از موانع وحدت(8) عدم توافق بر نقاط مشترک و منافع مشترک (1)

از موانع وحدت(8) عدم توافق بر نقاط مشترک و منافع مشترک (1)

به قلم: کارزان شکاک

از فرق معروف به اهل سنت و ائمه ی بزرگوار این فرق ادعیه و نمازهای فراوانی همراه با ثواب های زیاد نقل شده است که اگر کسی تمام شب و روزش را وقف خواندن آنها کند، باز هم کم است. بدون شک همین ائمه نیز تمام وقت خود را به خواندن آن ادعیه و نمازها نمی‌گذراندند، اما این به این معنی نیست که تصور شود اینها عالم بی عمل بودند. بلکه به تنوعی اشاره دارد که غیر قابل انکار است.

چون هر مسلمانی توانائی و استعداد یکی از این کارهای نیک را دارد ، رسول الله صلی الله علیه وسلم به افراد مختلفی با توانائی های مختلفی، چنین سفارشی نموده است. یعنی یکی ممکن است در فلان عبادت استعداد و توانائی داشته باشد و دیگری در فلان ادعیه و نمازو… . البته این موارد امور شخصی هستند و امور عمومی که همه مسلمین ملزم به انجام ان هستند نمی گردد . به عنوان مثال تمام این ثوابها مشمول کسانی می گردد که مرتکب جرم تخلف از امر قتال و جنگ مسلحانه نگردند، مثل همان سه صحابی رسول الله صلی الله علیه وسلم.

حالا عده ای با چنگ زدن به همین امور جزئی و تنگ نظری سعی دارند اسبابی جهت تفرق و ذلیلی گردند. غافل از اینکه دین خدا و بندگان خدا دو امانت گرانبها در اختیارما هستند، که باید به خوبی از این دو امانت نگهداری کنیم اما این عده نه تنها نگهبان خوبی نبوده اند، بلکه با رفتار و کردارشان به گسترش و عملی شدن ارزشهای اسلامی و و حتی خود مسلمین   ضربه هم زده اند.

سابقه ی این افراد به همان دهه های صدر اسلام بر می گردد، چنانچه شیعیان روایت کرده اند که زمانی سلمان فارسی به مردم مي‌گفت:”هربتم من القرآن إلى الأحاديث، وجدتم كتاباً رقيقاً حوسبتم فيه على النقير والقطمير والفتيل وحبة خردل فضاق ذلك عليكم و هربتم إلى الأحاديث التي اتسعت عليكم» از قرآن گريختيد به احاديث آويختيد زيرا قرآن را كتابي يافتيد دقيق كه شما را در آن به هر نقير و قطمير و رشته‌هاي باريك و دانة خردلي به محاسبه مي‌كشد، از آن جهت بر شما تنگ آمد و به سوي احاديثي گريختيد كه بر شما گشاد گرفت و وسعت داد([1])“.

در چنین فضائی است که شخص با گرفتن یک روایت خیال می کند با خواندن يك دعا یا ذکر یا فلان عمل ریز شخص  به عاليترين درجات جنّات فردوس عروج مي‌ کند و بدیهایش به همین راحتی پاک می شوند و از حساب و کتاب درامان می ماند.

اين انگيزه يك انگيزة نفساني بلكه در حقيقت يك غرور شيطاني است كه ابليس از طريق این جزئیات موجود در روایتها شخص مسلمان را به جهنّم مي‌كشاند و همان غروري است كه الله متعال انسان را از اين فريب شيطان بر حذر داشته‌است و مي‌فرمايد: «يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا» ايشان را وعده مي‌دهد و آرزو در دلشان مي‌آورد و شيطان به ايشان جُزبه فريب وعده نمي‌دهد”(النساء /120).

 عده ای دیگر بدون توجه به آنهمه مفاهیم و اهداف متعالی دین اسلام در قرآن و سنت صحیح در راستای ساختن حکومتی اسلامی که در آن «اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف» و سپس «فالیعبدوا رب هذا البیت» به نحو احسن برای همگان فراهم می گردد،  تمام هم و غم خود را متوجه مسائل فقهی خاص فرقه ی خود نموده اند و کار را به جایی رسانده اند که پیروانشان خیال می کنند اهداف اصلی دین یعنی چگونگی وضو گرفتن و غسل کردن و صدها آداب شخصی دیگر . 

امام شاطبی رحمه الله  درباره  سختی هائی که در برخورد با  همین گروه کشیده می گوید: 

 «پیرامون من قیامتی به پا خاست و همگان به ملامت من پرداختند و سرزنش من اوج گرفت. همانند برخی از مردم به من چنین نسبت می‌دادند که دعا برای فرد هیچ سودی ندارد. زیرا من زمانی که امامت نماز را به عهده می‌گرفتم پس از نماز به صورت دسته‌جمعی نماز نمی‌خواندم. گاهی مرا به رافضی‌گری و کینه نسبت به اصحاب نسبت می‌دادند. زیرا من به ذکر خلفای راشدین در خطبه التزام نداشتم. گاهی از قول من می‌گفتند که به قیام و شورش بر علیه افکار امامان پیشین معتقدم. علت این اتهام فقط این بود که در خطبه از آن‌ها سخن به میان نیاورده بودم. گاهی به سختگیری و تشدید در احکام دین متهم می‌شدم. علت این تصور آنان این بود که من در امور تکلیف و فتوا بر قول مشهور مذهبی که بدان ملتزم بودم عمل می‌کردم و از آن تجاوز نمی‌کردم. در حالی که آن‌ها از حدود آن فراتر می‌رفتند و به گونه‌ای که برای سؤال‌کننده آسان و موافق خواست او باشد – حتی اگر چنین حکمی شاذ و استثنا هم باشد – فتوا می‌دادند. گاهی مرا به دشمنی با اولیای خداوند متهم می‌کردند. علت آن این بود من با برخی از صوفیان بدعت‌گزاری که برخلاف سنت رسول خدا   عمل می‌کردند و به گمان خودشان برای هدایت مردم برخاسته‌اند، مخالف بودم… .»[2]

شاطبی با ذکر مصایبی که علامه ابن بطه رحمه الله از  ملاهای محدود بین  زمان خود دیده و تحمل کرده است خود را تسکین می‌دهد و سخنان او را یادآوری می‌کند. ابن بطه می‌گوید: «از وضعیت خودم در حالت سفر و اقامت در میان افراد نزدیک و دور از خود، آشنایان و بیگانگان تعجب کردم. من بیشتر کسانی را که در مکه، خراسان و سرزمین‌های دیگر ملاقات کردم چه با من موافق یا مخالف باشند به پیگیری سخنان آن‌ها و تصدیق گفته‌ها و شهادت بر صحت آن‌ها می‌پرداختم.

اگر من آنچه را می‌گفت تأیید می‌کردم – که اکثر مردم چنین می‌نمودند – مرا موافق می‌نامیدند و اگر حتی ذره‌ای با سخنان یا اعمالشان مخالفت می‌کردم مرا مخالف می‌نامیدند.

اگر درباره یکی از این امور می‌گفتم که کتاب و سنت برخلاف سخن یا عمل تو را آورده‌اند، مرا جزو خوارج می‌نامیدند.

اگر درباره توحید بر ایشان حدیث می‌خواندم مرا مُشَبِّهه (تشبیه کننده خداوند به غیر او) می‌نامیدند. اگر درباره رؤیت خداوند حدیث می‌خواندم، سالمی نامیده می‌شوم. اگر پیرامون ایمان سخن می‌گفتم مرا مُرجئه می‌دانستند. اگر درباره اعمال سخن می‌گفتم به قَدَری‌بودن متهم می‌شدم. چنانچه پیرامون معرفت و شناخت صحبت می‌کردم به من اتهام کرامی‌بودن زده می‌شد. با سخن گفتن درباره فضایل ابوبکر و عمر ناصبی و با بیان فضایل اهل بیت رافضی نامیده می‌شدم.

اگر درباره تفسیر آیه‌ای از قرآن یا حدیث سکوت می‌کردم و درباره آن پاسخی نمی‌دادم به ظاهری‌بودن متهم می‌شدم و اگر پاسخ می‌دادم مرا باطنی می‌نامیدند. اگر براساس تأویل جواب می‌دادم اشعری خوانده می‌شدم. چنانچه براساس امری غیر از آن دو پاسخ می‌دادم مرا معتزلی می‌نامیدند … هرگاه با یکی از آن‌ها موافقت می‌کردم دیگران با من دشمنی می‌کردند و اگر آن‌ها را راضی نگه می‌داشتم موجب خشم پروردگار می‌شدم… .» [3]

به همین دلیل است که در جایی مثل افغانستان شاهد کشتن یک مسلمان مهاجر مجاهد شافعی مذهبی هستیم که به جرم تکان دادن انگشتش در هنگام تشهد نماز توسط یک مسلمان محلی حنفی کشته می شود . یک مسلمان مهاجری که پدر و مادر و خانواده و زن و بچه و وطن خود را جهت پاسداری از این مسلمان رها می نماید اما توسط همین مسلمان به دلیل اختلاف در یک مسأله ی فقهی جزئی به قتل می رسد .

در نزد این قاتل مسأله ی فقهی ریز خاص  او از کشتن یک انسان بالاتر است. در حالی که الله متعال به صراحت اعلام می کند که کشتن چنین انسانهائی برابر است با کشتن همه ی انسانها : مَن قَتَلَ نَفۡسَۢا بِغَيۡرِ نَفۡسٍ أَوۡ فَسَادٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ ٱلنَّاسَ جَمِيعٗا وَمَنۡ أَحۡيَاهَا فَكَأَنَّمَآ أَحۡيَا ٱلنَّاسَ جَمِيعٗاۚ(مائدة/ 32) «هرکس، انسانی را جز به قصاص یا به کیفر فسادِ در زمین بکشد، گویا همه­ی مردم را کشته».

