تولید و ساختن جريانات موازي با اسلام
زماني كه يهوديان از پيشرفت دعوت سيدنا عيسي عاجز ماندند و آزار و اذيت و شكنجههايشان به نتيجه نرسيد يكي از آنان به اسم «پولس» ظاهرا وارد دين مسيح گشت و از درون با آوردن خرافات و انديشههاي انحرافاتي در دين مسيحت انحرافات وحشتناكي به وجود آورد و با آوردن روايات و نسبت دادن الوهيت و خدايي به سيدنا مسيح مسير كلي دعوت مبارك و رهايي بخش مسيح را در كانالي هدايت كرد كه در اساس با اصل و هدف دعوت آورنده پيام در تضاد و مخالفت بود و بعدها مسبب پيدايش مذاهب مختلفي در مسيحيت گشت كه از اين فتنه خون هزاران ايماندار به مسيحيت پايمال گشت.
وجود اينگونه خرافات و انحرافات آشكار و ساخته شدن جريانات موازي در دين مسيحيت باعث به وجود آمدن تفرقه و چند دستگي و در نهايت ضعف، سستي و تحريف كامل هدف دعوت از مسير اصلي اش گرديد به نحوي كه بر اثر رشد جريانات انحرافي ابداعي شناخت اصل نيز مشكل و پس از گذشت سالهاي نه چندان زياد تقريبا غير ممكن گرديد و يهوديان كه خود را قاتل سيدنا عيسي ميدانستند توانستند با ايجاد يك جريان انحرافي مسيحي در داخل دين مسيحيت به موفقيت بزرگي دست يابند. جالب اينجاست كه آنها قسمتي از انجيل كه به نام «پولس» است هيچ روايت يا سخني از سيدنا عيسي در آن وجود ندارد بلكه تماما گفتهها و سخنان همين شياد شيطان صفت ميباشد.
پس از ظهور اسلام يهوديان باز از مذهب سازي و ساختن جريانات موازي با اسلام دست برنداشتند و هنگام با جريان مبارك اسلام شروع به توليد مذهبي جديد نمودندكه امام علي در همان آغاز پيدايش آنها عدهي بسياري از آنها را نابود گردانيد اما باز به رشد سرطاني خود ادامه دادند. يهوديان علاوه بر آن جهت آلوده تر كردن رسالت دين اسلام اقدام به حديث سازي و دروغ بستن به زبان رسول الله صلي الله عليه وسلم نمودند.
اما در تمام اين موارد غافل بودند كه دين اسلام همچون مسيحيت نيست كه مقطعي باشد و بشر هم بتواند آن را تحريف گرداند. چون الله جل جلاله خودش حافظ آن است و قرآن و سنت صحيح تا روز قيامت بعنوان منبع و مرجع ثابت و هميشگي و دست نخورده و ماندني باقي خواهد ماند. و اين جريان مذهب سازي موازي با اسلام به طور پيوسته تا عصر حاظر ادامه داشته و خداوند در هر دورهاي كساني را جهت روشنگري مردم و باطل نمودن حقه و چشم بندي شيادان روانه كرده است.
در يكي دو قرن اخير انگليس و امريكا از بزرگترين توطئه گران و جريان سازان انحرافي عليه دين اسلام بودهاند. زماني كه انگليس بواسطه كمپاني هند شرقي و وارثان آن در شبه قاره هند در گير چپاول مردم و منابع طبیعي آنان بود هر ازگاهي از ميان مسلمين آزادی خواه بزرگوارن مجاهدي چون تيپوسلطان بر ميخواستند و مسلحانه در برابر شركت پوشالي آنان دست به مبارزه ميزدند. درنتيجه دو لتمرادان بريتانيا به تبع از يهود و گذشتگان فاسدشان جريان موازي نامباركي را جهت از ميان برداشتن جهاد و مبارزات مسلحانه در اسلام به وجود آوردند تا كه بتوانند با اين حربه در ميان دشمنانشان تفرقه و چند دستگي بوجو آورند و بدنبال چنين تفرقهاي ضعف و سستي بر آنان روي آورده و بتوانند پس از سركوب مسلحانه مخالفين زمينه را براي جرياني كه به دنيا آورده بودند مهيا سازند تا در آينده راحتتر بتوانند به اميال و اهداف پليد خود عليه مردم ستمديده هندوستان دست يابند. آنان غلام احمدخان قادياني را علم كردند كه ابتدا در لباس يك عالم نوانديش ظهور كرد، سپس ادعا كرد كه مسيح و مهدي موعود آخرالزمان ميباشد و با خود كتابهايي هم آورده بود.
