مشرکین برای خدا واسطه قرار می دادند و می گفتند اینها ما را به خدا نزدیک می کنند. خداوند هر گونه واسطه ای بین خودش و مخلوقش را نمی پذیرد و بهانه ی بت پرستها را هم در قرار دادن واسطه هائی که آنها را به خدا نزدیک کند رد می کند

  1. مشرکین برای خدا واسطه قرار می دادند و می گفتند اینها ما را به خدا نزدیک می کنند. خداوند هر گونه واسطه ای بین خودش و مخلوقش را نمی پذیرد و بهانه ی بت پرستها را هم در قرار دادن واسطه هائی که آنها را به خدا نزدیک کند رد می کند و می فرماید: وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى.

ج: اگر به دقت در آیه نگاه کنیم که می فرماید: وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى (زمر/3)   کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمی‌گیرند (می‌گویند:) ما آنان را عبادت نمی‌کنیم مگر به این دلیل که ما را به خداوند نزدیک کنند.

متوجه می شویم که در این آیه الله تعالی به نکوهش عبادت کردن مشرکین برای غیر الله پرداخته، نه به نکوهش تقرب و اموری که باعث تقرب به او می شوند؛ چون گاه مومن با امری واجب یا مستحب به الله تعالی تقرب می کند که امری شرعی و پسندیده است؛ اما چنانچه با حرامی یا با شرکی بخواهد به الله تعالی تقرب کند ما این تقرب را امری غیر شرعی و ناپسند می دانیم . پس ذات تقرب و قرار دادن وسیله جهت نزدیک کردن خود به الله ممنوع و ناپسند نیست، بلکه دادن عبادت به إله هائی که برای آنها حق ربویت یا سایر مختصات الله تعالی را به آنها داده اند ممنوع و غیر شرعی است.

  1. علمای اهل دعوت نجد مثل گروههای خشونت گرای مسلحی نیستند که منهج نجدیت دارند . چرا شما بین آنها فرق نمی گذارید؟

ج: بدون شک ما بین گروههای مختلف تمام جریانات فکری و حتی جریانات مختلف درون یک مذهب اسلامی فرق می گذاریم و همه را با یک چشم نمی بینیم اما در مسأله ی تحمیل«خشونتِ» نجدیت بر سایر فرقه ها و مذاهب اسلامی باید عرض کنم: فرق نجدی های مسلح با دیگر گروههای خشونت طلب نجدی فقط در بحث «ادعا و شعار» است.

 نجدی مسلح روراست و بی پرده خشونت خودش را در لباس «جهاد» و جنگ مسلحانه می پیچید اما دیگری همان خشونت را در جامه «محبت» و«زبان بازی ریاکارانه»؛ در واقع هر دو به سبک خودشان جنگ روانی و مسلحانه و خشونت و «بأس» را بر مومنین می چشانند، و هر دو در یک مسیر هستند تنها عنوانهای تحمیل خشونت آنها بر مسلمین متفاوت است، و چنانچه زمینه هم برای خشونت گرایان لفظی فراهم شود قطعاً از کانال حکومتهای دست نشانده و یا احزاب و گروههای مختلف جهادی همان مسیر همیشگی نجدی های مسلح را تکرار خواهند کرد. البته این سبک عمل تنها مختص نجدیت نیست بلکه پیروان تفکرات مختلف هم همین مسیر را رفته اند. فقط کافی است که در مرگ امام شافعی رحمه الله کمی تامل کنید[1] تا بدانید که این بیماری قرنهاست در میان مسلمین جا خوش کرده است. 


[1] یاقوت حموی، معجم الادبا،  ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج2،ص1038-1043./ علت مرگ امام شافعی :

شافعى در سال 199 به مصر آمد در آغاز خلافت مأمون. شافعى در مصر زيست تا آنگاه كه سری_بن_حكم بلخى بر مصر امارت يافت. وى از جماعتى بود كه آنها را زط مى گفتند. او شافعى را اكرام مى كرد و كسى را بر او برنمى گزيد.شافعى محبوب خاص و عام بود به سبب فقه و علمش و نيكو سخن گفتنش و ادب و حلمش. در مصر مردى از اصحاب مالك بود به نام فتيان. وى از اصحاب مالك بن انس بود و همواره با شافعى در ستيز بود و با او مناظره مى كرد و مردم گرد آن دو را مى گرفتند و به سخنشان گوش مى دادند. روزى فتيان، كه مردى زود خشم بود، چون در مناظره شكست خورد، شافعى را دشنام داد. شافعى هيچ نگفت. كسى اين خبر به سرىّ حاكم برد. شافعى را فراخواند و از ماجرا پرسيد. شافعى آنچه رفته بود بگفت.سرىّ فرمان داد كه فتيان را تازيانه زنند و بر شترى نشانده در شهر بگردانند و منادى پيشاپيش او ندا كند: اين است جزاى كسى كه يكى از آل رسول الله (صلی الله علیه وسلم) را دشنام دهد. جمعى از سفيهان به يارى فتيان برخاستند و به حلقه درس شافعى تاختند. اصحاب او از گردش گريختند و او تنها ماند. مهاجمان زدندش. شافعى را به خانه اش بردند و او عليل شده بود و همين سبب مرگش شد.

مزنى، ابو ابراهيم اسماعيل بن يحيى حكايت كرد و گفت كه شافعى را در مرض موتش عيادت كردم، گفتم: چگونه اى؟ گفت: بار سفر بسته ام، از ياران جدا مى شوم و جام مرگ مى نوشم و به نزد خداى- جل ذكره- مى روم در حالى كه نمى دانم روح من بهشتى است يا جهنمى. من او را تسلى دادم. شافعى گريست و اين بيتها را خواند: فلمّا قسا قلبى و ضاقت مذاهبى جعلت رجائى نحو عفوك سلّما …. تعاظمنى ذنبى فلمّا قرنته بعفوك ربّى كان عفوك اعظما / یعنی: چون دلم سخت گردد، يا راهها به رويم بسته شود از اميد خود نردبانى براى رسيدن به عفو تو مى سازم. گناهم در نظرم بزرگ آمد و چون آن را با بزرگى عفو تو سنجيدم عفو تو بزرگتر از گناه من بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *