س. بعضيها بر اين باورند كه با توجه به برتري تكنولوژي نظامي كفار و مرتدين بر مسلمين،  امكان پيروزي در جنگ مسلحانه براي مسلمين تا روز قيامت مقدور  نيست، چون هر چه ما تلاش كنيم باز آنها چندين قدم جلوترند،  به همين دليل بايد تابع خواسته هاي آنها شد و در قالب همين دموكراسي  و سكولاريسم آنها به پيش رفت و از نماز و روزه مردم محافظت نمود !!

س. بعضيها بر اين باورند كه با توجه به برتري تكنولوژي نظامي كفار و مرتدين بر مسلمين،  امكان پيروزي در جنگ مسلحانه براي مسلمين تا روز قيامت مقدور  نيست، چون هر چه ما تلاش كنيم باز آنها چندين قدم جلوترند،  به همين دليل بايد تابع خواسته هاي آنها شد و در قالب همين دموكراسي  و سكولاريسم آنها به پيش رفت و از نماز و روزه مردم محافظت نمود !!

ج . يعني منظور اين افراد اين است كه ابتدا بايد با دست كشيدن از قانون شریعت الله و حاکمیت اسلامی و پذيرش قانون دین سكولاريسم و دموكراسي و تسلیم شدن به حکومتهای کفری سکولاریستی به میل خود و با وجود توانائی از بخشی از دین دست کشید تا از نماز و روزه و مسائل شخصي مسلمين محافظت بشود؟! آنوقت نماز و روزه و آداب دستشوئي و حيض و نفاس به چه دردش مي خورد در حالی که 1- آگاهانه 2- عمدا  3- به میل خودش دست از بخش عظیمی از دین اسلام کشیده است؟  به نظر شما اين حيله و مكر شيطان نيست كه از زبان اين انسانهاي گمراه بيان مي شود ؟

ادامه خواندن س. بعضيها بر اين باورند كه با توجه به برتري تكنولوژي نظامي كفار و مرتدين بر مسلمين،  امكان پيروزي در جنگ مسلحانه براي مسلمين تا روز قيامت مقدور  نيست، چون هر چه ما تلاش كنيم باز آنها چندين قدم جلوترند،  به همين دليل بايد تابع خواسته هاي آنها شد و در قالب همين دموكراسي  و سكولاريسم آنها به پيش رفت و از نماز و روزه مردم محافظت نمود !!

Мушриклар ва уларнинг ислом шариатидаги, ахли таъвилни ўзаро сўзлашув адабиётидаги хукмлари. (18) 

Мушриклар ва уларнинг ислом шариатидаги, ахли таъвилни ўзаро сўзлашув адабиётидаги хукмлари. (18)

Бисмиллах валхамдулиллах.

Аммо баъад: ассаламу алайкум ва рохматуллохи ва барокатух.

Саволлар. (1)

1.Сиз ўзингизни матлабларингизда  шайхул ислом ибни Таймия рохимахуллохнинг мушриклар билан ахли китобнинг  орасидаги  фирқалар хақидаги нақл қилинган сўзларни  келтиргансиз. У кишидан мана шу мушриклар ва ахли китобнинг ахли суннатни тўрт мазхабига қарши равофизларнинг хамкорлик қилишлари борасида  хам бирор нарса биласизми?

Сухбатимизни аввалида шуни айтиб ўтиш лозим бўладики, жаъфарийларга хам  ханафий, шофеъий ва бошқа мазхабларга ўхшаш назар билан қараш керак, мана бу мазхаблар ўзини ўрнида бир-бири билан ижтиходий ихтилофларга эгадир. Шиъаларнинг ўзларини бошқалардан ажратишга қасд қилишлари бу уларнинг ўзларини муаммосидир ва улар жуда катта хатога йўл қўйишяпти . бу худдиинки ханафий ё шофеъийлар ўзларини бошқа мазхаблардан ажратиб олаётганга ўхшайди.

ادامه خواندن Мушриклар ва уларнинг ислом шариатидаги, ахли таъвилни ўзаро сўзлашув адабиётидаги хукмлари. (18) 

مشرکلر و اولرنینگ اسلام شریعتیده گی، اهلی تَعویلنی اوزرا سوزلشو آدبیاتده گی حکملری. (18)

مشرکلر و اولرنینگ اسلام شریعتیده گی، اهلی تَعویلنی اوزرا سوزلشو آدبیاتده گی حکملری. (18)

بسم الله والحمد الله.

اما بعد: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

سوال (1)

  1. سیز اوزینگیزنی مطلبلرینگیزده شیخ اللسلام ابن تیمیه رحمه الله نینگ مشرکلر بیلن اهلی کتابنینگ آره سیده گی فرقه لر حقیده گی نقل قیلینگن سوزلرنی کیلتیرگنسیز. او کیشیدن منه شو مشرکلر و اهلی کتابنینگ اهلی سُنّتنی تَورَت مَذهبیگه قرشی رَوافضلرنینگ هَمکارلیک قیلیشلری باره سیده هم بیرار نَرسه بیله سیزمی؟

صُحبتیمیزنی اوّلیده شونی ایتیب اوتیش لازم بوله دیکی، جَعفریلرگه هم حَنَفی، شافعی و باشقه مذهبلرگه اوخشش نَظر بیلن قرَش کیرَک، مَنه بو مَذهَبلر اوزینی اورنیده بیر-بیری بیلن اجتهادی اخطلافلرگه ایگه دیر. شیعه لرنینگ اوزلرنی باشقه لردن اجرَتیشگه قصد قیلیشلری بو اولرنینگ اوزلرنی مُعماسیدیر و اولر جوده کتّه حطا گه یول قوییشیَپتی. بو حودّءِنکه حَنَفی یا شافعیلر اوزلرنی باشقه مَذهبلردَن اجرَتیب آلیاتگنگه اوخشیدی.

ادامه خواندن مشرکلر و اولرنینگ اسلام شریعتیده گی، اهلی تَعویلنی اوزرا سوزلشو آدبیاتده گی حکملری. (18)

فرق بین مشرکین با اهل کتاب

فرق بین مشرکین با اهل کتاب

شما در مطالب خود از شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در مورد فرق بین مشرکین با اهل کتاب نقل قول کردید. آیا از او در مورد روافض که با همین مشرکین و اهل کتاب بر علیه 4مذهب اهل سنت همکاری می کنند چیزی می دانید؟

در همین ابتدا لازم است که به جعفری ها مثل سایر مذاهب حنفی و شافعی وغیره همچون مذهبی در کنار سایر مذاهب نگاه کرد که تمام این مذاهب در مواردی با همدیگر اختلافات اجتهادی دارند. اینکه شیعیان قصد داشته باشند خودشان را از دیگران جدا کنند مشکل خودشان است و دارند اشتباه بزرگی می کنند مثل این است که حنفی ها یا شافعی ها بخواهند خودشان را از سایر مذاهب جدا کنند.

 عبارت 4 مذهب و محدود کردن مذاهب معروف به اهل سنت در 4 مذهب ربطی به ائمه ی خیرالقرون ندارد و اصلاً ما در میان خیرالقرون و حتی چند قرن بعدی هم چیزی به نام 4 مذهب نداریم و محدود کردن مذاهب معروف به اهل سنت به 4 مذهب توسط شاهان آنهم به دلایلی خاص صورت گرفته است، امروزه اگر به دقت نگاه کنیم جمعیت جعفری ها از حنبلی ها بیشتر است و تقریباً با مالکی ها نیز در یک سطح هستند. بهترین گزینه تشکیل شورای اولی الامر تمام فرق و مذاهب اسلامی است نه نادیده گرفتن و یا حذف مذاهب مختلف اسلامی مادام که در دایره ی اسلام و مسلمین قرار گرفته اند.

حالا در میان جعفری ها مثل حنفی ها و مالکی ها و شافعی ها و سایر مذاهب اسلامی قطعاً کسانی وجود دارند که اهل انحراف هستند هر چند که مدعی شافعی بودن و حنفی بودن و جعفری بودن و غیره باشند و در مواردی هم موافق همان مذهبی باشند که ادعایش دارند.

 ابن تیمیه در مورد گروههای منحرفی چون قرامطه و روافض میان شیعه صحبت می کند که اگرچه هم چیزی از تشیع باطل را آشکار کنند که شیعه با آن موافق هستند «أن اظهروا شيئا من التشيع الباطل الذي يوافقهم عليه الشيعة» با این وجود این منحرفین گروه و دسته ای متمایز از شیعیانی هستند که« ليسوا زنادقة ولا منافقين »[1] نه جزو زندیقان هستند و نه جزو منافقین.

 مگر خود ما همین الان گروهها و دسته های مختلفی را در اطراف خود نمی بینیم که ادعای شافعی گری و حنفی گری و اخوانی گری و نجدی گری و صوفی گری و مکتبی گری و سایر مذاهب و مدارس و مکاتب و فرقه های اسلامی را دارند و با چیزهائی از این مذاهب و مدارس هم موافق هستند اما عملاً بر علیه اهل دعوت و جهاد از همان مذهب و حتی بر علیه موجودیت اسلام فعالیت می کنند و عملاً در خدمت کفار سکولار جهانی و سایر دشمنان هستند؟  واضح داریم می بینیم.

جعفری ها، هم اکنون به این دسته از منحرفین میان شیعه می گویند شیعه ی انگلیسی. در گذشته به آنها از عناوین غلاة و شیعیان صفوی و روافض یا اسم فرقه ای که به آن تعلق دارند مثل خطابیه و دروزی و قرامطه و اسماعیلیه و… نام برده می شدند. روافض به صورت عموم یعنی کسانی که رهبر خود را در وقت نیاز تنها می گذارند و رد می کنند و به کسانی هم که ابوبکر و عمر و عثمان را رد می کنند گفته شده، اما در معنی خاص آن به غلاة و منحرفین میان تشیع اطلاق شده که خود شیعه هم از آنها برائت و دوری کرده اند.

ابن تیمیه هم در مورد روافض توضیح می دهد که : قرمطی‌ها و اسماعیلیان و همفکران آن‌ها کسانی بودند که علیه اهل سنت جنگیده‌اند.[2] یعنی روافض مورد نظر ابن تیمیه در عقاید و باورها و رفتار خود چیزهائی هستند مثل قرمطی ها و اسماعیلی ها  که توسط شیعیان جعفری تکفیر هم شده اند. اما بر خلاف شیعیان جعفری که عموم پیروان این غلاة و منحرفین منتسب به شیعه را تکفیر کرده اند ابن تیمیه تنها علمای آگاه و بی عذر آنها را تکفیر می کند.

ابن تیمیه مثل تمام هم عصرهای خود از این فرقه ی منحرف میان شیعه و شیعیان باطل با اسم دسته ی خاص خودشان یا با اسم عام روافض نام برده است اما در برابر از آراء شیعیان جعفری مثل سایر مذاهب اسلامی استفاده کرده است حتی اگر این رای مخالف آراء تمام مذاهب معروف به اهل سنت بوده باشد . 

به عنوان مثال السُبكي شافعی مذهب از ابن تیمیه ی حنبلی مذهب ایراد می گیرد که بر خلاف مذاهب چهارگانه رای شیعیان جعفری در مورد تعلیق طلاق زن را گرفته است. ابن تیمیه نیز در رد او کتاب مشهورش به نام «الرَّدُ علی السُبکی» که جزو آخرین تالیفاتش می‌باشد را می‌نویسد و می گوید شیعیان جعفری نیز در مسمّای امّت و مؤمنین داخل هستند « فإنهم داخلون في مسمى الأمة والمؤمنين »[3] ادامه می دهد: فإذا كان اسمُ المؤمنين وأمةُ محمدٍ يتناولهم، ولهم نظرٌ واستدلالٌ، ولهم دينٌ يُوجب قصدهم الحق؛ لم يبقَ وَجْهٌ لمنعِ الاعتداد بهم. [4] پس مادامی که اسم «مومنین» و اسم «أمّت محمد» برای شیعیان جعفری هم بکار برده می‌شود و با توجه به اینکه آنها دارای نظر و استدلال خودشان هستند، و دارای دینی هستند که نشان می‌دهد آنها به دنبال حق هستند، پس دلیلی باقی نمی‌ماند که مانع از آن شود که آنها و رأی و دیدگاه آنها را به حساب نیاورد..

ابن قیم هم باز در مورد شیعه ی امامی و رای ونظر آنها چنین نگرشی دارد و می گوید: و این مغرور شدن است که شخص متکبری همۀ آنان را تکذیب کند «وإن أخطأوا في بعضِ المواضعِ لم يلزم من ذلك أن يكونَ جميعُ ما قالوه خطأ». اگر چه این شیعیان امامیه در جاهائی دچار خطا و اشتباه شده اند اما به این معنی نیست که هر چه اینها بگویند خطاست.[5] 

البته این نگرش اهل علم در مورد اهل علم دیگر مذاهب اسلامی است. در مورد عوام مذاهب مختلف اسلامی هم باز می بینیم که به عنوان مثال ابن تیمیه می گوید : اگر یک عامی با حجّت حرف بزند پس او در آن مسأله اهل اجتهاد است؛ اگرچه هم در دیگر مسائل اهل اجتهاد نباشد. برای اینکه اجتهاد قابلیت جدا کردن و برتری دادن برخی بر برخی دیگر و جزء جزء بودن را دارد. [6]

حالا اگر می بینیم که امروزه میلیونها نفر از منتسبین به حنفیت و مالکی و شافعی و جعفری و حنبلی و نجدی و اخوانی و صوفی و … در کنار کفار سکولار جهانی بر علیه اهل دعوت و جهاد قرار گرفته اند دلیلی بر کنار زدن تمام این مذاهب و راسخین در میان این مذاهب نمی شود.

ابن تیمیه در زمان خودش از این منحرفین صحت کرده و با تکفیک کفار مشرک از کفار یهودی و نصارا می گوید: وَالرَّافِضَةُ هُمْ مُعَاوِنُونَ لِلْمُشْرِكِينَ وَالْيَهُودِ وَالنَّصَارَى عَلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِينَ، [7]  مثل این است که بگوئی که دسته هائی از نجدیت در کنار حفتر سکولار و سایر کفار جهانی در لیبی قرار گرفته اند و به قتل عام فرقه های مختلف معروف به اهل سنت مشغولند چون در آنجا حتی یک شیعه ی جعفری هم وجود ندارد. یا در سومالی و مالی و شمال آفریقا  و حتی در یمن و غیره این دسته از نجدی ها که بخشی از خط فکری نجدیت و منشعب از مذهب حنبلی ها هستند در کنار کفار مشرک و یهود و نصارا بر علیه اهل دعوت و جهاد قرار گرفته اند و همچون روافض میان شیعه ی جعفری به قول ابن تیمیه : دائماً یوالون الکفار من المشرکین والیهود والنصارى ویعاونونهم على قتال المسلمین ومعاداتهم .[8] همواره کفار از جمله مشرکین و یهود و نصاری را به سرپرستی گرفته و آنها را در جنگ با مسلمانان و دشمنی با آنها یاری می کنند … و با یهود و نصارا و مشرکین، علیه مسلمانان دوستی و محبت می‌ورزند.[9] این وظیفه ای است که همین الان رژیم فاسد آل سعود با تفکرات نجدیت و همراهی مفتی های نجدی در حال انجام آن است. یعنی در هر جا شما دیدید که مسلمانی توسط کفار جهانی سرکوب می شود شک نکنید یا حمایت آل سعود با فتوا و جنگ روانی و با دلار در آن وجود دارد یا مستقیماً و مسلحانه در قتل عام مسلمین آن دیار در کنار کفار حضور دارد. این را خود ما در افغانستان و چچن و سومالی و عراق و سوریه و یمن و مصر و لیبی و غیره دیده ایم.

ابن تیمیه در مورد دسته ای از قدری های میان فرقه های معروف به اهل سنت هم می گوید: از آنجا که بعضی از اخلاق و رسومِ نصارا در این افراد آمیخته است و در نصارا برخی از آداب و رسوم مشرکین یافت می‌شود، در باورشان نسبت به تقدیر، همانند مشرکان می‌اندیشند.[10] بعد از این ابن تیمیه به توصیف دسته ای از معتزله که از میان مذاهب معروف به اهل سنت بیرون آمده اند می پردازد و با مقایسه ی  این دسته از قدری ها با این دسته از معتزله می گوید: آنان شبیه مجوسیان هستند و این افراد همانند مشرکین.[11]

با این وجود ابن تیمیه در مورد اهل بدعت  می گوید: کسی که در برخی از این مسائل (عقیده از قبیل صفات، تقدیر، ایمان، وعید و غیره) به خطا رود: یا با وجودی که در عموم اصول ایمان با کفار که از مشرکین و اهل کتاب هستند متفاوت‌اند، لیکن در زمره‌ی اهل بدعت به حساب می‌آیند…. . البته بالاتفاق، مجتهدِ در این مسایل با وجودی که خطا هم بکند، کافر محسوب نمی‌شود.

و از آنجا که باید به ناچار او را به یکی از دو گروه [مسلمان و کافر] ملحق نمود، معلوم و واضح است آنان که خطای اجتهادی داشته‌اند در لیست مؤمنین به الله ـ و رسولش قرار دارند و شبهاتِ آنان از اهل کتاب و مشرکین موجّه‌تر است؛ لذا لازم است که در لیست مسلمانان قرار گیرند. عملکرد و رویکرد امت اسلامی هم از دیر باز تا کنون در مورد عموم خطا کنندگان، بر همین بوده است. و احکام اسلام را همان طور که بر دیگران اجرا می‌شد، بر آنان هم اجرا می‌کردند.[12]و هر کس به آن‌چه محمد آورده است ایمان دارد، به مراتب بهتر از کسی است که به شریعت محمدی  کفر ورزیده است؛ گرچه در شخص مؤمن، نوعی بدعت از بدعتِ خوارج، شیعه، مرجئه، قدریه یا دیگران، هم وجود داشته باشد.[13]


[1] ان كثيرا من الناس لا يعلم باطن حال القرامطة لانهم انما يظهرون موالاة آل محمد صلى الله عليه وسلم ولا ريب ان كل مؤمن يجب عليه ان يواليهم وان اظهروا شيئا من التشيع الباطل الذي يوافقهم عليه الشيعة الذين ليسوا زنادقة ولا منافقين ولكن فيهم جهل وهوى تلبس عليهم فيه بعض الحق كما ان هؤلاء الجهمية وافقهم من العلماء والامراء في بعض ما يظهرونه من لم يكن من الزنادقة المنافقين لكن كان فيهم جهل وهوى لهم…

[2] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج۳ ص ۳۵۶.

[3] الرد علی السبکی، ج 2 صص 659-660./ وقد تنازع الناس في أهل الأهواء والبدع هل يعتد بخلافهم؟ على قولين مشهورين في مذهب أحمد ومذهب أبي حنيفة وغيرهما، وهذا قول عامة أصحاب الشافعي، وهو اختيار أبي الخطاب وغيره من أصحاب أحمد، وأكثر الناس يقولون: إنه يعتد بخلافهم إذا كانوا من أهل الملَّة، فإنهم داخلون في مسمى الأمة والمؤمنين

[4]الرد علی السبکی، ج 2 صص 661-662./  وذلك أنهم وإِنْ كانوا ضالين فيما خالفوا فيه أهل السنة والجماعة فلا يلزم ضلالهم في كل شيء، لا سيما إذا كان قد وافقهم بعض أهل السنة والجماعة في تلك المسائل، ولا يجوز أن يكون الله أقام عليهم الحجة بقول منازعيهم الذين لم يَقُمْ دليل شرعي على عصمتهم، فإنَّ أدلةَ الإجماع إنما دلت على عصمة المؤمنين بلفظ المؤمنين ولفظ الأمة؛ كقوله تعالى: {وَيَتَّبِعْ غَيرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ} [النساء: 115]، وقوله – صلى الله عليه وسلم -: “لا تجتمع أمتي على ضلالة”. فإذا كان اسم المؤمنين وأمة محمد – صلى الله عليه وسلم – يتناولهم، ولهم نظرٌ واستدلالٌ، ولهم دين يُوجب قصدهم الحق= لم يبقَ وَجْهٌ لمنع الاعتداد بهم. فإنَّ المانع من الاعتداد بهم: إما عدم العلم، وإما سوء القصد؛ فَمَنْ لم يكن عارفًا بأدلة الشرع فهو عاصٍ بخلافهم ، يجب عليه اتباع العلماء.والعامة قد تُنُوزعَ في الاعتداد بخلافهم؛ والأكثرون لا يعتدون بخلافهم.

وحقيقة الأمر: أَنَّ العامة مقلدة للعلماء، فيمتنع أن يجتمع العلماء على شيء ينازعهم فيه العامة، وإذا قُدِّرَ عاميٌ يتكلم بلا حجة فهذا جاهل لا قول له، وإنْ تكلَّمَ بحجةٍ فهو من أهل الاجتهاد في تلك المسألة، وإِنْ لم يكن من أهل الاجتهاد في غيرها، فإنَّ الاجتهاد مما يقبل التبعيض والتجزؤ؛ فأكثر العلماء يخفى عليهم بعض الشرع، فلو لم يكن المجتهد إلا مَنْ يَعرف جميعَ الأحكام أو يمكنه معرفة جميع الأحكام= لم يكن في الأمة مجتهد، اللهم إلا أن يكون مثل أبي بكر الصديق – رضي الله عنه – الذي لم يُعرف أنه أخطأ في مسألة من مسائل الشرع فاجتهد اجتهادًا يخالف نصًّا، بخلاف غيره ..

[5] ابن قیم، الصواعق المرسلة على الجهمية والمعطلة 2/617 ؛ الناشر : دار العاصمة – الرياض ، الطبعة الثالثة ، 1418 – 1998

تحقيق : د. علي بن محمد الدخيل الله قد تواطئوا على الكذب عن أهل البيت ففي القوم فقهاء وأصحاب علم ونظر في اجتهاد وإن كانوا مخطئين مبتدعين في أمر الصحابة فلا يوجب ذلك الحكم عليهم كلهم بالكذب والجهل! وقد روى أصحاب الصحيح عن جماعة من الشيعة وحملوا حديثهم واحتج به المسلمون، ولم يزل الفقهاء ينقلون خلافهم ويبحثون معهم، والقوم وإن أخطأوا في بعض المواضع لم يلزم من ذلك أن يكون جميع ما قالوه خطأ حتى يرد عليهم هذا لو انفردوا بذلك عن الأمة؛ فكيف وقد وافقوا في قولهم من قد حكينا قولهم وغيره ممن لم تقف على قوله

[6] ابن تیمیه، الرد علی السبکی ج 2 ص 663. / إذا قُدِّرَ عاميٌ يتكلم بلا حجة فهذا جاهل لا قول له، وإنْ تكلَّمَ بحجةٍ فهو من أهل الاجتهاد في تلك المسألة، وإِنْ لم يكن من أهل الاجتهاد في غيرها، فإنَّ الاجتهاد مما يقبل التبعيض والتجزؤ/  نیز : جامع المسائل (4/ 56 – 57)، منهاج السنة (8/ 299)، الاستقامة (2/ 93)، بغية المرتاد (ص 500)، جواب الاعتراضات المصرية (ص 76، 78)

[7] مجموع الفتاوی . کتاب الجهاد (3/546)

[8] المنهاج ۳/۳۷۸

[9] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج ۲۸ ص ۴۷ – ۴۸۳./ ابن تیمیه ، منهاج السنه ج۳ ص ۳۵۶.

[10] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج ۸ ص ۲۲۶ – ۲۶۰.

[11] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج ۳ ص ۱۰۳ – ۱۰۴.

[12] ابن تیمیه ، منهاج السنه ج ۱۲ ص ۴۹۶.

[13] ابن تیمیه، منهاج السنه ج ۳۵ ص ۲۰۱.

Қўлдан келганча тарафдор жамлаш.

Қўлдан келганча тарафдор жамлаш.

Меҳридод биринчи(милоддан олдинги 1717 йилдан 137\138 гача)ўн йилни ичида яъни милоддан олдинги 138 йилдан 148 йилгача жангчиларини кўплиги ва шиддатли жанглар воситасида,ҳамда катта тоифаларни ҳамкорлик қилишга жалб қилиш сиёсатини ишга солиш орқали,Порт қавмини катта қудрат эгаси бўлиш мақомига етказа олди.У катта давлат тузиш билан бир қаторда,Ашконийлар учун тайёр программани хам мерос  қилиб қолдирган эди.

Меҳридодни ўрнига тахтга ўтирган Фарҳод иккинчи(129 дан 138 гача) ҳам 129\130 йиллардаги Антиюхус еттинчи Седитс билан бўлган жангларни бошида,у билан музокарани бошлади,лекин у шоҳ Салукийни шароитини қабул қилмагач,муносиб фурсат келиши кутиб туришга қарор қилди.

ادامه خواندن Қўлдан келганча тарафдор жамлаш.