همزمان با اين دوره، زماني كه در ايران جريانات مذهبي شيعي قصد دخالت در امور سياسي حكومتي را داشتند، و در ميان مردم هم پايگاه قدرت مندي براي خود براي خود پيدا كرده بودند، حكومتهاي ذينفع خارجي اين جريان را به نفع خود نميديدند در نتيجه، جهت تكه تكه كردن اين جريان و غلبه بر آن، اقدام به توليد جريانات موازي با تشيع از درون تشيع نمودند و فتنهاي به نام باب و بهائي را بصورت سزارين به دنيا آوردند كه ادعا ميكرد ، دين بايد فقط به امورات دروني افراد و ارتباط فردبا خدا محدود گردد و در امورات خارج و جامعه نبايد وارد گردد كه از جمله اين ممنوعيات دخالت در امور سياسي و حكومتي و اقتصادي جامعه بود و اين همان چيزي بود كه استعمارگران به آن نياز داشتند.
همين روش جهت انهدام و انحراف جريان اخوان المنسلمين به كار گرفته شد و براي آنكه نيروي مخفي و مسلح اخوان را از بين ببرند و آنان را همچون پرندهاي بي پر و بال و پركنده در آورند كه در قالب قوانين موجود جامعه سكولاريستي به فعاليت بپردازند .اگر هر وقت هم لازم شد راحت آنها را محدود، غير قانوني، زنداني يا تبعيد و حتي اعدام هم نمایند نيرو و قدرتي نداشته باشند كه با آن مسلحانه در برابر حكومت مقاومت و ايستادگي نمايند به همين دليل كسي را نياز داشتند كه به خوبي بر قوانين آنها آشنا بوده و بتواند، اخوان المسلمين را از اين حالتي كه هست به حالتي كه آنها ميخواستند ببرد و در قالب مورد دلخواه شان شكل دهد. آنها يك كارمند بازنشسته دادگستري به نام الهضيبي را برگزيدند اين شخص با اعمال و نوشتههايش فراتر از آنچه كه توقع ميرفت به سكولارهاي مرتد خدمت كرد به نحوي كه اخوان المسلمين پس از وي تبديل به اخوان المفلسين گرديد. و آني شد كه الان در تركيه ادعاي اسلام سكولاريستي (اسلام مشركين) در عراق متحد قواي آمريكا و ديگر اشغال گران، در افغانستان متحد اشغال گران و مرتدين و… دقيقا همان چيزي كه كفار عالمي و سكولاريستهاي مرتد داخلي انتظارش را داشتند شد.
منطقهي هورامان نيز از اين فتنه بي نصيب نمانده هنگامي كه مجاهدين مبارز در كوههاي هورامان در حال قدرت گيري و گسترش سلطه خود بودند بسياري از مجاهدين استانهاي ديگر عراق از كرد و عرب و تركمان گرفته تا مجاهديني كه از تركيه و ديگر كشورهاي عربي و هورامان شرقي و ايران به صفوف اين مجاهدين پيوستند. اين روند رشد و ترقي سريع دقيقا علامت و زنگ خطري براي كفار عالمي و مرتدين سكولار محلي به حساب ميآمد كه ميبايست فكري به حال آن ميكردند، و دوباره به همان حيله و ترفند قديمي يعني ساختن يك جريان انحرافي و موازي با اين جريان مبارك پناه ببرند.
ابتدا شخصي به اسم سيد مصطفي را علم كردند كه ادعا ميكرد امام مهدي موعود است و با خود هم كتابي به اسم «كلام الحق» آورده بود كه دقيقا به شيوهي قرآن سوره بندي و آيه گذاري شده بود. مجاهدين كه صاحب تجربيات وسيعي در گذشته بودند دامي براي اين به اصطلاح مهدي موعود و نائب هايش پهن كردند، به آنها گفتند كه ما هم اكنون قدرت، اسلحه و نيرو در اختيار داريم شما هم مهدي موعود بيا و ما را رهبري كن . هنگامي كه وي را به نزديكي هورامان كشاندند وي و نائبش ، كه يكي از افغانها بود، را به درك فرستادند و اين فتنه به نفع مسلمين ختم گرديد. اما در سالهاي پس از آن سازمان اطلاعاتي حكومت اقليم كردستان به همراه اطلاعات میتِ تركيه و سي آي اي آمريكا توطئهي جديدي را بوجود آوردند كه به رسوائي شيخ زانا متحد مسعود بازرگاني مشهور است.
تا قبل از اين جريانات يكی دو دهه گذشته ، اکثر مذهب سازيها و جريانات موازي مذهبي توسط انگليس صورت ميگرفت اما در اين اواخر آمريكا نيز در اين حرفهي نامبارك خود را قاطي كرده است كه مشهورترين آن توليد نوع خاصي از سلفيت است كه در عربستان بسته بندي شده و به سرزمينهاي مسلمان نشين صادر ميگردد.
پس از جنگ جهاني دوم و دور ماندن خاك آمريكا از اين دو جنگ ويرانگر سكولاريستي بر جهان، آمريكا ازرشد به سزايي بر خوردار گرديد و با وجود سازمان ملل در خاكش ، تقريبا نمايندگي حكومتهاي سكولار يا همسو با منافع سكولارها را بر عهده داشت. به همين دليل به عنوان نمايندهي شيطان تقريبا در هرجايي كه ملتي استثمار و سركوب ميگرديد به صورت مستقيم يا غير مستقيم دست آمريكا در آن ديده ميشود.
در سرزمينهاي مسلمان نشين هم که بيداري اسلامي ملتها و مبارزه عليه جاهلين در حال شكل گيري بود، جريان سلفيت واقعی با پرورش مجاهدين سلحشور و از خود گذشته و ايجاد جماعتهاي متعدد در سراسر سرزمينهاي مسلمان نشين تهديد جدي و خطرناكي برای کل سیستم جاهلیت به حساب آمده است .به همين دليل بايد با چيزي از نوع خودش به جنگ با آن ميرفتند كه هم نام سلفيت را داشته باشد و هم اينكه اهداف آنها را همچون غلام احمد قادياني را بر آورده سازد. اين فراوردهي مسموم نيز طبق معمول تاريخ با همان عنوان توليد گرديد و هم اكنون عربستان سعودي به عنوان يكي از بزرگترين حاميان آمريكا و متحدينش در منطقه پرچم دار اين انديشه موازي انحرافي است كه توانسته با قدرتمادي و زور، تاجرانی در زمينه توحيد و سلفياني را پرورش دهد كه با هر سازي براي اربابانشان به رقص و سما ميپردازند و هم اكنون اکثر حكام ظالم سرزمينهاي مسلمان نشين در فكر نگه داري ، پرورش و پروارمندي آنها ميباشند.
در يك جمع بندي كلي هم اكنون مصر به عنوان علمدار انديشههاي موازي و انحرافي از اخوان المسلمين و ديگر مذاهب اهل سنت و عربستان سعودي به عنوان پرچمدار سلفيت دروغين و انحرافي بعنوان دو قطب خطرناك و مسموم در دنياي اسلام محسوب ميگردند كه مسلمين بايد با احتياط كامل و هوشياري هرچه تمام تر به نقشهها و دامهاي فكري و عقيدتي كه از اين دو منبع مسموم بسته بندي و صادر ميگردند بر خورد نموده و آگاهانه آنها را خنثي نمايند.
اين ترفند ، نقشهي رمزدار و پيچيدهاي نيست كه كسي نتواند آن را بخواند و خوشبختانه مشخصات طائمهي منصوره هم به شيوهاي است كه علاوه بر مسلمين بر كفار نيز مشخص و آشكار است و كسي نمي تواند در عدم شناخت آن عذري داشته باشد چون اگر گفته شود كه در ميان مردمان اين جهان غير از باديه نشينان و جنگليهاي به دور از رسانهها و اطلاعات، كسي آنها را نميشناسد در حيقت مخالف حديث رسول الله صلي الله عليه و سلم قضاوت كرده كه فرموده: لاتزال طائفة من أمتي يقاتلون علی الحق ظاهرين إلي يوم القيامة «صحيح مسلم»
پس ، برادران و خواهران مبارزم بايد از اين گونه «الروبيضهها» بر حذر باشند و نگذارند همچون راهزنان كثيف ثمره و محصول عمرشان را به تاراج برده و نابود گردانند. اخيراً ميبينيم كه از همين دو كشور كانالهايي هدفمند و به نام دفاع از اهل سنت و به موازات عقايد اهل سنت در مبارزه با مذهب تشيع ، با زيركيهاي هرچه تمامتري در حال خدمتگزاري به اربابان خود هستند و با شديد ترين شيوه و بدور از اسلوب گفتگو با احساسات مردم و تحريك آنها عليه تشيع فعاليت ميكنند و در اين سو نيز در آمريكا كانالهايي 24 ساعته به زبان فارسي به مخالفت و حتي فوش دادن و هتاكي به مقدسات اسلام و عقايد اهل سنت از كوچكترين پستيها و رذيلتها هم در تحريك مردم شيعه عليه اهل سنت كوتاهي نميكنند و از همان مسير و كانالي ميگذرد كه دو مورد قبلي براي اربابشان آمريكا طي ميكردند.یعنی در واقع هردو جریانی که به نام تسنن یا تشیع فعالیت موازی دارند کارگران یک صاحب کارند.
بدون شك الان كه ديكتاتوري سكولاريسم يورش خود را عليه سرزمينهاي مسلمان نشين آغاز كرده، نميخواهد كه با كليه نيروهاي مذهبي و ديني درگير گردد .چون اگر چه تكنولوژي برتر و مزدوراني چند از سكولارهاي مرتد را در اختيار داشته باشد ، اما باز نميتواند بدون توجیهي گول زنندهي عامه پسند، در سرزميني بيگانه ماندگار شده و به اهداف مادي يا استراتژيكي نظامي خود برسد. جهت رسيدن به اين منظور و دور نمودن مردم از انديشهي حكومت ديني و اجرائي شدن احكام اسلامي و روي آوردن آنها به سكولاريسم يا لااقل عدم اتحاد و ايجاد تفرقه بين آنها و مشغول شدن مذاهب به همديگر به جاي جنگ با اشغال گران نياز مبرمي به يك جنگ رواني و بكارگيري سياست بلاگردان در جنگي ميان مذاهب جهت انحراف آنها از اهداف اشغالگران ميباشند.
زماني كه ميان مسيحيان و مسلمانان يك سرزمين جنگي ديني رخ دهد كل سودش به جيب سكولارها خواهد رفت و زماني كه ميان مذاهب اهل سنت و تشيع نيز درگيري رخ دهد همان نتيجه را در بر خواهد داشت حالا چه برسد به اينكه ميان هم مذهبيها به خاطر اختلافات فقهي جزئي جنگ و جدال رخ دهد.
زماني كه جنگ مذهبي ادامه يافت ، علاوه بر آنكه بر اثر تفرقه از قدرت و ابهت آنها نزد سكولارهاي مهاجم و مرتدين محلي كاسته ميگردد ، در بسياري مواقع باعث خسته شدن مردم در جنگ و بگو مگوهاي مذهبي و حتی نوعی گریزازاینگونه جدالها گشته واز جانب ساده لوحان به نقشه های از پیش تعین شده غير ديني گرایش نشان داده ميشود كه اين آخرين هدف و آرزوي سكولارها در راه انداختن جريانات موازي مذهبي و ايجاد اختلاف و درگيري ميان آنها ميباشد.
مبارزين فرقهي نجات يافته باید پس از شناخت جاهليت از شناخت بالايي در کشف دامها و دسيسههايش برخوردار گردند و هرگز اجازه ندهند كه مهره شطرنج ووسيلهي بازي دست سكولارهاي مهاجم و مرتدين محلي گردند.
والحمدلله رب العاليمن
و الله اكبر
ابوحمزه المهاجر هورامی