کفار آشکار که غیر از مرتدین به 5 دسته ی اصلی تقسیم می شوند: الَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا(حج/17)یهودی ها، صابئین، نصارا، مجوس و مشرکین
کفار پنهان داخلی یا منافقین که دارودسته ای هم برای خود از مسلمین تهیه کرده وخودشان را گم کرده اند و تشخیص آنها از مسلمین فریب خورده در دنیا برای ما غیر ممکن است.
مومنین مجرمی که ممکن است به دلایلی با دیگر مومنین دشمنی کنند. وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ (حجرات/9)
حالا این دشمنی ممکن است تنها در بخش جنگ روانی و سرد باشد و یا ممکن است جنگی ترکیبی از جنگ سرد وگرم باشد، به عنوان مثال زمانی که الله تعالی می فرماید: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ (توبه/73) در اینجا اگر دقت کنید جهاد با کفار آشکار مقدم بر جهاد با منافقین داخلی است به همین دلیله اکثر اوقات دارودسته ی منافقین نادیده گرفته میشن انگار اصلاً وجود ندارند؛ و جهاد با منافقین هم در بخش تبلیغی و جنگ نرم و در پیش گرفتن عوامل بازدارنده و مدیریت داخلی اونهاست، و جنگ مسلحانه و گرمی در کار نیست، مگر اینکه جرمی مرتکب شوند که حدی بر آن تطبیق شود یا اینکه از دارالاسلام بیرون بروند که آنوقت حکمشان شبیه حکم سکولاریستها می شود.
Жохилиятни ўзи бир тушунча бўлиб, шаръий истелохда эса хақдан узоқлашиш ва тавхид, дини исломдан огох бўлмаслик маъносини билдиради. Шундай экан, жохилиятни бугунги кунни тажрибий илмлар ё башариятнинг тажрибий билимлардан узоқлашиши маъносида эмас, балки аллохнинг шариатини қонунлари, арзишларидан узоқлашиш маъносида тушунилади. Мана бу дунё-қараш орқали ўша замонни жамиятидаги донишманд ва профессор хисобланган Абул Хакам нима сабабли Абу Жахл деб лақабланганлигини тушуниб олсак бўлади.
Ўша пайтларда араблар тажрибий илмлар борасида ўзларини атрофларидаги румликлар , эронликларга нисбатан орқада қолган бўлиши мумкин, аммо бошқа илмларда ўзига яраша афзалликларга эга бўлишган. Масалан жуғрофия, адабиёт, шеър,илми нужум, метеорология илми,насабга оид илмлар ва ……да афзал бўла олишган. Шундай экан , уларни жохилиятлари ўша кунни тажрибий илмлардан огох бўлмасликлари ё саводларини йўқлиги сабабли эмас эди; балки аллохнинг шариатини қонунларини , диний арзишларни муқобилидаги жохилият бўлган. Шу сабабли хам аллох таоло савол кўринишида мархамат қилади:
جاهلیت یک مفهوم است، و در اصطلاح شرعی یعنی دور شدن از حق و عدم آگاهی به توحید و دین اسلام. پس، نمیشود جاهلیت را به معنی دوری از علوم تجربی روز و دانشهای تجربی بشری دانست، بلکه جاهلیت مفهومی استبه معنی دوری از قوانین و ارزشهای شریعت الله. با این نگرش است که می فهمیم چرا ابوالحکم پروفسور و دانشمندِ بزرگِ آن زمانِ آن جامعه ملقب به ابوجهل می شود.
با آنکه اعراب ممکن است در زمینه های علوم تجربی نسبت به اقوام اطراف خودشان مانند رومی ها و مثل ایرانی ها عقب مانده تر بوده باشند اما در علومی نیز برتری های داشتند. مثل ستاره شناسی، جغرافیایطبیعی، باد شناسی، نسب شناسی، ادبیات و شعر و … . پس جاهلیت آن ها مترادف نادانی به علوم روز و متضاد علوم تجربی و سواد و آگاهی های تجربی نبود؛ بلکه جاهلیت در مقابل قانون شریعت الله و ارزشهای دینی بود.
برای همین الله متعال در قالب سؤال می فرمایند: أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّهِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ؛ آيا دنبال حكم جاهليت هستند؟ برای مردمی كه اهل يقين هستند چه حكمی بهتراز حکم خداست؟
پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی (4)
دیدیم که رسول الله صلی الله علیه وسلم با پشتوانه ی قدرت حکومتی که داشت با چه کفاری متحد شد، آنهم با چه عقاید و اعمالی که داشته و دارند! حالا ما ندای دعوت به «اتحاد» میان مسلمین را سر می دهیم که عده ای را تا این اندازه هراسان کرده است! «اتحاد» با مسلمینی که ممکن است در تاویل و اجتهاد در مورد فلان آیه یا روایت تاریخی با ما اختلاف داشته باشند.
چرا عده ای درک و فهم این را ندارند که می توانند در مواردی با سایر مسلمین اختلاف داشته باشند اما با این وجود با «اتحاد» ی اسلامی در یک جبهه باشند؟
چرا ندای تفرق و جنگ داخلی و کشتار با مسلمین را سر می دهند در حالی که می دانند که دشمنان هر جا توان جنگ با مسلمین را نداشته اند بین آنها اختلاف می اندازند و با دامن زدن به تفرق میان مسلمین نزدیک به دو قرن است که بر آنها حاکمیت دارند؟
چرا جاهلانه همدیگر را می کشند در حالی که روزانه توسط کفار سکولار جهانی مومنین قتل عام می شوند؟ در حالی که می دانند حتی در گرماگرم جنگ نیز اگر کافری محارب گفت من ایمان آورده ام نباید با او جنگید و اشتباه اسامه بن زید رضی الله عنهما را تکرار کرد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» حالا چه رسد به کسانی که دور از میدانهای جنگ بوده و برای همه واضح و روشن است که جزو مسلمین هستند و تنها جرم این دسته از مسلمین اینه که مخالف افکار و تأویل و اجتهادات شما هستند نه مخالف شریعت الله.
اگر مثل مُحَلِّمٍ به این دلایل نفسانی و دنیوی مسلمانی را با گفتار یا دستت می کشی یا حتی راضی به کشته شدن آن هستی باید تاوان پس بدهی و خود را مخاطب : «اِذْهَبْ لاَ غَفَرَ اللّهُ لَکَ؛ برو که خدا تو را نیامرزد» قرار دهی چون خود را آلوده به گناه خطرناک کرده ای که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:كُلُّ ذَنْبٍ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَغْفِرَهُ إِلاَّ مَنْ مَاتَ مُشْرِكًا أَوْ مُؤْمِنٌ قَتَلَ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا[1] ممکن است الله تمام گناهان را ببخشد مگر کسی که سکولار مرده باشد یا مومنی که مومنی را عمداً کشته باشد. حالا سکولار یا مشرک خلدین فیها ابدا در جهنم است و مومن قاتل هم والله اعلم چقدر به خاطر این جرمش در جهنم باقی بماند.
حتی اگر به خاطر تاویل و تفسیر غلط خودت یا گروهت مسلمانی را در گرماگرم جنگ ودر تنگترین اوقات تصمیم گیری می کشی که شهادتین بر زبان جاری کرده و در گروه مرتدین نیست باید خود را آماده پاسخ به سوال رسول الله صلی الله علیه وسلم کنی که : « أَقَتَلْتَهُ بَعْدَمَا قَالَ: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ؟!» آیا مثل اسامه بن زید رضی الله عنه می خواهی اشتباه کنی؟ آنوقت:«فَكيْفَ تَصْنَعُ بلا إِله إِلَّا اللَّهُ إِذا جاءَت يوْمَ القيامَةِ؟!»
اما تو با مشرک خواندن و تکفیر نابجای مسلمین در مورد کشتن کسی صحبت می کنی که تنها در «تاویل» منابع شرعی و چند عمل فقهی باهاش اختلاف داری در حالی که خودش و اجدادش دارای سابقه ی اسلام و دارای هزاران مسجدی است که با داشتن اسلام مجمل و به ظاهر در دنیا جزو متقین و مفلحون هستند: الله متعال در ابتدای سوره بقره مشخصات کسانی را می آورد که این اشخاص پرهیزگار «هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» و در مسیر هدایت الله قرار گرفته اند و رستگار هستند . «أُوْلَئِکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (بقره/5) دقت کنیم که اینها چه کسانی؟
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (بقره/3)آن کسانی که به دنیای نادیده و غیب باور میدارند ، و نماز را به بر پا می دارند، و از آنچه بهره آنان ساختهایم میبخشند . « والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» (بقره/4)آن کسانی که باور میدارند به آنچه بر تو نازل گشته و به آنچه پیش از تو فرو آمده ، و به روز آخرت هم یقین و اطمینان دارند .
حالا که متوجه شدی که پیروان تمام اهل قبله اعم از شافعی و شیعه و حنفی و مالکی و … به این موارد ایمان دارند پس سخن الله تعالی را قبول کن و سخن اهل هوا و هوس و اهل تنفر و کینه را بینداز دور و بگو : أُوْلَئِکَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (بقره/5)
پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی (3)
با آنکه تمام کافران دشمنان آشکار مومنین هستند: إِنَّ الْکَافِرِینَ کَانُوا لَکُمْ عَدُوّاً مُبِیناً ( النساء/ 101) با این وجود همین دشمنان توسط الله تعالی درجه بندی شده اند و برای هر کدام قوانینی خاص وضع شده است و ما از کانال یکی از «3ابزار» برتر می توانیم طبق شرایطی با این کفار روابط و اتحادهائی داشته باشیم.
البته در مورد مشرکین به میزانی که قدرت نظامی حکومت اسلامی مومنین بیشتر می شود نیاز به آنها حتی بر علیه سایر کفار مشرک نیز برطرف می شود، و این سکولاریستها تنها زمانی می توانند با مومنین همراه شوند که ایمان بیاورند، به همین دلیل در مرحله ای که قدرت برتر با مومنین است تنها به «وحدت» با آنها راضی می شویم و از آنها پرسیده می شود که آیا به الله و رسولش ایمان می آورید؟ «تُؤْمِنُ باللَّهِ وَرَسولِهِ؟» اگر گفتن نه. ما هم می گوئیم برگرد ما از مشرکین کمک نمی گیریم:«فَارْجِعْ، فَلَنْ أَسْتَعِينَ بمُشْرِكٍ» [1] یعنی اگر میزان قدرت نظامی «دارالاسلام» ما در حدی بود که «نیاز»ی به «اتحاد» با این کفار مشرک بر علیه سایر کفار مشرک نبود ما به صراحت می گوئیم که :«فإنَّا لا نَستعينُ بالمُشرِكينَ على المُشرِكينَ»[2]و به این شکل درِ «اتحاد» بر روی سکولاریتسها بسته می شود و اینها اگر پیمانی با دارالاسلام نداشته باشند مجبورند یا ایمان بیاورند و از درِ «وحدت» وارد شوند یا جنگ را انتخاب کنند.
اگر دقت کنیم هم اکنون نزدیکترین کفار به مسلمین سکولاریستها (یا به زبان عربی مشرکین) هستند. مگر کسی در این شک دارد؟ مگر کسی در این شک دارد که هم اکنون آمریکا و رژیم صهیونیستی و متحدین جهانی و منطقه ای آنها مثل روسیه و چین و ناتو در سازمان فراماسونری ملل متحد پرچمداران دین سکولاریسم بر علیه قانون شریعت الله هستند؟
آیا ما می توانیم با پشتوانه ی قدرت حکومتی جهت دفع این دشمن جنایتکارِ مهاجم با سایر دشمنان الله و رسولش و جبرئیل و مکائیل و زناکاران با محارم و تهمت زنندگان به مریم و ناموس رسول الله صلی الله علیه وسلم و غیره متحد بشویم؟ بله. نمونه اش رسول الله صلی الله علیه وسلم که با پشتوانه ی قدرت حکومتی که داشت با یهودی ها و مشرکین و نصرانی ها و مجوس و دارودسته ی منافقین داخلی بر علیه مشرکین مکه متحد شد. این یکی از واقعیتهای تاریخ مسلمین است که کسی نمی تواند انکارش کند.
در این صورت زمانی که ما از کانال یکی از «3ابزار» برتر با کفار آشکار و دارودسته ی منافقین پیمانی می بندیم و «اتحاد»ی شکل می گیرد باید در همان قدم اول بپذیرم که ما با هم اختلافاتی داریم، و قرار هم نیست هیچ یک عقیده ی خودش را بر آن یکی تحمیل کند، بلکه ضمن فراهم کردن زمینه ی مناسب گفتگو بر نقاطی تمرکز می شود که به عنوان اشتراکات از سوی طرفین پذیرفته شده اند، و این تفاوتها در عین کثرت در یک ساختار متحد حکومتی، پذیرفته و مدیریت می شوند.
باز تکرار می کنم که پذیرش وجود یک عقیده یا شخص یا جماعت یا جامعه ای با هویت عقیدتی متمایز و مخالف به معنی قبول داشتن عقاید و باورها و هویت عقیدتی آنها نیست، بلکه می پذیریم که چنین چیزی هست و با ما در مواردی مخالف است، اما همیشه نقاط مورد اختلاف و جدائی تحت الشعاع موارد مورد توافق و اشتراک قرار می گیرند.
شخصی نصرانی یا یهودی یا مجوس و صابئی یا مشرک یا حتی شخصی از دارودسته ی منافقین، دارای عقاید و هویتی متفاوتِ از هویت مومنین است و می خواهد بگوید من طبق پیمانی که بسته ام حق حیات و زندگی بر اساس عقاید خودم را دارم، هر چند که مخالف عقاید و هویت اسلامی شما باشد.
پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی (2)
در اینجا جهت فهم و جذب بیشتر این بخش از بحث ما در مورد جایگاه «اتحاد» در منابع شرعی برای عموم، و بخصوص برای آن دسته از برادران لجباز و بهانه گیر ما که بعد از ارائه ی دیپلماسی «اتحاد» و «وحدت»اسلامی گردوخاکهائی به پاکرده اند، دوست دارم این حقایق منهجی و علمی را با دلایلی در قالب مثال از آیات قرآن و عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم قابل لمس و عینی کنم به امید اینکه کمی فکر کنند. « وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ » (حشر/21) البته با آنکه ذکر یک مثال یا دلیل می تواند راه رسیدن به حقایق را نزدیک کند و مطالب کلی را جزئی و تفهیم کند اما باز: «وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» (عنکبوت/43) غیر از عالمها آنها را فهم نمیکنند و متوجّه نمی شوند وعبرت نمی گیرند و استفاده نمی کنند . پس اجازه دهید این مساله ی «اتحاد» را با سیره ی رسول الله صلی الله علیه وسلم و آیات روشن قرآن توضیح دهیم تا برای مومنینِ عالمِ «باسواد و بی سواد» ملموس تر بشود. بإذن الله.
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: الْأَنْبِيَاءُ إِخْوَةٌ مِنْ عَلَّاتٍ، وَأُمَّهَاتُهُمْ شَتَّى، وَدِينُهُمْ وَاحِدٌ.[1] پيامبران برادران یک خانواده هستند، و مادرانشان جداست و دينشان يکي است . یعنی :« إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» حالا در طول تاریخ به دلیل تحریفات و علل مشخص دیگری، شریعتهای مختلفی چون یهود و نصارا باقی مانده اند که در کنار اسلام حقیقی همچون جنس تقلبی و تاریخ گذشته به حیات خود ادامه می دهند که در صدها و بلکه هزاران مورد با شریعت پیامبر خاتم صلی الله علیه وسلم فرق دارند اما زمانی که آنها حول «توحید» زیر بار «وحدت» نمی روند رسول الله صلی الله علیه وسلم با پشتوانه ی قدرت حکومتی که دارد با آنها پیمانهائی مبنی بر «اتحاد» می بندد.
در همین ابتدا باید به این نکته ی بسیار مهم دقت کنیم که یک «حکومت اسلامی» با حاکمیتهای محلی کفار پیمان بسته نه یک گروه یا دسته هائی از احزاب و جماعتهای متفرق، و انحصار این پیمان بستن ها تنها در اختیار یکی از «3ابزار» برتر است نه افراد و گروههای متفرقی که گاه می خواهند با استناد به این حقها، انحرافات حرکتی و حتی خیانت و مزدوری خود برای کفار سکولار جهانی و طاغوتهای منطقه ای و بومی را توجیه کنند که مصداق« كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» شده اند.
