شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

(5-قسمت)

با آن که به دلیل قدرت فردی یا قبیله ای در مکه عده ای از مسلمین از قدرت بازدارندگی برخوردار بودند و دیگران جرأت صدمه زدن به آن ها را نداشتند، اما کفار سکولاریست قریش که در آن جا وجود داشتند در نشان دادن چهره ی واقعی خودشان و بیان باورهایشان از کسی نمی ترسیدند، و آشکارا همانی که بودند را نشان می دادند. برای همین است که بیماری پنهان کردن کفر نزد منافقین زمانی که مسلمین عموماً به قدرت بازدارندگی و بخصوص به قدرت حکومتی دست یافتند در مدینه به وجود آمده است؛ در مکه مسلمین عموماً قدرت بازدارنده نداشتند برای همین عموماً شاهد پدیده ی نفاق و منافقین نیستیم و آیات مربوط به منافقین هم عموماً مربوط به دوران مدنی هستند نه مکی.

با این وجود، «کفر»  بیماری واگیری است که در بدن و رفتار شخص اختلال ایجاد  می کند، و همین اختلالات او را از افراد سالم  جدا می نماید. کفار پنهان داخلی یا منافقین همچون سایر کفار به این بیماری خود «آگاهی» دارند، فرق خودشان با مسلمین را دقیقاً می دانند اما منافقین با ظاهری اسلامی که برای خودشان درست کرده اند باعث می شوند دیگران آن ها را نشناسند و باعث شیوع بیماری در میان سایر مسلمین هم می شوند.

بر این اساس، بعضی از مسلمین بدون آگاهی و جاهلانه، به بعضی از علائم این بیماری گرفتار می شوند (همچون امام مسجد ضرار)، یا ممکن است شخص مسلمان، آگاهانه خودش را به بعضی از صفات کفار پنهان داخلی به خاطر بیماری قلبی و ضعیف الایمان بودن، گرفتار و آلوده کند. حالا زمانی که قدرت حکومت اسلامی وجود نداشته باشد که از شیوع و انتقال این بیماری ها جلوگیری کند، ممکن است شخص مسلمان آلوده، که صفات پسندیده ی زیادی هم دارد، اما بر این بیماری و صفت ناپسند خودش آگاهی هم ندارد، باعث سرایت بیماری به دیگران هم می شود. انتقال بیماری از چنین شخصی که آن همه صفات پسندیده هم دارد بسیار راحت تر و سریع تر انجام می شود. برای همین، این ها بهترین ابزار برای انتقال بیماری و سایر انحرافات در جامعه در اختیار کفار پنهان داخلی بوده اند، که کفار پنهان داخلی از آن ها سوءاستفاده کرده اند و از طریق این ها بیشتر برنامه های خودشان را به جلو برده اند. فرد، این ها را با صفات زیبایی که دارند می بیند ناخودآگاه جریان و منهجی که در آن هستند را تأیید می کند و در آن می افتد بدون پی بردن به تئورسین ها، مفکرین و اهداف این جریان.   

آنچه مهم است زمانی که قدرت بازدارندگی و بخصوص قدرت حکومت اسلامی و قوانین اجرائی آن وجود نداشته باشد، کفار به صورت علنی و آشکارا ابراز وجود می کنند. اما به محض پیدا شدن قدرت حکومتی بخشی از این کفار که غیرت و جرأت ابراز وجود ندارند در قالب مسلمین می روند، و خوشان را شبیه مسلمین می کنند، و در اعمال عبادی به صورت ناقص،  ادای مسلمین را درمی آورند .

در این صورت، در برابر حکومت اسلامی و قدرت ناشی از آن، کفار به دو شیوه اعلام موجودیت می کنند و در برابر برنامه های اسلام و قوانین شریعت واکنش نشان می دهند. عده ای از آن ها که از شهامت و صداقت و ایمان بیشتری نسبت به باورهای خودشان برخوردارند «آشکارا» کفر خودشان را بیان می کنند و در صف مشخصی اعلام موجودیت می نمایند؛ و دسته ای دیگر که از چنین شهامت و غیرتی برخوردار نیستند کفر خودشان را «پنهان» می کنند و در ظاهر اعلام اسلام می کنند و ادای مسلمین را درمی آورند.

(ادامه دارد……)

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

(4- قسمت)

این آیه، صراحتاً به نکته ای اساسی اشاره می کند و آن این که، منافقین کافراند و قابل هدایت توسط بشر نیستند. البته در جاهای دیگری هم به این مهم اشاره دارد و می فرماید:

  • «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِینَ» (بقره/8)، در میان مردم دسته‌هایی هستند که می‌گویند ما به خدا و روز رستاخیز باور داریم. در صورتی که باور ندارند.[1]
  • وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلاَّ أَنَّهُمْ کَفَرُواْ بِاللّهِ وَبِرَسُولِهِ وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَى وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ (توبه/54)، آیه می گوید: هیچ‌چیز مانع پذیرش نفقات و بذل و بخشش‌هایشان نشده است جز این که آنان به خدا و پیغمبرش کافر هستند. 
  • فَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ ‏‏(توبه/55)، زیادی اموال و اولاد (یعنی نیروی اقتصادی و انسانی) ایشان، تو را به شگفتی نیندازد. چرا که خداوند می‌خواهد آنان را در زندگی دنیا بدین وسیله معذّب کند و در حال کفر جان دهند و قالب تهی کنند.‏

به همین دلیل، کسانی که منافق می شوند تا روز قیامت تغییر نمی کنند: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یکذِبُونَ» (توبه/77)، خداوند نفاق را در دل هایشان پدیدار و پایدار کرده تا روزی که خدا را در آن ملاقات می‌کنند. بدین خاطر است که پیمان خدا را شکستند و همچنین دروغ گفتند.‏ پس نفاق در دلشان است تا روز قیامت.

زمانی که الله تعالی منافقین را کافر معرفی می کند و می گوید تا روز قیامت هم همین طور هستند یعنی این ها هم در دنیا مشمول: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ*خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (بقره/6-7)، می شوند، این ها مشمول همین قاعده می شوند و برای آن ها یکسان است چه  آن ها را بیم دهی و چه بیم ندهی، ایمان نمی‌آورند.‏ با این وجود، الله تعالی در دو دسته به معرفی این کفار می پردازد و آن ها را به دو دسته تقسیم می کند:

  1. عده ای از آن ها هستند که در همان اساس ایمان نمی آورند و تنها ادای مسلمین را درمی آورند: «أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا» (احزاب/19)، آنان هرگز ایمان نیاورده‌اند، و لذا خدا اعمال ایشان را باطل و بی‌مزد می‌کند و این کار برای خدا آسان است.‏
  2.  دسته ای دیگر از این کفار، ابتدا مسلمان می شوند بعد ایمان هم می آورند، یعنی یک مرحله بالاتر، اما در نهایت کافر می شوند. این ها ابتدا از درجه ی مسلمان بودن هم بالاتر می روند و ایمان می آورند، اما به دنبال این ایمان، کافر می شوند. برای همین است که بر قلب هایشان مهر گذاشته می شود، و قلب هایشان دیگر قدرت تفقّه و فهمش را نسبت به دین الله از دست می دهد:
  3. إِذَا جَاءکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ* اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ*‏ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ» (منافقون/3)، بدین خاطر است کهایمان آورده‌اند و سپس کافر شده‌اند، پس بر دل هایشان مهر نهاده شد، و ایشان دیگر (حقیقت را درک نمی‌کنند و از ایمان چیزی) نمی‌فهمند.‏
  4. یَحْلِفُونَ بِاللّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدْ قَالُواْ کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ یَنَالُواْ وَمَا نَقَمُواْ إِلاَّ أَنْ أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ فَإِن یَتُوبُواْ یَکُ خَیْراً لَّهُمْ وَإِن یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذَاباً أَلِیماً فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِی الأَرْضِ مِن وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ ‏(توبه/74)، منافقان به خدا سوگند می‌خورند که نگفته‌اند. در حالی که، قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‌اند و پس از ایمان آوردن، به کفر برگشته‌اند و قصد انجام کاری کرده‌اند که بدان نرسیده‌اند (و آن کشتن پیغمبر به هنگام مراجعه از جنگ تَبوک بود).

دقت کردید، دو گروه بودند یکی کسانی بودند که اصلاً ایمان نیاوردند از همان اوایل ادای مسلمانان را درآوردند «لم یؤمنوا»، کسان دیگری بودند که «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» اول مسلمان شدند ایمان آوردند و بعد از آن کافر شدند و ادای مسلمانان را درآوردند و  در همان قالب اسلامیشان ماندند ولی کافر، که خدا با «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» آنها را اسم می برد یا می گوید «کَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ»، مسلمان شدند بعد کافر شدند. دسته ای مسلمان شدند بعد کافر شدند در همان درجه ی مسلمان بودنشان کافر شدند درجه ای از مسلمان بودن هم بالاتر رفتند ایمان آوردند «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» بعد کافر شدند. این ها دو دسته از کفار هستند.

(ادامه دارد……)


[1] یعنی به خدایی که خودش را قرآن و سنت صحیح معرفی کرده  و روز قیامتی که الله در قرآن و سنت صحیح شناسانده  باور ندارند حالا ممکن است خدایان توهمی یا قیامتهای توهمی و خیالی هم برای خودشان تراشیده باشند . 

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

(3-قسمت)

با این نگرش، علمای لغت شناس گفته اند: کلمه ی نفاق به معنای «اظهار کردن مطلبی بر خلاف اعتقاد» است.[1] و منافق کسی است که در باطن کافر، و در ظاهر شبیه مسلمین[2]اظهار ایمان می کند و کفر باطنی خود را پنهان می کند. از یک درِ آشکاری وارد اسلام می شود، و بدون تخریب یا بستن این در، از یک در دیگری از اسلام خارج می شود. در این صورت، نفاق دارای معانی گسترده ای است؛ مثلاً هر کسی که زبان او با عملش هماهنگ نباشد، سهمی از نفاق دارد.