ادامه دارد …. ان شاء الله

از موانع وحدت(8) عدم توافق بر نقاط مشترک و منافع مشترک (2)

به قلم: کارزان شکاک

بسیاری از این اشخاص، که به صورت مانعی عمل کرده اند، دین اسلام را به صورت همه جانبه نمی شناسند، و حتی از درک مفهوم کلی آن هم بی بهره اند؛ به همین دلیل زمانی که قصد دفاع از اسلام را دارند نتیجه چنان وخیم و مخرب است که سکوت آنها بسیار بهتر از این دفاعها بوده است . گفتمانهای آنها مانند بازشدن مخزن آفات و بیماریهائی است که باید به همان شیوه  تا رسیدن شورای اولی الامر منطقه ای یا جهانی و تحت نظارت حکومت اسلامی تحت عنوان استقلال درون گروهی سربسته بماند

.

سالها و بلکه قرنهاست که کارنامه ای این مسلمین محدود بین جزئی نگر را می بینیم که در فرصتهای مختلف دم از وحدت می زنند اما حاصل کارشان تنها به تفرقه ی بیشتر می انجامد، شعار یکی شدن و اتحاد سر می دهند اما جز پراکندگی بیشتر حاصلی نداشته اند. در ظاهر با تقیه و مدارا رفتار می‌کنند اما در باطن آن‌ها خشم و رغبت به انتقام نهفته است.

و جالب است بدانید همینهائی که زمانی افرادی زیر دست سایر فرق بودند و مورد ظلم قرار می گرفتند به محض اینکه حاکم می شوند و سایر فرق زیر دست انها قرار می گیرند خودشان تبدیل به ظالمی می گردند شبیه ظالم قبلی و گاه بدتر. اینها به جای پرچم اسلام و شورا ، پرچم فرقه گرائی و تک روی و تنگ نظری را برافراشته اند و فرقی ندارد این پرچم توسط کدام فرقه باشد مهم این است توسط شورا نیست.

اساسی ترین ابزار قدرت رسول الله  حقی بود که با خود داشت ، به همین دلیل بدون ترس همه را به گفتگو دعوت می کرد و الله به او دستور می داد که به کفار مخالف به صراحت بگوید: قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (نمل/64)

اما امروزه  از بزرگترین موانع گفتگوی متعصبین تنگ نظر با مخالفین ترس ناشی از جهل آنهاست.  اینها در واقع از گفتگو و آشکار شدن خرافات و باورهای غلط خود و تسلیم حق شدن و رها کردن باورهای غلطی که به صورت ارثی به انها رسیده می ترسند . می ترسند از اینکه باعث ننگ و عار گروه تحت پوشش خود شوند اما از جهالتی که با خود حمل نموده اند احساس ننگ و عار ندارند . امام زین‌العابدین می‌گوید: «ما را براساس اسلام و در راه آن دوست داشته باشید و گرنه  دیری نمی‌پاید دوست‌داشتن شما موجب ننگ و عار برای ما خواهد شد!»

جهل و جهالت این افراد به «اسلام» علاوه بر آنهمه مصیبت و ننگ و عاری که برای سایر مسلمین به بار اورده است باعث شده که  گاه خود این افراد هم از اختلافات و زخمهای عمیق خود با فرق دیگر بنالند ، اما چاقو به دست پیوندهای باقی مانده را نیز پاره می کنند و نمی دانند مشکل از کجاست؟ این دسته ها غافلند از اینکه در حرفه ای در امور فقهی شبه استاد شده اند که کلا  امور تفرقه انگیز و اکثرا غیر مشترک با سایر فرق است و تنها زمانی می توان به اتحاد در این موارد فقهی دست یافت که شورای اولی الامر فقهای منطقه ای یا جهانی تشکیل گردد و این شورا به صورت امتی واحد قادر باشد اجماعی واحد ارائه دهد . تا آن زمان هرگز نمی توان در این مسائل فقهی به وحدتی دست یافت و هر گونه تلاشی آب در هاون کوبیدن است .

باید دید سمیه و یاسر و عمار و بلال و سلمان و اوس و خزرج با چه چیزی به وحدت رسیدند ؟ آیا از کانال این جور مسائل متعدد و متضاد فقهی بود؟ یا کفر به طاغوت و ایمان به الله یا لا اله الا الله از کانال محمد رسول الله و سایر اصول برادری اسلامی و اموری بود که هم اکنون تمام فرق اسلامی بر آنها مشترک و نزدیکند؟

وحدت کانال خاص خود را دارد ، وحدت گرا باید از مسیری برود که رسول الله رفته است نه مسیرهای مختلف و متفرق فقهی که دو مجتهد در آنها هنوز به توافق نرسیده اند چه رسد به عوام مردم که هیچ ارتباطی با استراتژی و اسکلت حرکتی رسول الله صلی الله علیه وسلم ندارد . نگاهی به تاریخ مسلمین در کعبه یا روش اتحاد اوس و خزرج در مدینه و چگونگی سایر اتحادهای پیامبر با دیگران همه چیز را روشن می کند که راه وحدت از کانال این دسته از فقه گرایان رنگارنگ و متضاد نیست.  تامل در این آیه که خطاب به مومنین است می تواند کمک ارزنده ای باشد که الله متعال می فرماید: فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِي شِقَاقٖۖ فَسَيَكۡفِيكَهُمُ ٱللَّهُۚ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُٱلۡعَلِيمُ (بقرة/137)

این دسته ایمان خود را از همان کانال به پیش نمی برند در نتیجه هرگز به وحدت نمی رسند و بیشتر مژده آور تفرق بوده اند.

دفاعهای این دسته از افراد، تفرقهای عمیق، مشغول شدن مسلمین به همدیگر و مجموعه عوامل دیگری دست به دست هم داده اند که برای زندگی دنیوی بیشتر از یک و نیم میلیارد مسلمان در سراسر دنیا باید دین سکولاریسم و دشمنان قانون شریعت الله تصمیم بگیرند .

از موانع وحدت(8) عدم توافق بر نقاط مشترک و منافع مشترک (3)

به قلم: کارزان شکاک

اگر مریدان دین سکولاریسم و مذاهب مختلف آن، با تمام اختلافات عمیقی که با هم دارند، حول مبارزه با قانون شریعت الله و حذف مفاهیم چهارگانه ی دین اسلام با هم متحد شده اند، اما این مدافعین تنگ نظر و حقیر جهان اسلام آنهمه اشتراکات گسترده و متعدد میان فرق و تفاسیر مختلف اسلامی را نادیده گرفته و اختلافات جزئی و ناچیز و جبری پیش آمده به دلیل نبود حکومت شورای اسلامی را بهانه ای جهت تفرق و جدائی بیشتر و ایجاد جنگ و درگیری و مشغول شدن مسلمین به همدیگر نموده و از اینکه دشمنان آنها حول هدفی باطل با هم متحد شده اند و اینها نمی توانند حول حق جهت هدفی چون نجات از دست کفار و تشکیل حکومت فراگیر اسلامی با هم متحد شوند، شرمسار نیستند . 

الله متعال می فرماید:إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ (رعد/ 11)«خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند».

انهدام حکومت شورای اسلامی و تبدیل شدن آن به حکومت شاهیگری توسط معاویه و اعقاب او و وجود این افراد تنگ نظربه اضافه ی عوامل دیگر همگی دست به دست هم دادند تا تکفیر بی جا، تفرق، بی ابهتی ، فشل ، ذلیلی و تقلید کورکورانه به مسلمین رو آورد .

زمانی که اسلام گفتگوی نیکو با کفار اهل کتاب را سفارش می کند این گروه تنگ نظر تکفیر و اتهام زنی و پیش داوری را سر لوحه ی گفتار و رفتار خود قرار داده و حتی دوری از گفتگو ی سالم با فرق مخالف اسلامی خود را نکوهش و گاه تحریم می کنند .

الله متعال می فرماید:وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡۖ (عنکبوت/ 46) «و شما مسلمانان با اهل کتاب جز به نیکوترین طریق، بحث و مجادله مکنید مگر با ستمکاران از آنها».

علاوه بر این اسلام سفارش می کند که کفار غیر اهل کتاب (سکولاریستهای امروزین) نیز این حق را دارند کلام الهی را بشنود بدون این که مجبور به تغییر دین خود باشند، و گفتمان و اسلامی را بشنوند الله متعال می فرماید: وَإِنۡ أَحَدٞ مِّنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ٱسۡتَجَارَكَ فَأَجِرۡهُ حَتَّىٰ يَسۡمَعَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ أَبۡلِغۡهُ مَأۡمَنَهُۥۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡلَمُونَ (توبة/ 6)«و اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد بدو پناه ده تا کلام خدا را بشنود و پس از شنیدن سخن خدا او را به مأمن و منزلش برسان،زیرا که این مشرکان مردمی نادانند».

اما این گروه تنگ نظر با تکیه بر دایره ی محدود فکری و دید غلط خود قرنهاست حتی علاقه ای به گفتگو و رفع اختلافات بین خود با سایر برادران و خواهران مسلمان را ندارند  چه رسد به گفتگو با کفار اهل کتاب یا سکولاریستها (مشرکین).

 این یعنی ضعفف، به همین دلیل است که بیشتر این افراد از حربه ی فحش و ناسزاگوئی و در نهایت از حربه ی مشت و لگد و اسلحه در گفتگو با مخالفین سود جسته اند .

کسانی که مسلمین را از وحدت و نعمت همدلی دور نموده و به راههای منحرف و عذاب تفرقه و کینه و بغض می کشانند، در واقع امر، علاوه بر سرپیچی از اوامر و دستورات الله متعال، مسلمین و سایر انسانها را نیز به پرتگاه آتش سوق می دهند . این واقعیتی است که الله متعال آشکارا و روشن به آن اشاره کرده و می فرماید:  وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا وَكُنتُمۡ عَلَىٰ شَفَا حُفۡرَةٖ مِّنَ ٱلنَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنۡهَاۗ(آل عمران/ 103)

«همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت الهی را بر خودتان به یاد آورید که با هم دشمن بودید و الله دل هایتان را نسبت به همدیگر مهربان کرد و به لطف الله با همبرادر شدید؛ در صورتی که پیشتر بر لب پرتگاهی از آتش بودید و الله شما را نجات داد. بدین سان الله آیاتش را برای شما بیان می کند تا هدایت شوید».

همین گروه تنگ نظر فاسد کننده، مسلمین را در پرتگاههای آتش و محنتها و دورانهای سختی چون تجربه های تلخ اندلس، حمله ی مغول، کشتارهای وحشیانه ی ناشی از تفرق و ذلیلی های کم سابقه ی کنونی در فلسطین، میانمار، آفریقای مرکزی، عراق ، سوریه ، یمن، افغانستان، سومالی، نیجریه و …. قرار داده اند.

پشت سر نهادن این تجارب تلخ و تحمل اینهمه تراژدی وحشتناک تماما ریشه در تبدیل حکومت اسلامی به حکومت شاهیگری بنی امیه و بعد از آن و از میان رفتن شورای اولی الامر و امت ناشی از این شورا و اجماع واحد منتج از این امت واحده بود؛ که در نتیجه ی این انحراف آشکار بیماری تفرق که از ویژگیهای غیر مسلمین بود گریبانگیر مسلمین شد و به صورت تدریجی مسلمین را در همان مسیری قرار داد که اهل کتاب قبلا آن را پیموده اند و مسبب آنچه شده است که ما در طول اینهمه قرن شاهدش بوده ایم .

این افراد تنگ نظر، در هر فرقه ای که باشند، در روش تعامل با فرقه ی مخالف همان مسیر یهود و نصارا را می پیمایند و از همان ادبیات آنها در برخورد با طرف مقابل استفاده می کنند که الله متعال می فرماید:

وَقَالَتِ ٱلۡيَهُودُ لَيۡسَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَقَالَتِ ٱلنَّصَٰرَىٰ لَيۡسَتِ ٱلۡيَهُودُ عَلَىٰ شَيۡءٖ وَهُمۡ يَتۡلُونَ ٱلۡكِتَٰبَۗ كَذَٰلِكَ قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ مِثۡلَ قَوۡلِهِمۡۚ فَٱللَّهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَ (بقرة/113)

«یهودیان می­گویند: نصاری، برحق نیستند و نصاری می­گویند: یهودیان بر حق نیستند؛ این، در حالی است که هر دو گروه، کتاب آسمانی را می­خوانند. افراد ناآگاه (و مشرک نیز) سخنی مانند سخن یهود و نصاری را بر زبان می­رانند. الله روز قیامت درباره­ی اختلافشان قضاوت خواهد کرد».

و به هم توهین می‌کنند و به تفرقه دامن می‌زنند و به کردار خود شادند، فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ (مؤمنون/ 53) «آن گاه مردم امر -دین – خود را پاره پاره کردند و هر گروهی به آنچه نزد خود پسندیدند دلخوش گشتند».

الله متعال با ذکر این موارد و نتایج وخیم تفرق به مسلمین امر می کند که مانند مشرکین(سکولاریستها) اهل تکه تکه کردن دین نباشند و خود را هم شأن آنها قرار ندهند و از عواقب تفرق مسلمین را می ترساند و می فرماید: وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ * مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ (روم/ 31- 32( « و از مشرکان نباشید.از (همان) کسانی که دینشان را جدا و پراکنده نمودند و چند دسته شدند؛ هر گروهی به آنچه نزد خویش دارند، راضی و خرسندند».

پیمودن این مسیر اشتباه بوده است که عده ای از مسلمین را به تکفیر نابجای برادران و خواهران مسلمانش کشانده است . اما شافعی رحمه الله در مورد این گروه  بر این باور بود: «کان الشافعی/ینهی عن النهج الشدید عن الکلام فی الأهوا و یقول إذا خالف صاحبه قال، کفرت و العلم نفیه ظانما یقول أخطأت»[4]  شافعی/ به شیوه شدیدی از سخن گفتن بر اساس هوا و هوس نهی می‌نمود و می‌گفت هنگامی که با همراهش مخالفت می‌کند به او می‌گوید کافر شده ای و اگر علم می‌داشت باید می‌گفت خطا کرده ای.

از موانع وحدت(8) عدم توافق بر نقاط مشترک و منافع مشترک (4)

به قلم: کارزان شکاک

 با آنکه در حکومت رسول الله صلی الله علیه وسلم و حکومتهای اسلامی پس از آن کفار اهل کتاب در امنیت و بدون رنج و آزاری می زیستند اما این افراد تنگ نظر و محدود بین خود را سرگرم اختلافات جزئی خود با فرقه ی مخالف از مسلمین نموده و سعی دارند نزد گروه و عوام اطراف خود با این ابزار کثیف ارزش و بهائی به دست بیاورند و با شعله ور کردن بغض و کینه و تفرق میان مسلمین خشم و غضب الله را برای خود می خرند .

 الله متعال در مورد این تفرقه اندازان می فرماید:

إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِي شَيۡءٍۚ إِنَّمَآ أَمۡرُهُمۡ إِلَى ٱللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ (أنعام/ 159) «آنان که دین خدا را پراکنده نمودند و فرقه فرقه شدند،چنین کسانی به کار تو نیایند،کار آنها با خداست و بعد از این،به آنچه می‌کردند آگاهشان می گردانند».

هدف باید دفاع از اسلام و یاری رساندن به وحدت اسلامی و افزایش قدرت مسلمین در برابر تمام دشمنان باشد اما این تنگ نظران تفرقه انداز از چنین درکی عاجزند.

کسانی که با ادبیات قرآنی و سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم زندگی کرده اند متوجه می شوند که الله متعال در کلامش با بدترین مخلوقات (مشرکش = سکولاریستها) که مرتکب حیوان پرستی، بت پرستی و غیره گشته اند و یا همچون یهود و نصارا از دین اسلام فاصله گرفته و منحرف شده اند وارد گفتگو و مباحثه می شود و با تشریح بی طرفانه و واقعی باورهای درونی و سخنان و اعمال ظاهری آنها میزان انحراف آنها را برای آنها و اطرافیان آنها و مسلمین روشن نموده و اجازه نمی دهد که پیروان دین اسلام کورکورانه و از روی تعصب جاهلی و یا با چنگ زدن به دروغ و تهمت پراکنی خود را بر مخالفین تحمیل کنند. بلکه مسلمین از حدود و چارچوبی پیروی می کنند که تنها از این کانل می توانند حق را از باطل تشخیص داده و باعث هدایت دیگران و قوت ایمان خویش گردند .

بدون شک الله متعال با علم ازلی خود می دانسته که ما هم اکنون به اینهمه فرقه تقسیم خواهیم شد و نمی توان به الله گمان بد برد که ما را در این تاریکیهای تفرق و جنگ و خونریزی رها نموده باشد.

 در زمانی که هیچ فرقه ای حاضر نیست رای امام خود را رها کند، حتی حاضر نیست روایتهای مورد استناد طرف مقابل را بپذیرد تنها رشته ای که همیشه دلیل قاطعی بوده و تنها با چنگ زدن به آن می توان تفرقها را از میان برداشت قرآن است . الله متعال می فرماید: وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ (آل عمران/ 103)

«و همگی به رشته [ناگسستنی قرآن] خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.»

 رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز در وصف آن فرموده است: «کتاب خدا ریسمان خداست. هر کس از آن پیروی کند هدایت یافته است و هر کس آن را ترک کند دچار گمراهی شده است[5]

حر عاملی از پیامبر روایت می‌کند که ایشان فرمودند: «این قرآن ضیافت و میهمانی خداوند است پس هرچه در توان دارید از آن فرا گیرید، بی‌تردید این قرآن ریسمان خداست و نور آشکار و شفای نافع تنها اوست. هر کس به آن چنگ زند حفظ شده است و هر کس از آن پیروی نماید نجات پیدا می‌کند.»[6]

در نهج البلاغه از امام علی  روایت شده که می گوید: «خداوند هیچ کس را به چیزی مانند قرآن موعظه نفرموده است. زیرا قرآن ریسمان محکم خدا و وسیله مطمئن اوست[7]

روزی امام رضا  از قرآن یاد کرد و دلیل و  نشانه و معجزه نظم آن را بزرگ شمرد و ستود سپس گفت : «قرآن، ریسمان محکم، پیوند استوار و راه مستقیم خداوند است که فرد را به بهشت رهنمون کرده و از آتش جهنم رهایی می‌بخشد. با مرور زمان کهنه نمی‌شود و بر سر زبانها رو به سستی نمی‌رود. زیرا کتابی است برای همه زمان‌ها و دلیل و برهان بر همه انسان‌ها خداوند در این باره می‌فرماید:لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ (فصلت/ 42)          «هیچگونه باطلی از هیچ جهتی و نظری، متوجه قرآن نمی‌شود. قرآن فرو فرستاده یزدان است که با حکمت و ستوده است.» [8]

بله، ریسمان الله قرآن است که محکی جهت همه چیز و ابزاری جهت وحدت و پرهیز از تفرق و تنها دلیل و برهان قاطعی است که حقیقت را در بین گروهها و مذاهب اعتقادی که با هم درگیر شده اند روشن می‌کند و دارنده خود را توانا می‌سازد تا دلایل بی‌اساس طرف مقابل را خیلی آسان و بی‌نظیر و از نزدیکترین راه باطل سازد.

دیگر نیازی به پاسخ‌های فراوان و مناقشه‌هایی که کار افراد متخصص و کار آزموده است، نیست. مناقشه‌ها و بحث‌هایی که پی بردن به حقیقت را از عموم مردم ضایع کرده است، زیرا آن‌ها گمان می‌کنند که شناخت حقیقت مخصوص علماست و فقط به آن‌ها وابسته است. هرگاه یکی از افراد معمولی دید که در مناقشه‌ای شکست خورده و یا در راه تنگی محاصره شده و بطلان دلایلش برای وی روشن شده است، می‌گوید: علمای ما داناترند و شاید آن‌ها پاسخ‌هایی دارند که من نمی‌دانم و بحث را این گونه به پایان می‌رساند که باید این مسئله را به یکی از این علما عرضه کنیم تا او تصمیم بگیرد و واقعیت را روشن سازد. اما این فرد اطلاع ندارد که مرجعیت مسلمان در عقاید دین و پایه‌های آن قرآن است نه بشر. تا زمانی که این اندیشه و تصور در ذهن او نقش بسته باشد نشانه‌های حق از بین رفته و صورت واقعیت در ذهنش پیچیده و آشفته می‌شود. زیرا او فکر می‌کند که همیشه حق با کسی است که در مباحثه پیروز شده است، با اینکه همیشه این طور نیست. زیرا گاهی پیروزی با کسی است که به روشهای بحث و جدل داناتر است نه به حقیقت.

امام مالک/ به همین مسأله اشاره می‌کند، هنگامی که مردی خدمت ایشان رسید و گفت: «بیا با هم بحث کنیم. ایشان فرمودند: اگر من پیروز شدم؟ آن مرد گفت: من از تو پیروی می‌کنم. ایشان فرمودند: و اگر تو بر من پیروز شدی؟ آن مرد گفت: پس تو از من پیروی می‌کنی. باز امام مالک/ فرمودند: اگر مرد سومی آمد و بر هر دوی ما پیروز شد؟ آن مرد گفت: هردوی ما از او پیروی می‌کنیم.

امام مالک/ فرمودند: این مسأله به درازا می‌کشد، آیا هرگاه فردی داناتر به شیوه بحث و جدل از دیگری پیش ما آمد، از او پیروی کنیم؟ تو مردی هستی که در شک و تردید به سر می‌بری. برو پیش کسی که مثل خودت شک و تردید داشته باشد.[9]

از موانع وحدت(8) عدم توافق بر نقاط مشترک و منافع مشترک (5)

به قلم: کارزان شکاک

الله متعال به صورت واضح و بی پرده می فرماید که قرآن را به عنوان توضیح و بیان برای هر چیزی بر بنده و فرستاده خود رسول خاتم صلی الله علیه وسلم  فرو فرستاده است و می فرماید: وَنَزَّلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ (نحل/ 89) «و ما این کتاب [قرآن] را بر تو نازل کرده‌ایم که بیانگر همه چیز است.»

در جای دیگری از قرآن بیان می‌فرمایند که خداوند در این قرآن هیچ چیزی را فرو گذار نکرده است : مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖۚ (أنعام/38) «در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکرده‌ایم.»

هیچ مسأله‌ای از عقاید دین اسلام که شخص با آن وارد دین اسلام شود یا از آن خارج شود وجود ندارد که در قرآن وجود نداشته باشد بلکه تمام آنچه شخص جهت مسلمان شدن به آن نیاز دارد در قرآن موجود است و جزئیات مربوط به احکامی که در کتب فقهی متعدد فرق مختلف به آن اشاره شده زینتها و حواشی ساختمانی هستند که در زیبائی و استحکام آن می توانند موثر باشند نه در بنای ساختمان دین اسلام . 

امام جعفر صادق رحمه الله در این زمینه می فرماید : «خداوند در قرآن همه چیز را بیان کرده است. به خدا قسم چیزی را که بندگان به آن نیاز دارند ترک نکرده است. حتی اینکه هیچ کس نمی‌تواند بگوید: ای کاش خدا در این مورد نیز آیه‌ای نازل می‌کرد. مگر اینکه خدا در آن مورد نیز آیه‌ای نازل کرده است.»[10]

امام علی رضی الله عنه می‌ گوید: «آیا خدای سبحان، دین ناقصی فرو فرستاده و در تکمیل آن از آن‌ها کمک خواسته است؟ آیا آن‌ها شرکای خدا هستند که هرچه می‌خواهند در احکام دین بگویند و خدا رضایت دهد؟ آیا خدای پاک و منزه، دین کاملی را فرو فرستاده اما پیامبر ج در ابلاغ آن کوتاهی کرد؟ در حالی که خداوند پاک و توانا می‌فرماید:مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖۚ(أنعام/ 38)«در کتاب هیچ چیز را فرو گذار نکرده‌ایم.»همچنین می‌فرماید:تِبۡيَٰنٗا لِّكُلِّ شَيۡءٖ (نحل/ 89)« قرآن بیان هر چیزی است.»[11]

با این نگرش ،هم اکنون، چنانچه تشیع را پیروی از قران وسنت آنهم از کانال امام علی ودیگر ائمه ی بعد از وی تعریف کنیم ما به رسول الله صلی الله علیه وسلم ودین اسلام می رسیم و اگر سایر فرق معروف به اهل سنت را نیز به معنی پیروی ازقرآن وسنت آنهم ازکانال امام علی رضی الله عنه وسایر صحابه رضی الله عنهم بشناسیم باز به همان منبع ودین می رسیم . پس هر درگیری وتفرقی نشان ازعدم شناخت وعدم مراجعه به این مشترکات غیر قابل کتمان است . 

روایت کرده اند که امام علی رضی الله عنه در نهروان به خوارج مي گوید : ” همينكه خداي ما ، پيامبر ما ،‌كتاب ما ، قبله ما يكي است براي شما كافي نيست تا دست از برادر كشي برداريد ؟

روایات متعدد تاریخی به ما می گویند که بین حنفی– شافعی – حنبلی -حنفی – و سایر فرق با هم و بین تمام این فرق با فرقه جعفری امامی درگیریهای وحشتناک و خونینی رخ داده است با وجود اینکه موارد متعدد مشترک بین این فرقه ها چون : خدای واحد، پیامبر واحد، قرآن واحد ، کعبه واحد، روایات مشترک واحد، ایمان به قیامت، بهشت، جهنم و….و علاوه بر تمام اینها دارای دشمنانی مشترک و منافعی مشترک زیادی بوده اند .

علاوه بر موارد مشترک میان تمام فرقه ها با هم ، اختلاف اساسی اکثر فرقه ها با شیعه ی 12 امامی به جانشینی رسول الله صلی الله علیه وسلم بر می گردد که به قرون گذشته تعلق داشته واثبات و یا عدم اثبات آن هیچ فایده عملی برای وضع موجود ما ندارد . اما به خاطر آن ایجاد اختلاف نمودن فایده های زیادی برای کفار آشکار و پنهان ما در بر داشته و ضررهای زیادی متوجه ما نموده است.

زمانی که فتواهای کسانی چون ابوبصیر طرطوسی و مفتی های درباری آل سعود بر علیه تمام شیعیان را مشاهده می کنیم آشکارا می بینیم که کفار آشکار و پنهان از کانال علمای سوء و الرویبضه جهت شعله ور نمودن جنگهای داخلی و عمیق تر نمودن شکاف تفرق از یکطرف و یا برای منحرف كردن اذهان عمومی از مشكلات، دردها، بدبختی های داخلی ناشی از حاکمیت طواغیت، به سوی مسایل بی فایده تاریخی، استفاده فراوان برده، آنرا دامن زده و توسط عوامل خود شاخ و برگ فراوانی به آن داده‌اند. و دشمنان مسلمین نیز با جهت دهی به احساسات غلط به وجود آمده و بهره برداری به موقوع از آنها، به اهداف و منافع خود دست یافته اند و احمق كسي است كه از دشمن توّقع رحم و انصاف داشته باشد!


([1]) رجال كشي, چاپ كربلاء, ص 22 و 23.

[2]) الاعتصام، ج 1، ص 27-28.

[3]) همان ، الاعتصام، ج 1، ص 28-29.

[4] اخرجه الالکائي 1/147

[5]) صحیح ابن حبان، ج 1، ص 330، شعیب ارنووط گفته است: بنا بر شرط مسلم اسناد آن صحیح است.

[6] وسائل الشیعه، ج 6، ص 168

[7]) نگا:نهج البلاغه، (خطبه‌ای که فرد را از پیروی نفس باز می‌دارد.)

[8])عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 137.

[9]) کتاب، (المنهج القرآنی الفاصل بین اصول الحق واصول الباطل)، ص 15-16 با تصرف.

[10]) الکافی، ج 1، ص 59، (باب الرد الی الكتاب والسنة)، حدیث شماره 1، و تفسیر قمی، ج 2، ص 452.

[11]) نهج البلاغه، ص 61، خطبه شماره 18، (و من كلام له  في ذم اختلاف العلماء في الفتیا).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *