ‹‹ نه ›› مي گويند،ما بايد نماينده ورهبر ‹‹ نه ›› آنها باشيم وهرگونه تلاش اثباتي در احكام وبرداشتهاي خاص خودمان باعث ايجاد اسطكاك وتجزيه نيرو هايي مي گردد كه رهبريتشان را به عهده گرفته ايم.

در اينجا مسئله سازش، تنزل از ثوابت يا وارد آمدن خدشه بر اصول

توحيد، ولاءوبراء   ، كفر به طاغوت و… نيست بلكه برعكس جلوگيري از سازش وتجزيه نيرو هايي است كه، قدرت وشوكت ما را افزايش داده وسوخت مبارزاتي ما را در رسيدن به هدف وغلبه بر دشمن مهاجم تامين مي نمايد.

ما بايد به عنوان فرقه ناجيه نماينده ورهبريت انزجار مردم ونه گفتن آنها به جاهليت وديكتاتوري سكولاريستي مهاجم باشيم تا از هر گونه انحراف وساز شكاري گروههاي مريض وفريب خورده جلوگيري نمائيم. ما بايد با درايت وهوشياري خود تمام آنهايي كه به سكولار هاي مرتد دل بسته اند را نجات داده  وبه صف خود بكشانيم . اگر ما بتوانيم نماينده انزجار مردم از سكولار هاي مرتد باشيم ،ديگر جماعتهاي  منحرف ساز شكار با سكولاريسم كه در دستگاه وپارلمانهاي كفري آنها وارد شده اند، شانسي جهت دلسرد نمودن مردم ازجهاد وفريب دادن آنها وجدا كردن نشان از طايفه منصوره را ندارند ،چون بر همگان مشخص شده آنهايي كه در اين گير ودار با سكولاريستهاي مرتد مي مانند، هرگز ضد سكولار نبوده بلكه شركاي آنها در تحميل فقر وترس وفحشا بر مردمند.

 در اين مرحله مردم بايد به خوبي درك كنند كه سكولاريستها چه هستند؟ وبفهمند كه ما اينها را نمي خواهيم ونماينده ‹‹ نه ›› آنها عليه اين جاهليت موجود وديكتاتوري سكولاريستي هستيم. بي شك زماني كه ما تبديل به نيرويي شويم كه نماينده ‹‹ نه ›› مردم به جاهليت مهاجم موجوداست، قطعاً برنامه ها واحكام اثباتي ما نيز قبول گشته ومردم به راحتي با آنها زندگي خود را به  پيش مي برند. دقيقاً الان فهم اينكه چرا مسلمين با يك دستور، شرابخوري را كه آنهمه به آن خو گرفته بودند را ترك كردند روشنتر مي گردد. يا مسئله زنا كاري را كه به صورت يك فرهنگ در آمده بود،بدون آنكه خانه اي ويران يا در آن بسته گردد خود به خود تعطيل گشته واز ميان برداشته شد و…

در وضع موجود مسئله اي ديگر كه در همين رابطه به مردم وجنبش طائفه منصوره بر مي گردد،عدم اطمينان واعتماد مردم است. عدم اطمينان واعتماد به اسلام واحكام اسلامي نه، بلكه بر اثر كم تجربه بودن بعضي از مجاهدين وفاصله اي كه ميان آنها وسلف صالح اين امت ،بر اثر خيانتهاي رسانه اي وجاهليت وديكتاتوري سكولاريسم وجماعتهاي به اسم اسلامي اما همكاسه جاهليت موجود، افتاده اند از اين امر بيم دارند كه مجاهدين نتوانند با در پيش گرفتن روش و مبارزاتي رسول الله صلي اله عليه وسلم واصحاب گراميش اين سیر مبارزاتي را رهبري نموده وپس  از انهدام ديكتاتوري سكولاريستی مهاجم قدرت وحكومت را در دست بگيرد.

مردم در صداقت، اخلاص وتا سرحد جان مبارزه كردن مجاهين شكي ندارند .اما دودلند كه ،آيا امكان دارد با اين جماعت هم مسير شويم وبتوانيم وضع موجود را به نفع احكام الهي عوض كنيم و قدرت وحكومت را نيز نگهداريم؟ مردم در شك اند كه آيا ما هم همان احزاب منتصب به اسلام تركيه نيستيم كه در پايان با سكولارهاي مرتد از در سازش در آمده وتمام زحمات مردم را به باد دهيم وباز در همان دايرهء تنگ ديكتاتوري سكولاريسم ،اميد اجرائي شدن احكام الهي وازميان رفتن فقر وترس وايجاد رفاه وامنيت به خيالي دست نيافتني مبدل گردد و…  . يا همچون احزاب جماعت اسلامي كردستان عراق واتحاديه اسلامي كردستان عراق، حزب اسلامي عراق ، جماعت رباني سياف در افغانستان و..ثمره آنهمه زحمات و خونهاي پايمال شده را دو دستي تقديم ديكتاتوري سكولاريسم به رهبري آمريكا و مرتدين محلي اش نمايند و در يك چرخش عجيب تبديل به دوستاني براي ديكتاتوري سكولاريسم و دشمناني بر عليه مبارزين مجاهد و زير پا نهادن تمام خواست و آرزوهاي بر حق ملت و سرزمين تحت اشغال خود گرداندند و ….

اين گونه شبهات و دودلي ها را هر چند كه سالهاست جنبش بيداري اسلامي به رهبري فرقه ناجيه عملاً در برخورد با اوضاع مختلف در موقعيت هاي مختلف پاسخ داده ،اما باز بايد جهت اطلاع مردم از ميزان پايبندي اين جماعت به اصول زير بنايي خواسته هاي بر حق مردم، كفر به طاغوت ، ولاء و براء و نفي مطلق  به تمام آنچه بر ضدش به پا خواسته است را به زبان روز عملاً اعلام نمايد و از آن تخطي ننمايد .

بايد دقت كنيم مواردي كه رسول الله صلي الله عليه وسلم با پيروي از وحي الهي در مكه نفي مي كردند ،با آنچه كه پس از كسب قدرت و حكومت نفي كردند و همچنين مواردي كه قبل از كسب قدرت به عنوان موارد اثباتي و حكم اجرائي بر مردم عرضه مي داشتند، با احكام و قوانيني كه پس از كسب قدرت وحكومت ارائه داده و اجرا نمودند، از درجه يكساني برخوردار نبودند.بلكه اگر بدقت نگريسته شود در بين  نفي واثبات رسول الله صلي الله عليه وسلم در قبل از كسب قدرت وحكومت وپس از كسب قدرت نوساناتي با شدت وضعف سنجيده وحساب شده اي وجود دارد كه هر مبارز آزاديخواهي بايد با اين سیر تكاملي  انس گرفته وجنبش را در مسير پيروزي حتمي اش بر جاهليت  وديكتاتوري سكولاريستي مهاجم ياري رسانده وبرشكوكت روز افزون آن بيافزايد. مبارز آزاديخواه بايد دقيقاً همچون رسول الله صلي الله عليه وسلم گفتار عملش را قبل وبعد از كسب قدرت وحكومت تنظيم نمايد، وچنانچه امورات نفي واثبات مربوط به هر دوره را باهم قاطي نموده وتقديم وتاخيري در آن ها صورت دهد ، بدون آنكه كوچكترين شكي به خود راه دهد،بداند كه از مسير صحيح مبارزاتي لغزيده ودر مسير ديگري قرار گرفته است كه نياز به اصلاح وتجديد نظر دارد.

                                                         والحمدلله رب العاليمن

                                                                      و الله اكبر

                                                                                ابوحمزه المهاجر هورامی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *