شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(97- قسمت)

پس، مشخص شد که در زمان صدور حکم، استثنائات و موارد نادر درنظر گرفته نمی شوند و حکم بر اکثریت قاطعی صادر می شود که شناخته شده، آشکار و معروف هستند و به چنین حکمی عمل می شود، و استثنائات و مجهول الحال هم زمانی که مشخص شدند مشمول حکم خاص خودشان می شوند.

حاطب بن ابی بلتعه رضی الله عنه مثال خوبی است. این صحابی گرامی که در درسهای قبل هم به او اشاره کردیم مرتکب کاری شد که عمر بن خطاب رضی الله عنه او را تکفیر کرد و حکم کافر را بر او اطلاق کرد و رسول الله صلی الله علیه وسلم هم معترض این حکمش نشد و نگفت که این حکمی که صادر کردی اشتباه است بلکه، تحقیقات را لازم دانست و در ضمن این تحقیقات مشخص شد که حاطب رضی الله عنه قصد ارتداد نداشته، یعنی هدفش این نبوده که مرتد شود بلکه، تأویل کرده و چنین شخصی با چنین عذرهائی با آنکه تکفیر می شود؛ اما، این ارتداد حکمی بوده و حالا که حقیقت روشن شده و مشخص شده که حقیقتاً مرتد نبوده، پس حکم ارتداد از او برداشته می شود.

این جاست که می گوییم عمر بن خطاب رضی الله عنه عجله کرده، عده ای از علما می گویند عجله کرده حکم ارتداد این شخص اشتباه بوده است. اما، وقتی قاعده ی کلی را نگاه می کنیم می بینیم که ارتداد حکمی و حکماً داده و منتظر شدیم تحقیقات نشان داد که ایشان مرتد نبوده مرتد حقیقی نیستند ایشان ارتداد حکمی بوده همان کار شایع و رایج مرتدین را انجام داده است. ارتداد حکمی و ارتداد حقیقی اینگونه مشخص می شود و ابزاری است برای نجات مسلمین.

مثل کسی که دچار قتل می شود و به جرم قتل بازداشت می شود، یعنی، پس از آنکه شخص آشکارا دچار قتل می شود و به جرم قتل هم بازداشت می شود می گویند این شخص قاتل است و باید قصاص شود، اما دلایل و مدارکی که می آورد مشخص می کند که این شخص هدف و قصد او کشتن این شخص نبوده، بلکه به صورت غیر عمد در چنین جرمی افتاده است. پس، حکم قصاص از روی او برداشته می شود و مثلاً دیه می دهد. تشخیص این مرحله هم کار متخصصین و قضات ویژه است و هر کسی نمی تواند از عهده ی آن برآید.

سؤالی که ممکن است برای خیلی ها پیش بیاید این است که، حالا ما قصد و نیت این ها را که جای آن در قلب است چگونه می توانیم بفهمیم؟ از روی قرائن و شواهد. وگرنه غیر از الله کسی نمی داند در قلب انسانها چه می گذرد و ما تنها بر اساس ظاهر، قرائن و شواهدی که می بینیم می توانیم به قصد این افراد پی ببریم، هر چند ممکن است دچار اشتباه هم شویم. یعنی، شخص مجرم با دلایلی که می آورد بتواند ما را فریب دهد اما، باز ما بر اساس ظاهر و قرائن حکم می کنیم و تنها قرائن هستند که به ما نشان میدهند شخص در قتلی که مرتکب شده به صورت عمدی بوده یا غیر عمد.

شخصی گلوله را به پای شخص دیگر شلیک کرده اما، او به خاطر همین جراحت و عفونت آن فوت کرده، و شخص دیگری مستقیماً و به عمد گلوله را به سر شخص زده و او را کشته است. هر دو می گویند ما قصدمان کشتن نبوده است. تو چگونه می فهمی کدام یک از این ها راست گفته؟ و ادعای کدام یکی درست است و ادعای کدام یکی دروغ؟ از روی شواهد و قرائن.

یا دو نفر با هم شوخی می کنند و یکی ازآن ها دیگری رادر آب هل می دهد و در آب خفه می شود و می میرد، یکی دیگرشخصی را در آب می اندازد و آنقدر سر او رادر آب نگه می دارد که می میرد. بعد هر دو می گویند که قصد ما کشتن این ها نبوده است. تو چگونه می توانی تشخیص دهی که کدام یکی راست می گوید و کدام یکی دروغ می گوید؟ از طریق قرائن و شواهد. 

(ادامه دارد……)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(96- قسمت)

قاعده ی کلی که نزد اهل علم مورد پذیرش واقع شده این است : کسی را که از احوالش بی خبریم و نمی دانیم مسلمان است یا کافر؟ یا آدم درستی است یا مجرم؟ چنین انسانهای مجهول الحالی را جزو اکثریت حساب می کنیم. منافقین را به همین شیوه جزو اکثریت حساب کردیم تا زمانی که برایمان مشخص و آشکار شوند. آدم درستی در میان دارودسته ی دزدها را دزد حساب می کنیم تا واقعیت آن برایمان مشخص و روشن شود و به همین شیوه، مثالهای زیادی را می توان زد.