 آنچه در زبان ما و در ادبیات رایج برای منافق ترجمه شده واژه ی «دورو» می باشد، که در زبان عربی «دورو» معادل «ذو الوجهین» است. اما، الله تعالی به جای «ذو الوجهین» از کلمه ی منافق استفاده کرده که ریشه در «نَفَقَ» به معنی شکاف، تونل و راهرو دارد.

شما با کلماتی چون نفقه و انفاق برخورد کردید. یعنی پرداخت مال برای پر کردن شکاف ها و فاصله های اقتصادی به وجود آمده. نفقه و انفاق، کانال هایی هستند که شکاف و فاصله ی بین شخص نیازمند با کسب امکانات اقتصادی را پر می کند، و شخص از این کانال می تواند نیازهای اقتصادی خود را برطرف کند و فاصله و شکاف به وجود آمده ی بین او با نیازهایش را پر نماید.

منافق، بر خلاف نفقه و انفاق، حالت تخریبی دارد و علاوه بر زمینه های روانی- فردی، اصطلاحی حکومتی- اجتماعی است که در نهادهای حکومتی و اجتماعی و حتی اقتصادی شکاف ایجاد می کند، و همچون یک «تهدید داخلی» و «خط انحرافی» عمل می نماید.

در این صورت، صرف «دورو» بودن به کسی منافق گفته نمی شود. هر چند که «دو رو» بودن هم یکی از ویژگی های منافق است که به عنوان یک ابزار در کنار ویژگی ها و ابزارهای دیگر، در جهت ایجاد شکاف، تفرق و تزلزل در جامعه از آن استفاده می کند.

این ها با استفاده ی ابزاری از دین و اخلاقیات مردم، دزدان خانگی و ستون پنجم دشمنان خارج از خانه هستند که در خدمت دشمنان انجام وظیفه می کنند. مجموعه و دارودسته ‌ای هستند که به قصد ضربه‌زدن، مخالفت‌كردن و توطئه‌كردن زير پوشش حق به وجود آمده اند، بدون اين كه اين شجاعت را داشته باشند كه صريحاً اعلام كنند ما دشمنيم. این ها در هر رنگ و لباسی و قالبی در می آیند. این ها مثل روغن سوخته در هر ظرفی که ریخته شوند به همان شکل و قالب درمی آیند. نزد مسلمین نا آگاه چنان وانمود می کنند که اهل علم و اصلاح گری هستند، در حالی که با ترویج شبهات، و آلوده کردن عقاید و ایمان مسلمین از هر مفسدی بدتر هستند و از هر مخربی ویرانگر تر بوده اند، و مسلمین از عصر رسالت تاکنون و طبعاً تا روز قیامت از بلا و مصیب آن ها به دور نبوده و نخواهند بود.

این ها بین در و دالان و تونل ایمان و اسلام، و در و دالان و تونل کفر و کافری سرگردان اند. الله تعالی همچنان که در سوره ی فاتحه آن ها را «ضالین» یعنی گمراهان و سرگردان ها معرفی کرده، برای این که دیدگاه های مختلف مؤمنین در مورد منافقین تمام شود و همه یک رأی شوند، و همه یک دیدگاه در مورد این ها داشته باشند باز، ضمن «ضالین» و سرگردان نامیدن آن ها به نکته ی اساسی تری اشاره و تأکید می کند و می فرماید: «فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللّهُ أَرْکَسَهُم بِمَا کَسَبُواْ أَتُرِیدُونَ أَن تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللّهُ وَمَن یُضْلِلِ اللّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً» ‏(نساء/88)، شما (ای مؤمنان) چرا درباره ی منافقان دو دسته شده‌اید (و می‌گویید: آیا آنان جزو مؤمنان یا از زمره ی کافران اند؟ صحیح است با آنان بجنگیم یا نجنگیم‌؟ قابل هدایت اند یا اهل شقاوت اند؟) و حال آن که خداوند به سبب اعمالشان، افکار آنان را واژگونه کرده و به قهقرا کشانده است. آیا می‌خواهید کسی را هدایت نمایید که خداوند (بر اثر کردار زشت) او را گمراه و سرگردان کرده (و نعمت هدایت را از او گرفته است)؟ هر که خدا او را گمراه و سرگردان کند، راهی برای او (به سوی هدایت) نخواهی یافت.

(ادامه دارد……)


[1]– المعجم الوسیط، ص ۹۴۲

[2]– قاموس قرآن، ج ۷، ص ۹۸

شیخ ابوحمزه المهاجر هورامی:درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

درس های مقدماتی/ درس پنجم

دشمن شناسی شرعی (3)/ شناسائی اجمالی و روش برخورد با کفار پنهان داخلی یا منافقین و سکولارزده ها 

(2-قسمت)

اما به چه دلیل کفاری که در میان مسلمین خودشان را قایم و پنهان کرده اند منافق نامیده شده اند؟ و این ها چه کسانی هستند؟

ابن منظور، صاحب لسان العرب می گوید: کلمه ی نفاق و منافق، کلماتی صرفاً اسلامی هستند که عرب قبلاً از آن ها استفاده نکرده است.[1] واژه ی «منافق» از ریشه نَفَق، به معنای کانال، راهرو و تونل زیر زمینی است که  دو در یا بیشتر داره، و از این کانال ها برای استتار یا نفوذ و پیش روی یا فرار استفاده می‌کنند.

الله تعالی می فرماید: «وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَىٰ ۚ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ» (انعام/35).

«نَفَقاً» در اینجا یعنی دالان، دهلیز، تونل. یعنی اگر رویگردانی از این ها برای تو سخت و سنگین است، چنان که می‌توانی (جهت اقناع آنان راهی پیدا کنی مثلاً) دالان یا تونلی در زمین بزنی و یا نردبانی به سوی آسمان بگذاری و دلیلی برای (ایمان آوردن) این ها بیاوری (چنین کن. امّا، بدان که این لجوجان تو را تصدیق نمی‌کنند و ایمان نمی‌آورند). ولی اگر خدا بخواهد آنان را (قهراً و جبراً) بر هدایت جمع خواهد کرد. پس از زمره ی کسانی مباش که (حکم خدا و سنّت او را درباره ی مردم) نمی‌دانند.‏

 بیشتر بزرگان علم لغت، ریشه ی منافقین را با کار «يَربوع» که شبيه موش صحرايی يا راسو است توضیح می دهند. يربوع یک درِ معمولی و آشکار برای رفت و آمد خودش دارد. اما در کنار این درِ محل رفت و آمد خود، از طریق تونل هایی که در خانه اش زده در یک نقطه یا نقاط دوردست تری، در یا درهای دیگری هم برای احتیاط می کند. این درهای احتیاطی را طوری به سمت سطح زمین می کند که سوراخ نشود، بلکه یک قشر نازک باقی می گذارد، نه آن قدر نازک که خود قشر خراب شود و پایین بیاید، بلکه در این حد که اگر روزی خطری از در آشکار (که همه می دانند) پیدا شد، او بتواند با سرش محکم به این قشر بزند و آن را خراب کند و فرار نماید. این که از این درِ آشکار و شناخته شده وارد می شود، اما  از آن درِ پنهانی خارج شود، عرب به این می گوید: نافقاً؛ یعنی یک راه مخفی درونی پوشیده … . عده ای هم گفته اند که: نام سوراخ مخفیيربوع «نافقاء» است که کلمه ی «منافق» هم از همین واژه گرفته شده است.

منافق، دو در و دو راهرو برای خودش قرار داده؛ یک درِ ورودی که ظاهری است و به راهرو و تونل اصلی باز می شود که اسلام است؛ و یک راهرو و تونل انحرافی و پنهان دیگری که دارای یک درِ خروجی است که باید فرض کنیم درِ پنهانی، احتیاطی و اصلی است که برای خودش نگه داشته و کسی از آن خبر ندارد. درِ ظاهری و آشکار، اسلام است؛ که از آن وارد می شود و درِ پنهانی (همچون برنامه و قانون های دیگری چون دین سکولاریسم) که برای روزِ مبادا برای خودش نگه داشته، و در میان همنوعان (کلاً انسان ها)، تنها خودش از آن خبر دارد، و از آن خارج می شود، این در درِ کفر و کافری می باشد. حالا، با مرگ از این درِ کفر و کافری خارج می شود، یا از این در مثل یک مرتد خارج می شود و کفر خودش را آشکار می کند. 

در هر صورت، کار این ها مثل کار يربوع است که با ایجاد سوراخ‌های متعدد در زمین، همواره راه گریزی برای خودشان دارند، کمتر به دام می‌افتند و دم به تله می‌دهند. از این رو، جریان اجتماعی که در یک جامعه شکل می‌گیرد و خصوصیات رفتاری همین يربوع و شبه موش‌ها را دارد، به جریان نفاق مشهور شده است؛ چون، منافقان همواره در برزخ میان حق و باطل حرکت می‌کنند و سرگردان اند، زمانی که احساس خطر کردند و نزدیک بود که رسوا شوند و چهره ی اصلی شان فاش شود، با زبان بازی، دروغگویی، توجیهات دروغین، به بازی گرفتن افکار و شعور مسلمین، سوگندهای دروغین، مظلوم نمایی و غیره راه فرار جدیدی برای خودشان به وجود می آورند، و به خاطر ترسی که از مردم دارند هرگز حاضر نیستند در یک فضای شفاف و روشن مسائل مربوط به آن ها بررسی شود.