پروسه ی اجتناب ناپذیر«اتحاد» اسلامی، دوران گذار از تفرق کنونی به «وحدت» اسلامی (1)
بسم الله و الحمد لله
اما بعد: السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:«الوَحدةُ خيرٌ مِن جليسِ السُّوءِ، و الجَليسُ الصالِحُ خيرٌ مِنَ الوَحدةِ»[1]تنهائی بهتر از همنشین بد است، و همنشین صالح بهتر از تنهائی است.
یا می فرماید: لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي الْوَحْدَةِ، ما سار راكبٌ بليلٍ أبدًا [2] یا « مَا سَارَ رَاكِبٌ بِلَيْلٍ وَحْدَهُ»[3] اگر مردم، خطرات تنها به سفر رفتن را میدانستند، هیچ کس به تنهایی در شب، مسافرت نمیکرد.
پس«وحدت» مصدری است به معنی واحد، تنهائی و یکی بودن؛ و در اصطلاح «وحدت» یعنی یکدلی و یکی شدنِ دو یا چند امر و جانبِ مختلف، با کنار زدن و پاک کردن تمام موارد مورد اختلاف. الله تعالی خطاب به مومنین می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ (و همگی به رشته خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید) وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً (آل عمران/103) و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که بدان گاه که (برای همدیگر) دشمنانی بودید و خدا میان دلهایتان پیوند داد، پس برادرانی شدید. و رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید:الْمُؤْمِنُ مَأْلَفَةٌ وَلا خَيْرَ فِيمَنْ لا يَأْلَفُ وَلا يُؤْلَفُ.[4] مؤمن مونس است(مورد انس والفت است) و در کسی که انس نگیرد و به او انس گرفته نشود، خیری در او نیست.
در این صورت عامل یکدست کردن و وحدت بخش مومنین، نعمت عقاید و قوانین واحد اسلامی است که با دور ریختن و حذف تمام افکار، سخنان، قوانین و رفتارهای غیر شرعی، قلبها را یکی و مونس کرده، و این قلب واحد با دستور و حکمی واحد سایر اعضای بدن و ساختمان اجتماعی جامعه ی مومنین را مدیریت میکند. به همین دلیل رسول الله صلی الله علیه وسلم مومنین را گاه به جسم واحد یا ساختمان واحدی تشبیه می کند و می فرماید:
مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ (مثال مؤمنین در شفقت، دوستی و مهربانی مانند اعضای یک جسم هستند،) إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى [5]زمانی که یک عضو آن به درد آمد سایر اعضا نیز بی قرار می شوند وتب می کنند و ابراز همدردی می کنند.
المؤمنونَ (یا در لفظ دیگری: الْمُسْلِمُونَ) كَرَجُلٍ واحِدٍ،( جامعه مومنین یا مسلمانان مانند بدن يك انسان است كه) إِنِ اشْتَكَى عَيْنُهُ اشْتَكَى كُلُّهُ وَإِنِ اشْتَكَى رَأْسُهُ اشْتَكَى كُلُّهُ.[6] هرگاه چشم او به درد آید تمام بدنش به درد میآید و وقتی سرش به در آید، تمام بدنش به درد مي آيد.
الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيَانِ يَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا (مؤمن نسبت به مؤمن مانند ارتباط اجزای یک ساختمان محکم است که آن اجزاء و قسمتهای مختلف آن وسیله استحکام و تقویت یکدیگر میشوند.) ثُمَّ شَبَّکَ بَینَ اَصابِعِهِ …[7] و انگشتان دو دست را در هم فرو برد.
رَسُولُ اللَّه صلى الله عليه وسلم حتی در ریزترین مسائل مثل صفوف نماز هم مراقب بود که صفها به گونه ای نباشد که باعث اختلاف قلوب میان مومنین گردد و این جسم واحد و ساختمان واحد دچار بیماری و ترک خوردگی و کجی شود و می فرمود: اسْتَوُوا وَلا تَخْتَلِفُو؛ فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُكُمْ،[8] راست وبرابربایستید وکج نایستید در آن صورت قلبهایتان اختلاف می کنند یا می فرماید: أقِيموا صفوفَكم، ثلاثًا،(در صفهایتان راست بایستید) واللهِ لَتُقِيمُنَّ صفوفَكم أو لَيُخالِفَنَّ اللهُ بينَ قلوبِكم[9] به خدا قسم یا صفهایتان را راست می کنید یا الله در قلبهایتان اختلاف می اندازد.