به خاطر بیاوریم که ابراهیم علیه السلام به ساره خانم علیها السلام فرمود: يَاسَارَةُ! لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الأَرْضِ مُؤْمِنٌ غَيْرِي وَغَيْرَكِ،[1] ای ساره! بر روی زمین غیر از من و تو هیچ مؤمنی وجود ندارد. به این مثال دقت کنید، به این شیوه، سیدنا ابراهیم علیه السلام  تمام اهل زمین را تکفیر می کند و تنها خودش و ساره علیها السلام را مسلمان می داند. این در حالی بود که در همان زمان، سیدنا لوط علیه السلام هم زنده بوده است. الله تعالی می فرماید: «وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ‏* قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطاً قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ» ‏(عنكبوت/31-32)، هنگامی که فرستادگان (فرشته) ما به پیش ابراهیم آمدند و نوید دادند و گفتند: که ما اهل این شهر را هلاک و نابود خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند.‏ ابراهیم گفت: لوط در آن شهر است. گفتند: ما بهتر می‌دانیم که چه کسانی در آن شهر هستند. گفتند: او، خانواده و پیروانش را نجات خواهیم داد، مگر همسر او را که از جمله ماندگاران و نابود شوندگان خواهد بود.
 این آیه هم بعد از این بوده که سیدنا ابراهیم علیه السلام در میان اینهمه کافر، وجود سیدنا لوط علیه السلام و همراهانش برایش معلوم شده است. چون، قبل از آن حکم را بر اکثریت داده بود و حال سیدنا لوط علیه السلام برایش آشکار و معلوم نبوده است.

دقت کردید دوستان، ارتداد حکمی را اینگونه متوجه شوید. اول مشخص نبوده که سیدنا لوط علیه السلام در میان آن هاست حکمش مثل همه صادر می گردد و سیدنا ابراهیم علیه السلام همه را تکفیر می کند. چون، همه در ظاهر همین بودند اما، زمانی که برایش روشن می شود که سیدنا لوط علیه السلام زنده است و هست، آن زمان چنین صحبتی را مطرح می کند، و ما به همین روش آن مسلمانان را از میان مرتدین و کفار بیرون می کشیم.
در این صورت، حکم بر عموم صادر می گردد و استثنائات تا زمانی که مشخص نشده اند جزو همان اکثریت محسوب می شوند که در آن گم شدند و هنوز پیدا نشدند و آشکار نشدند، وقتی که آشکار شدند آنوقت حکم مخصوص آن ها هم صادر می شود.

دقت کنید دوستان، به عنوان مثال، کل ساکنین سرزمینهای اسلامی جزو دارالاسلام محسوب می شوند و اهل ذمه ی کافر سرزمینهای اسلامی هم جزو دارالاسلام محسوب می گردند و مشمول قواعد دارالاسلام می شوند نه دارالکفر، و در دارالکفر هم مسلمین آنجا جزو دارالکفر محسوب می شوند نه دارالاسلام، و به خاطر همین تعداد اندک مسلمان موجود در آن ها حکم دارالکفر از سرزمینهای تحت حاکمیت کفار برداشته نمی شود؛ اما زمانی که مسلمینِ سرزمینهایِ تحت حاکمیتِ کفار و دارالکفر مشخص و معلوم شدند، آنوقت این مسلمین اندک هم مشمول حکم سایر مسلمین می شوند و مثل سایر مسلمین با آن ها برخورد می شود. در این صورت، استثنائات جزو اکثریت محسوب می شوند تا زمانی که مشخص شونداین ها جزو اکثریت نیستند؛ نه اینکه اکثریت قاطع آشکار و شناخته شده جزو استثنائات مجهول و نامشخص محسوب شوند. قاعده برعکس می شود.

در این زمینه، در مسائل فقهی هم باز می بینیم که مسائلی مثل قاعده ی کلی نماز و روزه و اوقات کلی نماز و روزه طبق احوال اکثریت ساکنین زمین صادر شده است، حالا اگر شخصی در قطب شمال زندگی کرد چه؟ در این مناطق تقریبا 6 ماه به صورت روز است و 6 ماه به صورت شب.

(ادامه دارد……)


[1]– رواه البخارى و مسلم

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(95- قسمت)

 این ها می گفتند ما اجازه نمی دهیم فلان قبیله بر ما حکومت کند که قریش باشد. ما می خواهیم قبیله ی خودمان بر ما حکومت کند، ما هم حاکم باشیم مثل ابوبکر رضی الله عنه و سایرین. این ها ملیت را برجسته کرده بودند. پس، این ها مرتد نبودند همان چیزی که ابوبکر قبول داشت آن ها هم قبول داشتند. اینها با اندیشه های ملی گرائی و قبلیه گرائی برای قدرت می جنگیدند نه برای ارتداد و کفر. این ها و مخصوصاً مانعین زکات چنین تأویل کرده بودند و بر اساس تأویلشان به این نتیجه رسیده بودند که نباید زکات را به مسلمین و حکومت اسلامی پرداخت کنند؛ یا می گفتند ما اجازه نمی دهیم فلان قبیله بر ما حکم کند و این حق قبیله ی ماست که خودمان بر خودمان که هیچی بر دیگران هم حکومت داشته باشیم. جانشینی رسول الله صلی الله علیه و سلم حق ماست. قبیله ی ما بیشتر است قدرتمان هم بیشتر است. همان قومیت گرائی که کفار آشکار جهانی طی چند قرن گذشته در میان مسلمین آن را زنده کرده اند و آن را ابزاری برای تفرق و ذلیلی مسلمین قرار دادند و قرار داده اند و هم اکنون هم روی آن انگشت می گذارند. این ها یک دسته از اهل فن بودند که اینگونه جبهه ی مرتدین را آنالیز می کردند و به نفع مسلمین آرای خود را صادر می کردند.

  • دسته ی دیگر کلماتی چون ارتداد حکمی و ارتداد حقیقی را تولید کردند.[1]

  ارتداد حکمی و ارتداد حقیقی یعنی ما نمی توانیم و نمی دانیم که این جبهه ی روبروی ما کدام دسته هستند؟ ما نمی توانیم این را تشخیص دهیم و نمی دانیم کدام دسته هستند. همه مرتدین حقیقی هستند یا مسلمین مخالفی هستند که در صف این ها با ما می جنگند؟ به همین دلیل، ما حکم را بر اکثریت قاطع و غالبی می دهیم که برایمان آشکار و روشن است و همه را یکی حساب می کنیم و حکماً می گوییم که همه ی این ها مرتد هستند تا زمانی که برای ما حقیقت و قصد استثناهای این ها مشخص شود.

خیلی جالب است، دقت کنید، این چیزی است که خیلی از دوستان در مورد آن اشتباه می کنند، ارتداد حکمی و ارتداد حقیقی، آن را با چیزهایی قیاس می کنند که با اصل مطلب تفاوت فاحشی دارد. پس، این ها می گویند ما همه را یکی حساب می کنیم و حکماً می گوییم که همه ی این ها مرتد هستند تا زمانی که برای ما حقیقت و قصد استثناهای این ها مشخص شود. حالا یا این استثناهای مجهول و ناشناخته، زنده به دست مسلمین می افتند و مشخص می شوند این ها واقعاً جزو مرتدین هستند؟ یا مشخص می شود این ها جزو مرتدین نیستند بلکه، مسلمانانی هستند که با ما در مواردی دچار اختلاف شده اند؛ یا زنده به دست ما نمی رسند و در جنگ کشته شده اند و حقیقت آن در قیامت معلوم می شود. پس، این ها یا زنده به دست ما می افتند و زنده با آن ها صحبت می کنیم و مشخص می شود این ها چه هستند؟ یا این که کشته می شوند و در این صورت خودشان و قیامت خودشان.

در درس چهارم عرض شد که اعطای اسلام حکمی برای کسانی است که وارد دایره ی مسلمین شده اند هرچند که ممکن است در میان آن ها منافق کافری هم وجود داشته باشد و دارودسته ی منافقین و سکولارزده ها هم وجود داشته باشند. در هر صورت، چون نمی توانیم تشخیص دهیم کدام یکی منافق کافری است که این وسط گم شده، در نتیجه به همه می گوییم مسلمان هستند. همه ی آن ها را مسلمان می نامیم. حالا، در جبهه ی کفار مرتد هم، چون نمی دانیم کدام یک از آن ها مسلمان مخالف ماست و قدرت تشخیص این ها را نداریم، در نتیجه به همه حکم ارتداد می دهیم تا زمانی که برایمان مشخص شود.

(ادامه دارد……)


[1] تمام این اصطلاحات که ما خیلی آن ها را به کار می بریم علما آن ها را تولید کرده اند و برداشت خودشان است برای رسیدن به کاری. مثل یک ابزار، مثل ماشینی که ما از آن استفاده می کنیم برای یک کاری، این ها هم چنین عباراتی را تولید کردند.

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(94- قسمت)

حالا، اگر يك سكولاريست کافر یا مرتد محلی كه هيچ يك از قوانين شريعت را در امور اقتصادی، آموزش و پرورش، سياست داخلی و خارجی جامعه، حقوق جزايی، قوانين خانواده و غیره قبول ندارد و با كمك كفار سكولارجهانی با تمام كسانی كه قصد اجرايی کردن اين قوانين را داشته باشند جنگ مسلحانه انجام می دهند، باید به این ها چه گفت و چگونه بايد با این ها برخورد کرد؟! فِرق اسلامی، فرق اهل سنت، همه ی ما می دانیم که موضع این ها واضح است در برابر کسی که یکی از احکام قانون شریعت الله را اینگونه انکار کند.

در همین انقلاب 57 ایران هم متوجه می شویم زمانی که جبهه ی ملی از حالت اولیه ی منافقین و سکولارزده ها بیرون می آید و برای اولین بار، آشکارا و صراحتاً در برابر لایحه ی «قصاص»  مخالفت می کند، و مردم را به راهپیمایی علیه قانون قصاص که مشترک بین همه ی فرق اسلامی است دعوت می کند، تنها به دلیل مخالفت آشکارش با این قانون دین و قرآن تبدیل می شود به مرتد و کسی چون آیت الله خمینی حکم ارتداد آن ها را صادر می کند و آن ها را با آنکه سایر عبادات را بر اساس مذهب خودشان انجام می دادند باز مرتد می داند، چون یکی از احکام قطعی دین را انکار کرده بودند نه حکمی مختص به شیعه یا یکی دیگر از مذاهب اسلامی را.

صدور حكم ارتداد از سوی آیت الله خمینی در مورد جبهه ی ملی به دليل مخالفت صريح با «قصاص» به عنوان يكی از احكام قطعی دین اسلام بود نه مذهب. حالا، اگر یک فرد، گروه، حزب و یا حکومتی که منکر و مخالف تمام احکام قطعی اسلام در امور اجرائی و حکومتی جامعه مانند امور حقوقی، اقتصادی، آموزش و پرورش، سیاسی، دادگستری و غیره باشد چه جایگاهی می تواند نزد اهل قبله داشته باشد؟! هیچ جایگاهی ندارد برای کسی که پایبند به هر کدام از فرقی باشند که خودشان را مسلمان می دانند.

این ها یک طرف قضیه هستند، طرف دیگر این است که هماهنگ با این ها ممکن است عده ای دیگر از مسلمین هم باشند که به دلایل دیگری که قبلاً عرض کردیم تأویل از فلان آیه یا اجتهاد نسبت به فلان حکم، غیر از برگشت از دین، این ها ممانعت می کردند از زکات در حالی که این ها منکر آن نبودند، تأویلات و اجتهاداتی برای خودشان داشتند. امروزه کسانی هستند که به دلایلی غیر از برگشت از دین و ارتداد ممکن است این ها با قدرت حکومتی مسلمین مخالفتهایی داشته باشند و هماهنگ با جبهه ی مرتدین علیه حکومت و قدرت مسلمین و یا سایر مسلمین که در گروه های دیگر هستند دست به اسلحه شوند و در برابر مسلمین قرار بگیرند.

به همین دلیل است که می بینیم در آثار مورخین و علمای جهان اسلام این گروه مخالف و مسلمان هم که در جبهه ی مرتدین علیه حکومت اسلامی و سایر برادران مسلمانشان وارد جنگ شده اند، این ها راهم جزو همان جبهه حساب کرده اند؛ یعنی جبهه ی مرتدین. چون، اکثریت و غلبه و رهبریت با مرتدین بود و این ها در میان آن ها گم و ناچیز بودند. به همین دلیل جنگ با هر دو دسته تحت عنوان جنگهای رده نام برده شده است.آن ها گم و ناچیز بودند.

در اینجا، اهل فن سعی کرده اند این جبهه ی آشفته را که عده ای از مسلمین مخالف هم در آن هستند و گم شده اند، این هارا به دو شیوه توضیح دهند:

  • یکی اینکه اطلاق لفظ رده بر مسلمین مخالف، تنها بر وجه لغت است. یعنی از نظر لغوی به آن ها می گوییم مرتد. یعنی، این ها فقط از نظر لغوی مشمول این جبهه شده اند و از نظر شرعی مرتد از اسلام نیستند؛ مثل بخشی ازمانعین زکات و قبیله گرایان در عصر ابوبکر رضی الله عنه. اینها فقط از پرداخت زکات به حکومت اسلامی برگشته بودند؛ نه اینکه از فرض بودن چنین حکمی برگشته باشند.

(ادامه دارد……)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(93- قسمت)

پس، یکدست نبودند؛ همچنانکه الان هم نیستند و تنها در میان کردها صدها گروه مختلف و رنگارنگ سکولار، سکولارزده، منافق وجود دارد که تنها دشمنی با مسلمین و قانون شریعت الله آن ها را دور هم جمع می کند وگرنه اگر این عامل مشترک نباشد مثل سگ هار به جان هم می افتند و اگر نتوانند همدیگر را بدرند در یک اردوگاه هم قرار بگیرند همین طور تکه تکه می شوند و حزب و گروه جدید ازخودشان تولید می کنند و بیرون می زنند. همین کاری که کومله ها و دمکرات ها در عرض این چند سال اردوگاه نشینی در کردستان عراق کردند که همه ی آن ها به صورت غیر مستقیم جیره خوار و حقوق بگیر حکومت های اطراف هستند از کانال طالبانی و بارزانی. ولی باز نگاه می کنیم که تکه تکه می شوند.

افغانستان و سایر سرزمینهای مسلمان نشین هم همین طور است. در جبهه ی این ها هم کسانی هستند که با تأویلاتی که برای خودشان می آورند در همین جبهه مانند سیاف و امثالهم علیه مسلمین در حال فعالیت هستند اما، رهبریت عام در دست مرتدین است و این ها تأثیر گذار نیستند. با اینکه در همین جبهه هم هستند ولی، این ها در وضع موجود بیشتر شبیه خوشبو کننده ی توالت می مانند و یکی از عوامل جنگ روانی کفار سکولار جهانی و مرتدین محلی برعلیه مسلمین و عاملی جهت بسیج عمومی فرزندان مسلمین جهت خرج کردن آن ها در راه اهداف کفار سکولار جهانی هستند.

این مسأله که صحابه قبل از کشتن مرتدین آنها را به دین خدا دعوت می کرده اند روشن می کند که مرتدین زمان ابوبکر رضی الله عنه به صورت عام مرتد از دین بوده اند، چنانچه ابوبکر رضی الله عنه در نامه ای که برای قبایل مرتد نوشت گفت:«دعوت، اذان است و چون گفتند دست از آنها بردارید».[1] نگاه کنید، جمعیتی که در جبهه ی مرتدین هستند ناهمگون اند.

یعنی ممکن بوده کسانی آنجا اذان می دادند اما جزو جبهه ی مسلمین بودند، گفته دست از آن ها بردارید، کاری به کارشان نداشته باشید؛ هر چند که ممکن است این ها مخالفین دولت اسلامی و مسلمین هم بوده باشند و علیه مسلمین اسلحه برنداشته اند اما، گفته «دعوت، اذان است و چون گفتند دست از آنها بردارید» یا کسانی که بعداً اذان دادند و دست از جنگ هم کشیدند و توبه کردند باز گفته دست از اینها هم بردارید.

در هر صورت، رهبریت جبهه ی مخالف حکومت اسلامی با مرتدین بود؛ حالا چه مرتدینی که کل دین را رد کرده بودند، چه کسانی که بخشی از دین را رد کرده بودند. چنانچه پاسخ ابوبکر به این ها این بود که: إِنَّهُ قد انقطع الوحيُ، وتَمَّ الدِّينُ، أَيَنْقُصُ (الدِّينُ) وأنا حَيّ؟ دين، كامل شد و نزول وحی از آسمان منقطع گرديد؛ پس آيا در دين كاستی و نقصی به وجود بيايد و من زنده باشم؟![2]آیا امکان دارد در دین نقصان بیاید و من زنده باشم؟ و ابوبکر نقص در دین را نپذیرفت و مثل سایر مرتدین با آن ها برخورد کرد. هم اکنون هم نیاز است دوباره این صدا بلند شود أَيَنْقُصُ الدِّينُ و أنا حَيّ؟ این باید ندای تمام موحدین باشد در برابر تمام سکولارها و سکولارزده های مرتدی که الان به جان دین، ناموس، وطن، آبرو و حیای مسلمین افتاده اند.

بله، در زمان ابوبکر، نفس انکار و ممانعت آنها از اجرائی شدن یکی از احکام قانون شریعت الله چون زکات باعث ارتداد آنها شد با آنکه سایر عبادات را هم انجام می دادند. ابوبكر رضی الله عنه در همان برخورد نخست، با رد پیشنهاد آنها و با رد تمام درخواستهای صلح جویانه ی مرتدین و با بستن تمام درهای سازش، جنگ را علیه مرتدین آغاز کرد و آنها را بین اسلام کامل یا جنگ، آزاد گذاشت و اسلام ناقص را از آن ها نپذیرفت و قبول نکرد.

(ادامه دارد……)


[1]– محمد بن جریر طبری، پیشین، ص 251

[2]– الخطيب التبريزي، مشكاة المصابيح، المحقق: محمد ناصر الدين الألباني،بیروت، المكتب الإسلامی، 1399 ق، كتاب المناقب، شماره ي9490  

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(92- قسمت)

در هر صورت، ابوبکر صدیق رضی الله عنه در زمینه ی چند دستگی جبهه ی مرتدین می گوید: فَمِنْهُمْ مَنْ اِرْتَدَّ و ادّعى النبوّةَ و مِنْهُمْ مَنْ اِرْتَدَّ و مَنَعَ الزَكاةَ. یعنی در میان مرتدین کسانی بودند که ادعای پیامبری می کردند، در میان همین مرتدین هم کسانی بودند که مانع زکات بودند. همچنین ابوبکر صدیق رضی الله عنه در سخنان ديگرى خطاب به عمر مى گويد: وَ اَمَّا مَنْ اِرْتَدَّتْ مِنْ هؤلاء الْعَرَبِ، فَمِنْهُمْ مَنْ لايُصَلّى وَ قَدْ كَفَرَ بالصَّلاةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يُصَلّي وَ قَدْ مَنَعَ الزّكاةَ.[1] یعنی در میان همین عرب هایی که مرتد شدند کسانی از آن ها هستند که نماز نمی خوانند و نسبت به نماز کافر شدند و کسانی از آن ها هم هستند که نماز می خوانند اما زکات را منع کردند. مانعین زکات هستند. 

همین مانعین زکات هم سه گروه بودند: دسته ای در اساس منکر حکم زکات شدند مثل کسانی که منکر حکم نماز شده بودند، دسته ای دیگر از این ها کسانی بودند که منکر حکم زکات نبودند بلکه آن را به رهبر مسلمین پرداخت نمی کردند و می خواستند خودشان این را بین خودشان تقسیم کنند، و عده ای هم در میان مانعین زکات وجود داشتند که با استدلال، تأویل و اجتهاد از آیه ی «خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكّيهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» مى گفتند: ما زكات را جز به كسى كه نماز او برای ما سَكَن باشد، نمى دهيم. این ها هم در هر صورت، در جبهه ی غالب مرتدین علیه حکومت اسلامی مسلمین قرار گرفته بودند و همه تحت عنوان مانعین زکات از آن ها نام می برند. در هر صورت، مانعین زکات بودند.

در واقع تمام کسانی که در این برهه مرتد شدند به نسبتهای مختلفی خودشان را به دین سکولاریسم چسباندند. این ها خودشان را به دین سکولاریسم چسباندند نه کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب. این هم به صورت واضح نشان می دهد که دارودسته ی منافقین و سکولارزده ها در واقع در آرزوی تطبیق دین سکولاریسم به صورت کامل یا تطبیق بخشی از دین سکولاریسم هستند که با امیال آن ها سازگار است. در هر صورت، همه ی این مرتدین را منافقین و سکولارزده هایی می دانیم که به محض فراهم شدن زمینه ی مناسب و احساس ضعف حکومتی مسلمین به دین سکولاریسم می پیوندند. 

جالب است بدانیم که، الان هم ناسیونالیسم و ملی گرائی یکی از اهرمهای دین سکولاریسم برای هویت بخشی به مریدانش می باشد، در آن زمان هم همین ملی گرائی و ناسیونالیسم یکی ازانگیزه ها برای ارتداد می شود.

طُلیحه نُمیری، نزد مسیلمه ی کذاب می رود و از او می پرسد: تو مسیلمه ای؟ گفت: آری. پرسید: چه کسی بر تو نازل می شود؟ گفت رحمان. آنگاه پرسید: در روشنایی می آید یا در تاریکی؟، گفت: در تاریکی، طلیحه گفت: شهادت می دهم که تو دروغگویی و محمد راستگوست، اما دروغگویی ربیعه را بر راستگوی مُضر ترجیح می دهم.[2]این گفتگو برای شما آشنا نیست؟ این را دهها بار از ناسیونالیستها و ملی گراهای سکولار و مرتد کُرد، ترک، عرب و فارس نشنیده اید؟ همه ی ما آن را شنیده ایم.

 در هر صورت، با بررسی تمام منابع تاریخی متوجه می شویم که جبهه ی مرتدین در اواخر عمر رسول الله صلی الله علیه وسلم و در زمان خلافت ابوبکر رضی الله عنه با وجود اشتراکاتی که داشتند اما، نه دارای فکر واحدی بودند و نه دارای انگیزه ی واحد؛ و نه دارای فکری واحدبودند بلکه، هم افکارشان با هم فرق داشت و هم انگیزه هایشان.

(ادامه دارد…..)


[1]– واقدى، پیشین، ص 48 و 51

[2]– طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 1418

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(91- قسمت)

زمانی هم که جزو منافقین و سکولارزده ها بودند باز دارای عقیده ی واحدی نبودند، و تنها چیزی که آن ها را دور هم جمع می کرد مخالفت با قدرت حکومت اسلامی بود (با بخش هایی از حکومت اسلامی یا کل حکومت اسلامی) و قدرت اسلامی اجازه نمی داد این ها عقاید واقعی خودشان را آشکار کنند یا به میل خودشان هرچه خواستند به نام اسلام انجام دهند. اما، زمانی که درون خودشان را آشکار می کنند و هر چه خواستند را انجام می دهند و مشمول جبهه ی مرتدین می شوند دیگر ضرورتی برای پنهان کردن عقایدشان و رفتارهای ترکیبی شان از اسلام و خواسته های نفسانی شان ندارند، به همین دلیل به چند دسته ی مختلف تقسیم می شوند.

در اواخر عمر رسول الله صلی الله علیه وسلم و ابتدای خلافت ابوبکر رضی الله عنه عده ای از این ها مستقیماً به سراغ دین سکولاریسم برگشتند و مشرک شدند؛ عده ای خودشان ادعای پیامبری کردند مثل سجاع و مسیلمه ی کذاب و دیگران، عده ای هم فقط نماز را حذف کردند، عده ای هم فقط زکات را حذف نمودند و عده ای دیگر هم به سایر باورهای سکولاریستی خودشان برگشتند و معجونهای ترکیبی از اسلام و غیر اسلام درست کردند. در کل یک دست نبودند.

همه ی این ها، از تازه مسلمانانی که پس از فتح مکه مسلمان شده بودند، هنوز آشنایی کاملی با مبانی اسلام نداشتند، و اسلام با روحشان مأنوس نشده بود و ضعف ایمان داشتند نهایت سوءاستفاده را کردند و همچون یک ابزاردر پیشبرد اهدافشان از آن ها استفاده نمودند. به همین شیوه ای که امروزه کفار سکولار با همکاری دین فروشان وعلمای سوء از مسلمین جاهل و ضعیف الایمان استفاده ی ابزاری می کنند.

وضعیت این تازه مسلمانان را می توان به وضعیت قوم تازه از بند آزاد شده ی بنی اسرائیل تشبیه کرد که پس از غیبت چند روزه ی موسی علیه السلام و با وجود هارون علیه السلام فریب حقه بازی به نام سامری را خوردند و گوساله پرست شدند. این ممکن است باز هم تکرار شود و تجربه ای است که باید از آن درس گرفت و برایش برنامه ریخت و از تکرار مجدد آن جلوگیری کرد.

خود ما هم در اوایل انقلاب سراسری 57 ایران که کل مذاهب و فرق موجود در ایران، شیعه، سنی و … در آن شرکت داشتند شاهد تکرار چنین سناریویی بودیم. یک ملت تازه رها شده از دست حکومت سکولار پهلوی، به دلیل فقدان قدرت مسلمین به آسانی طعمه ی انواع احزاب سکولار کافر و مرتد محلی و غیر محلی چون کومله ها، دمکراتها، راه کارگر، رنجبران، توده، فدائیان اکثریت و اقلیت و غیره شدیم و این احزاب سکولار کافر به راحتی از میان مسلمین ما یارگیری کردند، آن ها را در راه اهداف سکولاریستی و کفری خودشان خرج نمودند و هزاران کُرد تازه رها شده از دست سکولاریستهای پهلوی را قربانی راه خودشان کردند. همگی اینها قربانی راه کفار سکولار بومی و غیر بومی ایرانی و حزب سکولاریست بعث عراق و سایر متحدین آن ها که در آن زمان آمریکا هم با آن ها بود شدند. این تکرار تاریخ مرتدین صدر اسلام بود که چگونه این ها می توانستند بسیج عمومی به وجود بیاورند و ترکیب ناهماهنگ و مختلف از کسانی که بسیج کرده بودند به وجود بیاورند. هم اکنون هم ترکیب جبهه ی مرتدین مناطق کردنشین و سایر مناطق با هم تفاوت دارد.

(ادامه دارد…..)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(90- قسمت)

الله تعالی همین مؤمنین را بعد از نصرت خودش باعث قدرتمند کردن رسول الله صلی الله علیه و سلم معرفی می کند. قطعاً همین مؤمنین باعث قدرتمند کردن ما و مؤمنین هم تا روز قیامت می شوند: «هُوَ الَّذي أَيَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنينَ» (انفال/62)، او همان کسی است که تو را با یاری خود و توسط مؤمنان (مهاجر و انصار) تقویت و پشتیبانی کرد.‏برادران، این ها ابزار قدرت ما هستند. مؤمنین، برادران شما، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» برادران شما ابزار قدرت شما هستند که خدا بعد از نصرت خودش آن را در اختیار شما و ما قرار داده است.

خوب، حالا بخش ناچیزی از این مؤمنین که برادران ماهستند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»، و باید به آن ها رحم کنیم تا الله به ما هم رحم کند: ارْحَمُوا أَهْلَ الْأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ أَهْلُ السَّمَاءِ، و باید به جای جنگی که انتخاب کرده اند صلح برقرار کنیم تا الله به ما رحم کند: فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ. آن ها جنگ برپا کردند ما باید صلح برقرار کنیم. این یکی از وظایف ماست تا چه؟ تا الله به ما رحم کند و ما باید نسبت به آن ها«رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ»باشیم،و نسبت به آن ها «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ» باشیم به جای جنگی که آن ها انتخاب کرده اند.

حالا، این دسته ی ناچیز جاهلانه(گاه ناچیز هم نیستند و خیلی زیادند) و به دلیل تأویلات غلط در جبهه ی مرتدین قرار گرفته اند و زمانی که ما با آن ها صحبت می کنیم (حالا چه قبل از جنگ یا در حین جنگ یا بعد از جنگ) این ها خودشان آگاه می شوند و توبه می کنند؛ یعنی از صف کفار و مرتدین به صف مسلمین می آیند نه اینکه در وضع موجود دست از مذهب یا تفسیر خاص خودشان بردارند و تابع تفسیر فقهی کسی شوند که شما می گویید. زمانی که این ها صف خودشان را جدا می کنند و توبه می کنند و با مسلمین هم مسیر می شوند؛ ملائکه هم برای پذیرش توبه ی این ها دعا می کنند: رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ. این جا برای همه درخواست توبه می کنند، قشر خاصی را متمایز نکردند: فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ.

با این مقدمه و نگرش، سراغ درس امروزمان می رویم که روش برخورد با این دسته از مؤمنینی که به خودشان و سایر مسلمین ظلم کردند و ما باید به خاطر برادری مان در دین و ثمرات قدرت بخش این برادری و ترس از قیامتمان به آن ها کمک کنیم. چه کمکی به ان ها کمک بکنیم؟ کمک کنیم که چیزی را که قطع کرده اند دوباره با کمک هم، با هم به عنوان یک وظیفه آن را دوباره وصل کنیم چیزی را که آن ها قطع کردند: وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الحِسَابِ(رعد/ ۲۱)، و کسانی که برقرار می کنند پیوندهائی را که خدا به حفظ آنها دستور داده است، و از پروردگارشان می‌ترسند و از محاسبه بدی (که در قیامت به سبب گناهان داشته باشند) می ترسند.

به همین دلیل، ما می خواهیم چیزی که آن ها جاهلانه آن را قطع کردند به هر دلیلی، به آن ها کمک کنیم تا با کمک همدیگر آن را وصل کنیم، و آن ها را دوباره به صف مسلمین و جامعه ی مسلمین برگردانیم، و با کمک آن ها دوباره به خودمان هم قدرت بدهیم و به آن ها هم قدرت ببخشیم.

همان طور که در درسهای گذشته عرض کردیم، منافقین و سکولارزده ها با تمام جاهلیت و صفات ناپسند و پلیدی که با خود دارند تنها در زمان ضعف مسلمین و حکومت اسلامی ابراز وجود می کنند  و آشکار می شوند، و آشکارا با برگشت و عقبگرد خود اسمشان را عوض  می کنند و ما عنوان مرتدین بر آن ها اطلاق می کنیم. این ها آشکارا در برابر مسلمین صف آرائی می کنند و جبهه ی آشکاری را در برابر مسلمین  تشکیل می دهند. اما، این افراد آشکار دارای عقیده ی واحدی نیستند.

(ادامه دارد……)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(89- قسمت)

نگاه کنید دوستان، الله تعالی فقط مؤمنین را برادر هم نامیده و رحم خودش را به چه شرطی برایمان میفرستد؟ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ.

به همین دلیل است که الله تعالی هم مسیران رسول الله صلی الله علیه وسلم تا روز قیامت را اینگونه توصیف می کند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُعَلَى الْكُفَّارِرُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا…» (فتح/29)، محمد رسول الله فرستاده ی خداست، و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسختأَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِو نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند، رحم می کنند، انتهای رحم رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ. ایشان را در حال رکوع و سجود می‌بینی، (در حال نمازند مشخص است) آنان همواره فضل خدا را می‌جویند و رضای او را می‌طلبند. رضای الله در عمل کردن به دستورات الله است و تبعیت بی قید و شرط و سعمنا و أطعنا در برابر کل شریعت الله. مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ، تناسب و تعادل.

حتی، زمانی که عده ای از همین مؤمنین مرتد شوند باز الله، هم مسیران رسول الله صلی الله علیه وسلم و حزب الله را کسانی می داند که رفتاری آمیخته با رحم و ذلیلی با مؤمنین دارند. چون، پس از الله و رسولش همین مؤمنین هستند که «ولی» آن ها محسوب می شوند.[1]

بله، همین مؤمنین هستند که ولی ما و ولی کل مسلمین در کل دنیا و اهل قبله بوده اند و هستند. اما، در برابر ذلیلی و رحمی که خداوند در برابر مؤمنین از ما می خواهد این گروه که آن ها را توصیف می کند بر کافرین سخت و سفت و باعزت هستند. یعنی می دانند با مؤمنین چگونه رفتاری داشته باشند و با کفار هم چگونه باشند. 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ،[2] أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ *إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ *وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»(مائده/54-56)، ای مؤمنان! هرکس از شما از آئین خود مرتد شود و برگردد خداوند جمعیتی را خواهد آورد که خداوند دوستشان می‌دارد و آنان هم خدا را دوست دارند. نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و ذلیل هستند و در برابر کافران سخت و نیرومندند،  ویژگی اول، يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ، ویژگی دوم، أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ؛ در برابر مؤمنین فروتن، نرم.أَذِلَّةٍ، ذلیلی؛( خیلی سخت است رعایت بکنی ولی باید رعایت شود که چگونه یاد بگیری در برابر مؤمنین ذلیل باشی و ذلیلی خود را نشان دهی و در برابر کافران، سخت و نیرومند، أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ.)

و در راه خدا جهاد می‌کنند، ویژگی سوم، و می‌ایستند: يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ و از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای هم ترس و هراسی به خود راه نمی‌دهند.(این همه دروغ که پشت سر مسلمین گفته شده و گفته هم می شود. از اینگونه سرزنش ها و گفته ها نمی ترسند. این ها ویژگی های مؤمنین هستند.) ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُاین هم فضل خداست؛ خداوند آن را به هرکس که بخواهد عطا می‌کند و خداوند دارای فضل فراوان و آگاه است.‏تنها خدا و پیغمبر او و مؤمنانی یاور و دوست شمایند که خاشعانه و خاضعانه نماز را به جای می‌آورند و زکات مال به در می‌کنند.‏ و هرکس که خدا و پیغمبر او و مؤمنان را به دوستی و یاری بپذیرد از زمره ی حزب‌الله است و بی‌تردید حزب‌الله پیروز است.‏ویژگی هایشان را نگاه کنید، يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ، أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ، يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ.

(ادامه دارد…….)


[1] ، یعنی این خطاب به همان مؤمنین است که در عصر رسول الله صلی الله علیه وسلم بودند که می گوید الله و رسولش، سپس رسولش به عنوان قانون، برنامه و منهج رسولش؛ نه این که چیزی در کنار الله تعالی باشد نعوذ بالله بلکه رسول ابتدا به عنوان تبیین کننده و روشنگر قرآن و قانون شریعت الله و سپس به عنوان رهبر جامعه ی اسلامی و مجری قانون شریعت الله .

[2]اولین مزیت و مشخصه ی آن ها را بیان می کند يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ،

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم:  دشمن شناسی شرعی (4)/ شناسائی مرتد در ادبیات شرعی و چگونگی برخورد با مرتدین و جبهه ی مرتدین

پیاده شده از نوار صوتی شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

(88- قسمت)

شیوه ی برخورد با مسلمینی که بنا به دلایلی غیر از ارتداد در جبهه ی مرتدین افتاده اند و خواسته یا ناخواسته به نفع مرتدین و علیه حکومت اسلامی و یا سایر جماعتهای جهادی وارد جنگ می شوند.

اگر با یک مقدمه ی کوتاه وارد مبحث امروز شویم بهتر باشد.

الله تعالی می فرماید:

  • «تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (شوری/5)، آسمانها نزدیک است از بالا درهم بشکافند و فرشتگان به تسبیح و تقدیس پروردگارشان مشغول اند و برای کسانی که در زمین هستند درخواست آمرزش می‌کنند. آگاه باش که الله بخشنده ای است که رحم می کند. يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الأَرْضِ. برای کسانی که در زمین هستند طلب بخشش و آمرزش می کنند.

همین فرشته ها برای مؤمنین و بخصوص برای کسانی که توبه می کنند و دوباره به مسیر شریعت الله بر می گردند باز هم الله تعالی می گوید که دعا می کنند:

«الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ» (غافر/7)، آنان که بردارندگان عرش خدایند و آنان که گردانندگان  آن هستند به ستایش پروردگارشان مشغول و سرگرم اند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان طلب آمرزش می‌کنند (و می‌گویند:) پروردگارا! مهربانی و دانش تو همه چیز را فرا گرفته است.پس،ببخش و در گذر از کسانی که توبه می کنند و برمی‌گردند و راه تو را در پیش می‌گیرند و آنان را از عذاب دوزخ نجات بده محفوظ فرما و آن ها را مصون بدار.

رسول الله صلی الله علیه وسلم هم در تشویق مسلمین و توضیح و تبیین این دسته از آیات می فرماید:

«الرَّاحِمُونَ يَرْحَمُهُمُ الرَّحْمَنُ، ارْحَمُوا أَهْلَ الْأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ أَهْلُ السَّمَاءِ، وَالرَّحِمُ شُجْنَةٌ مِنَ الرَّحْمَنِ، مَنْ وَصَلَهَا، وَصَلَتْهُ، وَمَنْ قَطَعَهَا، بَتَّتْهُ».[1]خیلی قشنگ است. کسی که رحم می کند الرَّحمَن (و پر از رحم است مانند عطشان؛ او که پر از رحم است) به او رحم می کند. پس، شما هم به اهل زمین رحم کنید تا کسانی که در آسمان ها هستند به شما رحم کنند.

مگر ملائکه را ندیدید چگونه برای مؤمنین و مخصوصاً کسانی که تواب هستند و اهل رحم هستند طلب بخشش می کنند. ابوبکر صدیق رضی الله هم روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم با ذکر حدیثی قدسی فرموده:”قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: إِنْ كُنْتُمْ تُرِيدُونَ رَحْمَتِي فَارْحَمُوا خَلْقِي”، اگر رحمت مرا می خواهید فَارْحَمُوا خَلْقِي، به مخلوقاتم رحم کنید.

مخلوقات الله زیادند که باید به آن ها رحم شود اما، در میان انسانها، اولین انسانهائی که شایسته ی رحم کردن هستند مؤمنین، برادران، خواهران و خانواده ی تومی باشند؛ مؤمنین هستند که خانواده ی تو را هم دربرمی گیرند، دیگران را هم شامل می شودکه الله تعالی حِصراً فرموده: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (حجرات/10)، فقط مؤمنان برادران همدیگرند، فقط حصراً.پس، میان برادران خود صلح برقرار کنید، و از خدا ترس و پروا داشته باشید، تا به شما رحم شود لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ.‏همه اش رحم است تاکنون.

(ادامه دارد…….)


[1]– قال الألباني في السلسلة الصحيحة، 2/630
رواه أبو داود (4941) و الترمذي (1/350 ) و أحمد (2/160) و الحميدي (591) و الحاكم (4/159) و صححه و وافقه الذهبي و الخطيب في “التاريخ(260/3) و أبوالفتح الخرقي فيالفوائد الملتقطة (222 – 223)