فراهم آوردن بیشترین متحدین ممکن

فراهم آوردن بیشترین متحدین ممکن

مهرداد یکم (1717 تا 137/138 پیش از میلاد) توانست ظرف ده سال از 148 تا 138 پیش از میلاد با پیکارهای سخت و به برکت سپاه و سیاست جلب همکاری دودمان های بزرگ ، پارت را به مقام یک قدرت بزرگ برساند. وی نه تنها دولتی بزرگ ساخت بلکه برنامه ای برای اشکانیان به ارث گذاشت.

فرهاد دوم (از حدود 138 تا 129 ق.م) جانشین مهرداد نیز در جنگ با آنتیو خوس هفتم سیدتس که کوشید در سال های 129/130 ق.م ابتدا با وی وارد گفتگو شد اما شرایط شاه سلوکی را نپذیرفت و مترصد زمان مناسب شد.

آنتیو خوس برای آسان نمودن تهیه آذوقه، سپاه خود را در پایگاه های زمستانی شهرهای گوناگون پراکند. فرهاد به یاری تبلیغات ماهرانه ساکنان این شهرها را به هواداری از خود برانگیخت ، سپس نقشه ای را به اجرا گذاشت که در آن تهاجم همزمانی به سپاهیان آنتیو خوس پیش بینی شده بود که کاملاً کامیاب از آب در آمد و آنتیو خوس در نبرد پس از آن که سربازانش رهایش نمودند شکست خورد و کشته شد (یا خودکشی کرد).

– مبارزین مجاهد باید با دوری جستن از ملاحظات تنگ نظرانه ی رایج جامعه ی جاهلی و انتظارات توهم گرایانه  ,در قالب یک حرکت و جنبش مبارزاتی برای دست یافتن به یک هدف مشترک که در یک سرزمین و کره ی خاکی واحدی مبارزه می کنند هیچ گونه فرصتی را برای وحدت از دست ندهند. وحدت نیروهای پیشتاز وحدت کل خلق و بسیج نهایی آن می باشد.

– جهت حل اختلافات و پیشبرد دقیق و علمی مبارزه باید به مرحله ای بودن حل مشاکل و اختلافات و هم چنین مرحله ای اجرا کردن اصلاحات و تربیت معتقد بود. برای حل مسایل بزرگ یا کوچکی که فعلاً بر سر آن ها اختلاف وجود دارد باید به مرحله بعد و هنگامی که شرایط برای حل آن ها مهیا شده واگذار کرد.

– در شرایطی که اکثر طبقات جامعه منفعل و به دور از عمل و هیجانات بیداری اسلامی به سر می برند و پرداختن به بزرگترین واجب پس از توحید بر عهده ی طبه ی خاصی از غرباء مختص شده و اکثریت خفتگان فریب خورده یا به فکر پولدار شدن هر چه بیشتر و یا خریدن زمین و املاک در جاهایی که امکان پیشرفت در آن وجود دارد و خوشگذرانی و… و دنیا آن ها را به بازی گرفته است. برای مبارزین مجاهد تمام درهای تفرق و انحصار طلبی جاهلانه بسته شده و چاره ای جز وحدت و بهره گیری از انرژی و قدرت همدیگر ندارند.

جامعه چنان در مادی گرایی و فرد گرایی غرق شده است که هر گونه تک روی مجاهدان مبارز را به صورتی خیلی موزیانه و بی رحمانه در خود هضم و خفه می گرداند.

– ما به پیروزی های کوچک خیلی اهمیت می دهیم اما به شرطی که این پیروزی ها هم چون جویبارهای کوچک به هم پیوسته و در یک مسیر و با بهره گیری از قدرت همدیگر در حرکت باشند. اگر پیروزی های کوچک به هم نپیوندند هم چون جویبارهای کوچک چند ده متر آن طرف تر در زمین فرو رفته و گم و نابود می گردند. از به هم پیوستن پیروزی های کوچک و هم مسیر است که پیروزی بزرگ حاصل می گردد.

– در وضع موجود کار ما مبارزین پیشگام تنها تفسیر و نظریه پردازی نیست بلکه تغییر وضع موجود است. تماشا کردن و فال بینی نیست بلکه فراهم کردن ملزومات و شرایط تغییر است ، منتظر  شدن تا فراهم شدن اسباب تغییر نیست بلکه فراهم کردن ملزومات و شرایط تغییر و وحدت و کسب قدرت واقعی است.

باید آموزش عملی داد. این آموزش عملی است که می تواند اثر گذار باشد و بس. نباید همبستگی و اتحاد که ضرورت درست کردن «قدرت» است را گدایی کرد و نباید منتظر ترحم دیگران شد. تدارک قدرت در خود قدرت است. در مبارزات آزادی خواهانه وحدت و در نتیجه ی آن کسب «قدرت» و در برابر ، اصل پراکنده کردن نیروهای دشمن اصلی است بی نهایت مهم و اساسی (هم چون جنگ احزاب).

وحدت برای حرکت اسلامی هم استراتژی است هم تاکتیک. تاکتیک از این لحاظ که وسیله ای ست برای بسیج و سازماندهی تمام انرژی و قدرت مردم و استراتژی محسوب می گردد چون مسئله ی نابودی دشمن صهیو صلیبی ومرتدین سکولار  از طریق یک جنگ مردمی را مد نظر خود دارد.

جاهلیت هرگز «مؤدبانه» و «با خواهش و تمنی» دست از قدرت ظالمانه اش بر نمی دارد و تنها با «قدرت» آزادی خواهان است که قدرت دشمن منهدم می گردد. تاریخ هم روش دیگری را تجربه نکرده و به اثبات نرسانده است که در آن با خواهش و تمنا و دعا و گریه زاری حکم خدا جایگزین حکم جاهلیت گشته و جاهلیت داوطلبانه کنار کشیده و دست از منافعش بکشد. کسب قدرت یگانه حل است و تفرقه اساسی ترین سم کشنده و از بین برنده ی وحدتی است که از سرچشمه های اساسی قدرت به شمار می رود.

پروژه ی وحدت در زندگی واقعی روزمره ی مسلمانان صورت می گیرد نه در کتابخانه ها. به کار گیری قدرت علیه تفرقه اندازان مسلمان جهت کسب قدرت بزرگ بر ضد قدرت بزرگ دشمن امریست که در حالت اضطرار بر مبارزین مجاهد تحمیل می گردد.

جنبش و حرکت آزادی خواهانه با یکی شدن است که وحدت طولانی مدت به دست می آورد و دوام می یابد. این به معنای یک دست شدن در تمام جنبه های زندگی در وضع موجود نیست بلکه باید گفت با توجه به نسبی بودن عقل و پیشرفت های رو به تکامل انسان و علمی بودن انقلاب از یک طرف و جبری بودن قوانین حاکم بر جنگ از طرف دیگر وجود آراء مختلف و گوناگون درون جماعتی که قانون و نظم بر آن حکمروایی می کند و مانع تفرق می گردد، موجب پویایی و شکوفا شدن جنبش نیز می گردد.

وحدت حرکتی یعنی یکسان بودن روش و خط مشی جماعت و وجود یک مجموعه از اعتقادات روشن و بی ابهامی که استراتژی حال و آینده را در مواجهه با واقعیات عینی موجود هدفمند در نظر می گیرد.

وحدت عین قدرت است و تفرق عین ذلت ، خواری ، مستی و بی ابهتی است. این سنتی است که هر کسی آن را رعایت کند به قدرت می رسد و خداوند سنت خود را تغییر نمی دهد.

کشوری امپریالیستی چون انگلستان را به خاطر بیاورید که چگونه با آن جمعیت اندک و مساحت محدودش آن همه توانسته در گذشته و حال بر جهان تاثیر بگذارد. یکی از ابزارهای قدرتش در درک صحیح سنت هایی است که پدید آورنده ی قدرت و سیطره بر دیگران است. برای نمونه حزب کارگر که به گروه بندی های مختلفی دچار شد و در این میان «انجمن فابیان» و «گروه تریبون» جهت کسب قدرت ، سال ها در برابر همدیگر صف آرایی و مبارزه کردند اما چون پایبند به قانون و سلسله اعتقادت مشترک و مجهز به تحمل و صبر در برابر هم بودند ، هرگز این اختلاف نظر درون گروهی موجب از هم پاشیده شدن حزب و تفرقه نگردید. این نمونه ای است از روش برخورد با یکی از سنن الهی هم چون شورا و… به عنوان ابزار و وسیله ای مفید که هر کسی آن را به دست آورد و به نحو احسن از آن استفاده کرد و مهم تر از همه دقیق تر از آن نگهداری کرد می تواند قدرتمندانه به پیش رود.

الحمد لله رب العالمین

الله اکبر

ابو حمزه المهاجر هورامی

Мушриклар аллох билан ўзларини ўртасига восита қўйиб

Мушриклар аллох билан ўзларини ўртасига восита қўйиб олишади ва булар бизларни аллохга яқинлаштиради деб эътиқод қилишади. Аллох таоло ўзи билан махлуқини ўртасидаги хар қандай воситани қабул қилмайди ва бутпарастларнинг  яқинлашиш бахонасида восита қилишларини хам рад қилиб айтадики:

  1. 1-    وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى.

У зотдан ўзга дўстларни ( худо) қилиб олган кимсалар :” биз фақат улар бизни аллохга яқин қилишлари учунгина ибодат қилурмиз.”

Жавоб: агар оятга диққат билан қарайдиган бўлсак мархамат қилинадики:

 وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى (زمر/3)

У зотдан ўзга “дўстлар” ни ( худо) қилиб олган кимсалар: “ биз ( ўша худоларимизга) фақат улар бизни аллохга яқин қилишлари учунгина ибодат қилурмиз”,

Мана бу оятда аллох таоло мушрикларни аллохдан бошқага қилган  ибодатларини маломат қилаётганини  кўрамиз, у зот бу билан ўзига яқинлашиш учун қилинаётган ишларни маломат қилмаяпти ,чунки баъзида  мўъмин кишини  бирор мустахаб ё вожиб амали   хам аллохга яқинлашишига боис бўлади ва бу амал шариатга мувофиқдир. Лекин агарда харом ё ширк амаллари билан аллох таолога яқинлашишни хохлайдиган бўлишса , биз бу ишни шариатга тўғри келмайди деб хисоблаймиз . Шундай экан баъзи бир амалларни восита қилиб аллохга яқинлашишни ўзи қайтарилмаган, балки ибодатларни илохаларга бериб қўйиш ва бу илохаларга аллохни рубубият ва бошқа хусусиятларини бериш шариатда қайтарилгандир.

ثابت دین هیلمه –هیل شریعتلری بیلن.

ثابت دین هیلمه –هیل شریعتلری بیلن.

طاغوُتگه کُفر کِیلتیریب  اَلله گه  اِیمان کیلتیریش یاکی اوُشه ” لا اله الا الله” بوتون بَشَرِیَت دَوامِیده گی دینی اِسلامنینگ  ثابِت،اَصل قراری و رِیجَه سی  هَمده  عُمُومِی یُولی  بُولیب، اِسلام  دِینی  طلب قیلگن رُوحنِی و پَیغَمبَرلرنینگ بَرچَه سینی  رِساله تینی  تشکیل قیله دی. مَنه بُو عُمُومِی قرار بُوییچه پَیغَمبَرلرنی هِیچ  قیسینیسی  اِحتِلاف  قیلیشمگن. لیکی اِنسانلرنینگ  مِنطقه سیگه  مُناسِب  رَویشده  یا اِلاهی حِیکمَتلرگه بِناأَن، آدَملر  طاغوتگه  کُفر کیلتیرگندَن سُونگ قیلیشلری  لازِم بُولگن   جُزعِی عِبادَت  اِیشلریده و عَمَلّرنی  بیر قیسملریده  بیر-بیرلریدَن فرقی  بُولگن  حالاص. مَنه بُولرنی  شَریعَتده گی  فرقلری دیب ناملنگن. یَهُود و نَصارالرنی دینی اوُزگه رگن  دیگن وَقتیمیزده، اَصلیده  اوُلرنی دینی هَم اَنه اوُشَه دینی اِسلامدیر، اَمّا اوُلرنی شَریعَتی فرق  قیله دی. حاضِرگی کوُنده اِیسه اولر اوزگه رتیریلگن، اَصلی مَنظوُر مَنه شو بُوله دی.

Аслий шариат.

Аслий шариат.

Тоғутга куфр келтириб аллохга иймон келтириш ёки ўша “ла илаха иллаллох” бутун башарият тарихи давомидаги дини исломнинг собит, асл қарори ва режаси хамда умумий йўли  бўлиб, ислом дини талаб қилган рухни  ва пайғамбарларнинг  барчасини рисолатини ташкил қилади. Мана бу умумий қарор бўйича пайғамбарларни хеч қайсиниси ихтилоф қилишмаган. Лекин инсонларнинг минтақасига муносиб равишда ё илохий хикматларга биноан, одамлар тоғутга куфр келтиргандан сўнг қилишлари лозим бўлган жузъий ибодат ишларида ва амалларни бир қисмларида бир-бирларидан фарқи бўлган холос. Мана буларни шариатдаги фарқлар деб номланган. Яхуд ва насороларни дини ўзгарган деган вақтимизда ,аслида уларни дини хам ана ўша дини исломдир, аммо уларни шариати фарқ қилади. Хозирги кунда эса улар ўзгартирилган, асли манзур мана шу бўлади.  

بیشتر کسانی که باعث کشت و کشتار شده اند و به نام تترس یا هر عنوانی مسلمین را به ناحق کشته اند از اهل علم نبوده اند و اهل علم آنها را تزکیه نکرده اند. مگر غیر از این است؟

«التَتَرُّس» اصطلاحی جهت کسب مصلحتی «ضروری، قطعی و کلی»؛ یا ابزاری جهت توجیه «انحراف» و «جنایت» (25)

شیخ المجاهد : ابوحمزه المهاجر هورامی  حفظه الله [1]

سوالات (2) 

س 6: بیشتر کسانی که باعث کشت و کشتار شده اند و به نام تترس یا هر عنوانی مسلمین را به ناحق کشته اند از اهل علم نبوده اند و اهل علم آنها را تزکیه نکرده اند. مگر غیر از این است؟

ج:  ابتدا بسیار مهم است که روشن شود که منظور شما از اهل علم کدام دسته از ملاها و مولوی ها  شیوخ است؟  نکته دیگر اینکه لازم است به نکته ی مهمی اشاره کنم که در واقع نوعی آسیب شناسی جهاد و اهل آن به شمار می رود .

در جهاد و جنگ مسلحانه اصل بر وحدت فرماندهی و وحدت دستور است و جنگ مسلحانه تحت هیچ عنوانی تعدد و تفرق را نمی پذیرد، برخلاف جریانات مختلف فکری و اجتهادی که می توانند در شورائی واحد متعدد و مختلف باشند.

 معیار برای رهبریت در اسلام هم بر این است که این رهبریت باید مجتهد باشد یا به قول شیعه ها باید فقیه باشد. در این زمینه بین هیچ یک از مذاهب اسلامی اختلافی وجود ندارد .

ادامه خواندن بیشتر کسانی که باعث کشت و کشتار شده اند و به نام تترس یا هر عنوانی مسلمین را به ناحق کشته اند از اهل علم نبوده اند و اهل علم آنها را تزکیه نکرده اند. مگر غیر از این است؟