(ادامه دارد…….)


[1]– ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 355

دانلود کامل کتاب ارزشمند: «دارالاسلام و دارالکفر، احکام و وظایف» اثر شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله [به صورت pdf]

به صورت pdf:

دانلود کامل کتاب ارزشمند: «دارالاسلام و دارالکفر، احکام و وظایف» اثر شیخ المجاهد: ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله [به صورت Word  ورد]

دانلود به صورت ورد:

دانلود کامل کتاب : «التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت»، اثر شیخ المجاهد ابوحمزه المهاجر هورامی حفظه الله

دانلود به صورت ورد:

دانلود به صورت pdf:

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (3)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (3)

نگاه شما به تترس عمل شما را مشخص می کند

بدون کمترین تلاشی و صرفاً با دیدن و شنیدن امور متعلق به التترس متوجه می شویم که عقاید و جایگاه آن سپر انسانی و صاحبان سپر مالی در واکنش مسلمین نسبت به این سپرهای انسانی و مالی تاثیر مستقیم و اساسی دارد.

یعنی اگر آن سپر انسانی یکی از مسلمین یا کفار اهل ذمه باشد واکنش ما به شیوه ای است و اگر آن سپر انسانی یکی از کفار غیر معاهد و محارب و بخصوص کفار مشرک و سکولار و یا کفار مرتد باشد باز واکنش ما به گونه ای دیگر است. در مورد اموال سپر شده هم باز همین چندگانگی در رفتار مجاهدین مشاهده می شود.

پس بسیار مهم است که نگرش شما به این سپرهای انسانی یا مالی چگونه باشد؟ چون این نگرش پیش نیاز اساسی و راهنمای عمل در جامعه و بخصوص جهاد فی سبیل الله  و درک و فهم اساسی مساله ی تترس به عنوان یکی از صورتهای اجتناب ناپذیر جهاد است.

به عنوان مثال بسیار مهم است که نگرش شما به اصطلاح شرک چگونه است؟ چون الله تعالی در مورد کسی که شرک کرده است می فرماید: إِنَّهُ مَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَارٍ ‏(مائده/72) بیگمان هر کس شریکی برای خدا قرار دهد ، خدا بهشت را بر او حرام کرده است (و هرگز به بهشت قدم نمی گذارد) و جایگاه او آتش (جهنم) است. و ستمکاران یار و یاوری ندارند.‏

حتی خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ (زمر/65) به تو و به یکایک پیغمبران پیش از تو وحی شده است که اگر شرک‌ کنی کردارت (باطل و بی‌پاداش و) هیچ و نابود می‌شود، و از زیانکاران خواهی بود .‏

در کنار این باز خیلی مهم است که نگرش شما به کفار مشرک و مشرکین که دسته ای از کفار 6گانه ی آشکار هستند چگونه باشد چون مشرکین دسته ای از این کفار 6گانه ی آشکار هستند که با محوریت اصل برائت از آنها این دسته از کفار مشمول احکام و قوانین خاصی می شوند که با کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب تفاوتهای اساسی دارد.

به همین شکل نگرش شما در مورد اصطلاح عبادت و تاویل و سایرعذرهای معتبر شرعی برای مسلمین و دشمن شناسی و … نیز در چگونگی عمل شما موثر خواهد به همین دلیل تا زمانی که ما به شورای اولی الامری که اجماع واحدش را ارائه دهد و به این شکل جماعت واحدی را تولید می کند دست پیدا نکرده ایم به جای آراء اشخاص مختلف و متفرق، آراء مذاهب سنتی بهترین گزینه است. چون این چند مذهب اسلامی که در طول تاریخ شاهد تغییر و تحولات و اصلاحات مختلفی بوده اند و نظام مند و اصولی احکام را صادر می کنند احتمال خطای آنها بسیار کمتر از آراء افراد مختلف و متفرق است. بلائی که هم اکنون مسلمین با تبعیت از هزاران شیخ و ملای مستقل و یا افراد و گروهها و احزاب مختلف متفرق وابسته به یکی از طاغوتها به آن دچار شده اند.

 پس نگرش شما در مورد این اصطلاحات و مفاهیم بسیار مهم است، اگر این نگرش شما منطبق با منهج صحیح اسلامی باشد و مسلمان را در جایگاه مسلمان ببینید و حقوقش را رعایت کنی حتی اگر مسلمانی اهل بدعت باشد، و هر یک از کفار آشکار 6گانه را نیز در جایگاه خودشان و اهل ذمه را در جای خودش و کفار غیر معاهد را در جای خودشان قرار دهید قطعاً مسیری که در روش برخورد با تترس و این سپرهای انسانی و مالی طی می کنید مسیر صحیحی است، اما چنانچه جای هر یک از اینها را با دخیل کردن تفاسیر و تاویلات و اجتهادات کنونی شیوخ و ملاهای متفرق عوض کنی روش شما در برخورد با این سپرهای انسانی و مالی غیر شرعی و انحرافی و ضرر رسان خواهد بود.

شما زمانی که مسلمان سپر شده ای را در جایگاه کفار مشرک قرار دادی قطعاً به جای احکام متعلق به مسلمین احکام متعلق به کفار مشرک را بر آنها تطبیق می دهی و این یعنی انحراف آشکار. به همین شکل زمانی که کافر اهل ذمه ای را در جایگاه کفار مشرک قرار دادی باز مسیرت و روش عملت غیر شرعی خواهد بود و «التَتَرُّس» برای شما کلمه ای سحری و حجتی شبه اخلاقی و سند و مفهومی شبه اسلامی جهت توجیه جنایت در حق طیفهای مختلفی از انسانها و حتی حیوانات و محیط زیست خواهد شد و ناخواسته و به سبکی دیگر حرام الله را حلال می کنید و خطاها و اشتباهات فاحش و آشکار و تکراری خودتان را مستحق ثواب و پاداش قرار می دهید، در حالی که هر سخن و کار غلطی که آگاهانه و عمداً و اختیاری تکرار شود دیگر اشتباه نیست و مشمول «إنَّ اللهَ تعالى وُضِعَ عَنْ أُمَّتِي اَلْخَطَأُ وَ اَلنِّسْيَانُ و ما اسْتُكرِهوا عليه[1]» نمی شود بلکه سخن و کاری عمدی و از روی آگاهی و اختیار است و مشمول مجازات می شود و اینگونه نیست بدون علم و تخصص دست به عملیاتی بزنی که طی آن دهها و بلکه صدها و هزاران مسلمان و انسانی که خونشان توسط شریعت حرام شده است را بکشی و بعد به سادگی و به راحتی بگوئی که: « يُبْعَثُونَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ» .

این لفظ شرعی در جایگاه شرعی خودش اعتبار دارد نه در این موضع غیر شرعی که به عنوان یک شعار و حتی نادیده گرفتن ارزش خون انسانها و زیر پا گذاشتن حقوق آنها به کار می رود. حقوقی که الله تعالی به آنها داده است.

الان بسیاری از انفجارها و عملیاتها در سرزمینهای اشغال شده ی مسلمین تبدیل شده اند به ابزاری جهت نکایه و ضربه زدن به مسلمین و تحمیل بار سنگین دیگری بر مسلمین که در آن تعداد زیادی از این مسلمین ستمدیده به نام جهاد و تترس و بدون دلیلی شرعی یتیم و بیوه و مجروح و ناقص العضو می شوند و یا به اموال آنها صدمه وارد می شود و بعد به سادگی گفته می شود: « يُبْعَثُونَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ».

به خاطر الله شما تنها یک لحظه تصور کنید که یکی بیاید و با شبهات و دلایل غیر شرعی زن و فرزند یا خواهر و برادر یا پدر و مادر و نزدیکان شما را بکشد و بعد بگوید: « يُبْعَثُونَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ»! آیا یکی از شما حاضر است انسان بی گناهی را بدون دلیلی شرعی بکشد و بعد به راحتی بگوید: « يُبْعَثُونَ عَلَى نِيَّاتِهِمْ»؟

پس مهم است که قبل از ورود به میدانهای مختلف زندگی و بخصوص میدان جهاد منهجت را در مورد بسیاری از مفاهیم و اصلاحات فقهی اصلاح کنی تا جهانبینی و نگرشت نسبت به دوست و دشمن و مسلمان و غیر مسلمان اسلامی شود و متناسب با این منهجِ اصلاح شده و به اندازه ی تخصصی که در علوم نظامی روز داری وارد عمل شوی.

اگر کسی منهج صحیح «عمل» و ورد به امور تخصصی و علمی را نمی داند باید یاد بگیرد و اگر کسی می داند باید به او یادآوری کرد که در ورود به مسائل اجتماعی با حق الناس طرف است و بخصوص در ورد به جهاد با خون انسانها، خونی که در دادگاه قیامت به عنوان اولین حق الناس به آن رسیدگی می شود و چنانچه در این زمینه مرتکب ریختن خون به ناحقی شده باشی و با شهادت بدهی خودت را به صاحب خون پرداخت نکرده باشی هرگز بخشیده نمی شوی . 

ادامه خواندن «التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (3)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (2)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (2)

سپر قرار گرفتن مال و تترس به مال

قبل از  پرداختن به بحث تترس به مال لازم است که مختصری از جایگاه مال درمنابع اسلامی را مشخص کنیم.

 رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَمَالُهُ وَعِرْضُهُ[1] خون و مال و شرف و ناموس هر مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است. و در جای دیگری می فرماید: إِنَّ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وَأَعْرَاضَكُمْ عَلَيْكُمْ حَرَامٌ [2]

بر این اساس است که رسول الله صلی الله علیه وسلم با تأکید بر مال می فرماید: أَلَا لا تَظْلِموا، أَلَا لا يَحِلُّ مالُ امرِىءٍ [و در لفظی دیگر «مالُ امرِيءٍ مُسلمٍ»[3]] إلا بِطِيبِ نفسٍ مِنهُ .[4] آگاه باشید و ظلم نکنید، آگاه باشید که مال شخصی (در لفظی مال شخص مسلمان)حلال نیست مگر اینکه او طیب نفس و رضایت خاطر داشته باشد.

به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید که مسلمان: حُرمةُ مالِه كحُرمةِ دمِه [5] حرام بودن مالش مثل حرام بودن خونش است.

فقهاء رحمهم الله نیز اتفاق دارند که مال مسلمان و اهل ذمه حرام است و غصب و تسلط بر آن مجاز نیست و هدر دادن و ضرر رساندن به این مال و تلف کردن آن غیر از حالت ضرورت و اضطرار به هر نحوی که باشد مجاز نیست حتی اگر کوچک و ناچیز باشد. [6] چون حرام بودن مال مسلمان مثل حرام بودن خون و ناموس و آبروی مسلمان است هر چند که در درجات مختلفی قرار گرفته باشند.

فقهای مذاهب مختلف اسلامی نیز به خاطر جایگاه مهم و اساسی مفهوم «المال» سعی کرده اند از لحاظ لغوی و اصطلاحی تعاریف شرعی از آن ارائه دهند، چون به آن احکامی تعلق می گیرد، و برای مسلمین لازم است بدانند که چه چیزهائی در داخل مفهوم «المال» جای می گیرد و چه چیزهائی خارج از آن؟

از لحاظ لغوی مال شامل تمام اشیاء می شود و برای زن و مرد به یکسان به کار می رود[7] مثلاً گفته می شود مال فلان زن یا مال فلان مرد.  در مورد اصطلاح مال هم حنفی ها [8] و مالکی ها[9]و جعفری ها[10] و شافعی ها [11] و حنبلی ها[12] و سایر مذاهب اسلامی تعریف مفصلی ارائه داده اند که در تعریفی جامع و مانع می توان گفت المال : آن چیزی است که در آن منفعتی باشد و مباح باشد و در مالکیت شخص در آید و قیمتی بر آن گذاشته شود و یا برای برطرف کردن نیازی و رفع ضرورتی از آن استفاده شود.

غیر از آنچه در مساله ی مال برای همه بواح و آشکار است و نیاز به توضیح ندارد، این تعریف را با مثالهائی روشن می کنم:  مثلاً الخمر دارای منافعی است اما شرعاً غیر مباح است و جزو مال مسلمان محسوب نمی شود و تلف کردن آن جایز است. یا سگ شکاری و نگهبان در آن منفعتی وجود دارد و شرعاً هم به کارگیری آن جایز است اما به خاطر نیاز. یا گوشت مردار برای خوردن که منافعی در آن جهت حفظ جان وجود دارد و شرعاً هم مباح است اما در حالتی که شخص در ضرورت می افتد.

حالا آیا می توان مال مسلمان را به عنوان سپر قرار داد و به مال مسلمان تترس کرد؟  تترس به مال مسلمان در حالت ضرورت یا با اجازه ی صاحب مال جایز است، همچنانکه در حالت ضرورت خوردن مال دیگران به اتفاق فقهاء جایز است. [13] اما در غیر حالت ضرورت تترس به مال مسلمان جایز نیست، چون مال معصوم و به زبانی دیگر حرام است، و برداشتن آن بدون اجازه ی صاحبش جایز نیست. [14]

حالا اگر دشمن به مال مسلمین تترس کند و مال مسلمین را به عنوان سپر قرار دهد، در چنین حالتی ضرر رساندن به مال مسلمان که مانع دست یابی به کفار شده است جایز است؟

مفهوم سخن حنفی ها و حنبلی ها[15] و ظاهر قول مذهب شافعی و مالکی[16] می رساند که در حالت ضرورت اگر کفار مال مسلمان را به عنوان سپر قرار دهند می توان به این سپر مالی حمله کرد هر چند منجر به تلف شدن مال مسلمان شود؛ اما در عین حال باید تلاش کرد که هدف کفاری باشند که این مال را سپر قرار داده اند و تا جائی که امکان دارد از صدمه زدن به مال مسلمان پرهیز کرد.

ادامه خواندن «التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (2)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (1)

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (1)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [1]

الله تعالی می فرماید: فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ ۚ(در راه خدا بجنگ (حتي اگر هم تنها باشي) تو جز مسؤول خود نيستي) وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ (و مؤمنان را (هم به جنگ دعوت و) ترغيب و تحريك کن.)عَسَى اللَّـهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ(امید است كه الله قدرت‌كافران را باز گيرد و از قدرت کافران جلوگیرى کند) وَاللَّـهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلًا (نسا/۸۴) و قدرت خدا بيشتر و مجازات او سخت‌تر است.‏

در این راستا و در لبیک به این دستور الله تعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم  مي فرمايد:

  • لا تَزَالُ عِصَابَةٌ مِن أُمَّتي يُقَاتِلُونَ علَى أَمْرِ اللهِ، قَاهِرِينَ لِعَدُوِّهِمْ، لا يَضُرُّهُمْ مَن خَالَفَهُمْ، حتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ وَهُمْ علَى ذلكَ.[2] گروهی از امتم «همواره» و پیوسته و همیشه به دستور خداوند می جنگند در حالی که بردشمنانشان غالب هستند و مخالفت ديگران به ایشان ضرر می زنند، اینان تا روز قیامت، بر این حالت هستند.
  • جابر بن عبدالله رضی الله عنه نیزمی‌گوید: شنیدم که رسول الله صلی الله علیه و سلم می فرماید: لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن أُمَّتي يُقاتِلُونَ علَى الحَقِّ ظاهِرِينَ إلى يَومِ القِيامَةِ[3] هميشه و «پیوسته» گروهی از امت من، تا روز قیامت، به خاطرحق می جنگند و بر همگان ظاهراند و پيروز خواهند بود.
  • همچنین از جابر بن سمره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت است که فرمود: لَنْ يَبْرَحَ هذا الدِّينُ قائِمًا، يُقاتِلُ عليه عِصابَةٌ مِنَ المُسْلِمِينَ، حتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ.[4] این دین «همواره » پابرجاست، گروهی از مسلمانان به خاطر آن می جنگند، تا اینکه قیامت بر پا شود.
  • ابو نُجَيْد عمران بن حُصَين رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده است که فرموده است: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ ظَاهِرِينَ عَلَى مَنْ نَاوَأَهُمْ، حَتَّى يُقَاتِلَ آخِرُهُمُ الْمَسِيحَ الدَّجَّالَ»[5] مرتّباً و پیوسته قسمتی از امّتم بر اساس حق می‌جنگند و بر مخالفانشان چیره‌اند؛ تا که آخرینشان با دجّال جنگ می‌کند.

سلمةَ بنَ نُفَيل رضی الله عنه می گوید: نزد رسول الله  صلی الله علیه وسلم نشسته بودم که شخصی گفت: ای رسول الله! مردم اسب‌هارا خوار کرده و بدان‌ها توهین نمودند و اسلحه‌ها را بر زمین گذاشتند؛ می گویند: جهادی نیست! جنگ به پایان رسیده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم به او رو کرد و فرمود:  كَذَبُوا، الْآنَ؟، الْآنَ جَاءَ الْقِتَالُ، (دروغ می‌گویند. الآن؟ هم اکنون جنگ فرارسیده است.) وَلَا يَزَالُ مِنْ أُمَّتِي أُمَّةٌ يُقَاتِلُونَ عَلَى الْحَقِّ، (همواره  و همیشه از امت من «امتی» برای حق  جنگ مسلحانه می‌کنند؛) وَيُزِيغُ اللَّهُ لَهُمْ قُلُوبَ أَقْوَامٍ، وَيَرْزُقُهُمْ مِنْهُمْ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ، وَحَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ، [6]  و الله دلِ گروهی را در مقابل آنان منحرف می‌کند و الله از آنان این گروه جنگجوی مومن را روزی می‌دهد تا که قیامت بر پا گردد و وعده‌ی الله محقق شود.

در این صورت جهاد و جنگ مسلحانه ی طائفه ی منصوره به صورت «امت» تا روز قیامت از کانالهای شرعی آن وجود دارد، پس دشمنان هرگز خیال نکنند که خواهند توانست شعله های جهاد و خروش سهمگین اهل جهاد را با کشتن چند مجاهد یا ویران کردن چند سرزمین خاموش خواهند کرد، و نکته ی قوت بخش دیگر اینکه در نهایت باذن الله علاوه بر قیامت، پیروز میدان در دنیا اهل جهادی هستند که در مسیر صحیح آن و در قالب «امت» درحرکت هستند.

الله تعالی می فرماید: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (توبه/33) خدا است که پیغمبر خود (محمّد) را همراه با هدایت و دین حق (به میان مردم) روانه کرده است تا این دین را بر «الدِّينِ» تمامش پیروز گرداند هرچند که سکولاریستها(مشرکان) نپسندند.‏

پس این به میل سکولاریستها نیست و برخلاف میل آنها در نهایت ما مفاهیم 4 گانه ی دین اسلام  (1- قدرت حکومتی 2- قانون و برنامه 3- اطاعت کردن 4- مجازات و پاداش) را به جای تمام دین سکولاریستها حاکم و جایگزین خواهیم کرد، و تسلط و حاکمیت دین اسلام بر تمام اجزاء دین سکولاریسم امری حتمی و دست یافتنی است، وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ. هرچند که سکولاریستها(مشرکان) نپسندند.

ادامه خواندن «التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (1)