شرایط اتحاد با کفار

شرایط اتحاد با کفار

با آنکه تمام کافران دشمنان آشکار مومنین هستند: إِنَّ الْکَافِرِینَ کَانُوا لَکُمْ عَدُوّاً مُبِیناً ( النساء/ 101) با این وجود همین دشمنان توسط الله تعالی درجه بندی شده اند و برای هر کدام قوانینی خاص وضع شده است و ما از کانال یکی از «3ابزار» برتر می توانیم طبق شرایطی با این کفار روابط و اتحادهائی داشته باشیم.

البته در مورد مشرکین به میزانی که قدرت نظامی حکومت اسلامی مومنین بیشتر می شود نیاز به آنها حتی بر علیه سایر کفار مشرک نیز برطرف می شود، و این سکولاریستها تنها زمانی می توانند با مومنین همراه شوند که ایمان بیاورند، به همین دلیل در مرحله ای که قدرت برتر با مومنین است تنها به «وحدت» با آنها راضی می شویم و از آنها پرسیده می شود که آیا به الله و رسولش ایمان می آورید؟ «تُؤْمِنُ باللَّهِ وَرَسولِهِ؟» اگر گفتن نه. ما هم می گوئیم برگرد ما از مشرکین کمک نمی گیریم:«فَارْجِعْ، فَلَنْ أَسْتَعِينَ بمُشْرِكٍ»[1] یعنی اگر میزان قدرت نظامی «دارالاسلام» ما در حدی بود که «نیاز»ی به «اتحاد» با این کفار مشرک بر علیه سایر کفار مشرک نبود ما به صراحت می گوئیم که :«فإنَّا لا نَستعينُ بالمُشرِكينَ على المُشرِكينَ»[2]و به این شکل درِ «اتحاد» بر روی سکولاریتسها بسته می شود و اینها اگر پیمانی با دارالاسلام نداشته باشند مجبورند یا ایمان بیاورند و از درِ «وحدت» وارد شوند یا جنگ را انتخاب کنند.

اگر دقت کنیم هم اکنون نزدیکترین کفار به مسلمین سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) هستند. مگر کسی در این شک دارد؟ مگر کسی در این شک دارد که هم اکنون آمریکا و رژیم صهیونیستی و متحدین جهانی و منطقه ای آنها مثل روسیه و چین و ناتو در سازمان فراماسونری ملل متحد پرچمداران دین سکولاریسم بر علیه قانون شریعت الله هستند؟

آیا ما می توانیم با پشتوانه ی قدرت حکومتی جهت دفع این دشمن جنایتکارِ مهاجم با سایر دشمنان الله و رسولش و جبرئیل و مکائیل و زناکاران با محارم و تهمت زنندگان به مریم و ناموس رسول الله صلی الله علیه وسلم و غیره متحد بشویم؟ بله. نمونه اش رسول الله صلی الله علیه وسلم که با پشتوانه ی قدرت حکومتی که داشت با یهودی ها و مشرکین و نصرانی ها و مجوس و دارودسته ی منافقین داخلیبر علیه مشرکین مکه متحد شد. این یکی از واقعیتهای تاریخ مسلمین است که کسی نمی تواند انکارش کند.

در این صورت زمانی که ما از کانال یکی از «3ابزار» برتر با کفار آشکار و دارودسته ی منافقین پیمانی می بندیم و «اتحاد»ی شکل می گیرد باید در همان قدم اول بپذیرم که ما با هم اختلافاتی داریم،و قرار هم نیست هیچ یک عقیده ی خودش را بر آن یکی تحمیل کند، بلکه ضمن فراهم کردن زمینه ی مناسب گفتگو بر نقاطی تمرکز می شود که به عنوان اشتراکات از سوی طرفین پذیرفته شده اند، و این تفاوتها در عین کثرت در یک ساختار متحد حکومتی، پذیرفته و مدیریت می شوند.

باز تکرار می کنم  که پذیرش وجود یک عقیده یا شخص یا جماعت یا جامعه ای با هویت عقیدتی متمایز و مخالفبه معنی قبول داشتن عقاید و باورها و هویت عقیدتی آنها نیست، بلکه می پذیریم که چنین چیزی هست و با ما در مواردی مخالف است، اما همیشه نقاط مورد اختلاف و جدائی تحت الشعاع موارد مورد توافق و اشتراک قرار می گیرند.

شخصی نصرانی یا یهودی یا مجوس و صابئییا مشرک یا حتی شخصی از دارودسته ی منافقین،دارای عقاید و هویتی متفاوتِ از هویت مومنین است و می خواهد بگوید من طبق پیمانی که بسته ام حق حیات و زندگی بر اساس عقاید خودم را دارم، هر چند که مخالف عقاید و هویت اسلامی شما باشد.

شما نمی توانید به بهانه ی مخالفت با قوانین اسلامی یا توهین به الله و ملائکه و شرکیات مختلفی که در عقاید کفار وجود دارد از آنها بخواهید که دست از فلان اصل اعتقادی یا رفتاری خودشان بکشند و از جزئی از عقاید و باورهایشان صرف نظر کنند و شخص در گفتن حقایق و آنچه که هست دچار خودسانسوری شود.

اگر بر عقاید این اشخاص فشار و تهدیدی باشد و یا اینکه موجوديت طرف مقابل انکار و نفی شود اینها با شدت و تعصب بیشتری بر این مسائل خاص خودشان پافشاری می کنند و حفظ این باورهای غلط برای آنها هدف می شود، در حالی که در جامعه ی اسلامی هدف آماده کردن زمینه برای بیانِ صریح و پذیرشِ بدون تردید حق در فضائی آزاد و اسلامی است.

اتحادی که بین رسول الله صلی الله علیه وسلم با یهودی های مدینه و نصرانی های نجران و مشرکین بنی خزاعه و بنی ضمره و مجوس بحرین و الأحساء و حتی با دارودسته ی منافقین داخلی بسته می شود به معنی دست کشیدن از اعتقادات مورد اختلاف نیست و کسی هم انتظار این را ندارد که از میان اسلام یا نصرانیت و یهودیت و مجوس و غیره یکی انتخب شود و بقیه کنار زده شوند و یا اینکه مثل یاسای مغولها از مشترکات همه ی آنها یک مذهب جدیدی ساخته شود و موارد مورد اختلاف کنار گذاشته شود.


[1]صحیح مسلم (3/1450) برقم (1817) شرح النووي لصحيح مسلم (4/198). صحيح الترمذي 1558

[2]ابن قدامه عن الإمام أحمد في مسنده (25/42) برقم (15763)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *