بدعت. (5)
مواردی وجود دارند که فقط از لحاظ لغوی می توان در موردشان از واژه ی بدعت استفاده کرد، و یا اینکه در مواردی با وجود مخالفتشان با منابع شرعی، اصلاً نمی توان به آن ها بدعت گفت و در هر دو مورد مشمول تعریف حکم بدعت از لحاظ شرعی نمی شوند.
موردی که نمی توان با وجود مخالفتش با منابع شرعی به آن بدعت گفت و پیروان آن را اهل بدعت نامید، اجتهاد است. اجتهاد، یعنی تلاش و کوشش برای استخراج احکام و قوانین شرعی از منابع اصلی که اجازه ی اجتهاد در آن ها داده شده است. کسی که این تلاش و کوشش را انجام می دهد که این احکام را از منابع اصلی استخراج کندو بفهمد، به او مجتهد می گویند.
حالا، این اجتهاد ممکن است در یک مسأله ی ریزی باشد و هر کسی بتواند آن را انجام دهد یا ممکن است نیاز به تخصص داشته باشد و باید کسی که در این مورد تخصص دارد وارد آن شود. مثلاً اگر شب در یک بیابان ماندی و نتوانستی تشخیص دهی که قبله کدام طرف است می توانی اجتهاد کنی و نمازت را بخوانی، حالا اگر شما درست اجتهاد کرده باشی دو تا ثواب داری و نمازت درست است؛ اما، اگر غلط اجتهاد کرده باشی و مثلاً در کردستان به جای جنوب به سمت غرب نماز خوانده باشی باز یک ثواب داری و نمازت هم درست است. این اجتهاد در امور شخصی است، حالا امور دیگری هستند که به کل جامعه مربوط می شوند و شخص باید در آن تخصص داشته باشد، مثل حکومتداری، جهاد و جنگ مسلحانه، قضاوت، تقسیم ارث و امثالهم.