کافر و منافق2
الله تعالی در بخشی از سوره ی توبه پس از اشاره به «سَاعَةِ الْعُسْرَةِ» و غزوه با رومیان در تبوک و، «الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ» آن سه مومنی که در این جنگ تخلف کرده بودند و،سفارش به اینکه «وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ» با صادقین و راستان باشید، سفارشاتی در مورد چگونگی سمع و طاعه در سختی ها از رهبریت در امر قتال و جنگ مسلحانه و ثمرات آن را بیان می کند، و در ادامه می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ(ای مؤمنان! با کافرانی بجنگید که به شما نزدیکترند،) وَلْیَجِدُواْ فِیکُمْ غِلْظَةً (و باید که از شما شدّت و تندی ببینند) وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (توبه/123) و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است.
اما نکته ی جالب اینه که پشت سر این دستورِ به قتالِ با نزدیکترین کفار«یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ» در مورد کفار پنهان داخلی یا منافقینی صحبت می کند که با کافری هم می میرن «وَمَاتُواْ وَهُمْ کَافِرُونَ» و در دنیا ما آنها را جزو مسلمین محسوب می کنیم مادامی که در دارالاسلام به سر ببرند.
در این صورت واضح است که دهها نفر از دارودسته ی منافقین که در سال نهم هجری در جنگ تبوک شرکت نکردند و در میان مسلمین هم زندگی می کردند و کفار مشخص شده ی آنها را رسول الله صلی الله علیه وسلم از طریق وحی می شناخت و حتی کسانی چون عبدالله ابن ابی را همه می شناختند اما باز جنگ با کافر دور صورت می گیرد و نزدیکترین کافر رها می شود .
اگر دقت کنیم خطاب : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ» «کفار آشکار»ی هستند که بخشی از دشمنان مومنین را تشکیل می دهند و در اینجا در مورد «کافر قریب» صحبت شده نه «العَدُوُّالقَریب» . «دشمن» فراگیرتر و عامتر از کافر است؛ چون ممکن است که دشمن شما یکی از اقوام و نزدیکان مومن و مسلمان خود شما باشد، یا دشمن شما یکی از پیروان فرقه و مذاهب و جماعتهای اسلامی یا یکی از دارودسته ی منافقین یا یکی از کفار باشد؛ و قرار نیست هر کسی با شما دشمن بود حتماً کافر باشد.
در قتال با « يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ» و روابط خارجی با کفار هم باز ما شاهد اصول، استراتژی و دیپلماسی خارجی خاصی هستیم که بر محوریتِ «اصلِ قدرت نظامی» می چرخند . یعنی :
- با پشتوانه ی قدرت نظامی اصل اول دعوت است. زمانی که قدرتی نظامی باشد که از دعوت محافظت کند و بر اثر دعوت، شخص یا جامعه ای مسلمان شد ما به هدف خود رسیده ایم.
- در مرحله ی دوم با پشتوانه ی قدرت نظامی و حکومتی اصل بر پیمان است، که در این پیمان یا جزیه ای گرفته می شود یا کفار اهل کتاب و شبه اهل کتاب و حتی مشرک تحت شرایطی، یا به حکم ضرورت و ضعف قدرت حکومتی و نظامی مسلمین، نه تنها جزیه نمی دهند بلکه می توانند به صورت مدت دار یا نامحدود با حاکمیت مسلمین روابطی داشته باشند .
- در مرحله ی سوم زمانی که دعوت و پپیمان ثمره ای نداشت با پشتوانه ی میزان قدرت نظامی مسلمین اصل بر قتال و جنگ مسلحانه است. فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ (نساء/84)
زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: « لا يَجْتَمِعُ في جَزِيْرَةِ العَرَبِ دِيْنَانِ » به این معنی است که یا دین اسلام (با تمام شریعتهایش) باید وجود داشته باشد یا دین مشرکین و سکولاریستها، به همین دلیل به صراحت امر می کند: أَخْرِجُوا الْمُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ [1] سکولاریستها را از جزیره العرب بیرون کنید .
[1] رواه البخاري (3168) ومسلم (1637)